يك باور قديمي ولي بسيار مرسوم در جامعه ما وجود دارد كه ميگويد: «اگر شريك خوب بود خدا هم براي خودش شريك ميگرفت.» اين باور غلط چنان در باورها و اعتقادات فرهنگي ما ريشه دوانده است كه اصلاً به داشتن شريك باور نداشته و رضايت قلبي نداريم. كساني هم كه مجبور ميشوند با شراكت كسب و كاري را شروع كنند چون باور و اعتقاد قلبي به آن ندارند بعد از مدتي با شريك خود دچار مشكل شده و شراكتشان به هم ميخورد. اين باور غلط در اذهان مردم جامعه ما به قدري نهادينه شده كه كار گروهي و جمعي رنگ باخته است و افراد بيشتر به سمت كارهاي انفرادي سوق پيدا ميكنند. در واقع ما ايرانيها بيشتر فردگرا هستيم تا جمعگرا و آنقدر كه در كار انفرادي موفق هستيم در كار جمعي نيستيم. مثلاً همين ورزش فوتبال كه نيم بيشتري از مردم دنيا طرفدار آن هستند. در كشور ما چون فوتبال يك ورزش گروهي است و نياز به روحيه جمعي دارد و بازيكنان هم بايد از تكروي پرهيز كنند در آن موفق نيستيم ولي در ورزش انفرادي مثل كشتي در دنيا حرف اول را ميزنيم. بنابراين ميشود گفت ما ايرانيان مدعي هوش و ذكاوت، در كار گروهي و جمعي يك پايمان لنگ ميزند.
چرا روحيه شراكت رنگ باخته است؟
روحيه شراكت در جامعه امروزي رنگ باخته است و كمتر ميشود براي شروع يك كار شراكتي به كسي اعتماد كرد. در نسلهاي قبلتر اين روحيه بين مردم جامعه بيشتر بود و شراكتها با موفقيتهاي بيشتري انجام ميشد. خيلي از كسب و كارهاي قديمي را ميتوانيم نام ببريم كه با شراكت شروع شده و با همان شركاي اوليه، سالهاي سال ادامه پيدا كرده است و راز موفقيت آنها چيزي جز صداقت، اعتماد و باور داشتن يكديگر نبوده است. هيچ كدام به فكر سود و منافع شخصي خود نبودهاند بلكه منافع و سود جمع را به منافع شخصي ارجحيت دادهاند. شايد يكي از دلايل از بين رفتن روحيه جمعي در جامعه امروزي ما منفعتطلبي افراد باشد كه هر كسي دوست دارد سود و منفعت بيشتري از شراكت ببرد و ديگر به طرف مقابل خود كاري ندارد كه با اين منفعتطلبي او چقدر ضرر و زيان ميبيند و ممكن است كسب و كارش از بين برود. او فقط ميخواهد از اين نمد كلاهي براي خود بدوزد. همين روحيه منفعتطلبي افراد كافي است تا روحيه جمعي يك جامعه را به مخاطره بيندازد. با گروهي از دوستان دوران دانشجويي تصميم گرفتيم يك تعاوني در حوزه رشته تحصيلي خود راهاندازي كنيم. تمام كارها، برنامهريزيها و تقسيم وظايف را انجام داديم. هركسي مسئول انجام كاري شد و قرار شد طبق برنامه پيش برويم. از آنجايي كه خودرأيي و خودمحوري آدمها در يك كار گروهي هميشه مشكلساز است در اين تعاوني نيز آدمهاي خود محور توقع داشتند نظر و حرف آنها اجرا شود و طبق برنامه آنها تعاوني پيش برود. در حالي كه در يك كار جمعي نظر و مصلحت جمع ارجحيت دارد و بايد عملي شود. حال تصور كنيد هنوز پروژههاي اين تعاوني به ثمر و درآمدزايي ننشسته بود كه دوستان 20 ساله به جان هم افتاده بودند و هركدام براي خود من من ميكردند. خلاصه تعاوني در همان ابتداي كار به مشكل برخورد و تصميم بر انحلال آن گرفته شد. شراكت پانگرفتهاي كه فقط دوستيها را تيره و تار كرد. گويا همه جمع دوستانه ما هم باور داشتند كه «اگر شريك خوب بود خدا هم براي خودش شريك ميگرفت!»
شريك خود را گزينش كنيد
بيشك بزرگترين ضعف ما ايرانيها در اين موضوع، نداشتن فرهنگ شراكت است. فرهنگ شراكت يعني پذيرش منافع طرف مقابل و كمك به پيشبرد پروژه و حل مشكلاتي كه وجود دارد يا بهوجود ميآيد. متأسفانه هنوز فرهنگ كسب و كار در جامعه ما به خوبي نهادينه نشده است و اغلب افرادي كه كسب و كاري را راهاندازي ميكنند فقط به يك سود كافي فكر ميكنند و آن را ادامه ميدهند در حالي كه در تمام دنيا رقابت در كسب و كار حرف اول را ميزند و براي برنده شدن در اين ميدان رقابت وجود افراد متخصص يكي از وزنههاي اصلي در كسب و كار است. امروزه وقتي به دنياي كسب و كارهاي موفق در جهان نگاه ميكنيم تقريباً همگي با شراكت دو يا سه نفره دوست و آشنا شكل گرفته و بسيار هم موفق و پايدار ماندهاند. بحث شراكت در دنياي كسب و كار، موضوعي نيست كه بتوانيم آن را به راحتي نفي كنيم و مدعي باشيم كه به تنهايي ميتوانيم يك كسب و كار تازه راه بيندازيم، زيرا هيچ كسب و كاري به تنهايي و بدون شريك در دنياي كنوني قادر به پاگرفتن و پايداري نيست و اگر هم راهاندازي شود ادامهدار نخواهد بود. معمولاً هر مشاركتي در كسب و كار در هرجاي دنيا با هزار شوق و اشتياق و تمام خوبيهاي دنيا شروع ميشود ولي براي اينكه پايان خوبي نيز داشته باشد بهتر است نكاتي در نظر گرفته شود و در واقع شريك خود را گزينش كنيد. از پيشينه خانوادگي و شخصيتي فردي كه براي شراكت در نظر گرفتهميشود اطلاعات كامل و كافي داشته باشيد. اينكه بدانيد فردي كه با او شريك ميشويد، فردي است با اخلاق حرفهاي و رفتار انساني و كسي است كه ميتوانيد روي او حساب باز كنيد.
از لحاظ قانوني چارچوب و قوانيني را براي شراكت خود در نظر بگيريد. سازشپذيري در اهداف مالي و موفقيت يكي از عوامل مهم در يك شراكت موفق است. در واقع اهداف طرفين بايد مشترك باشد. اگر صرفاً هدف از شراكت كسب سود است، براي هر دو شريك، كسب سود هدف باشد و از قبل براي آن برنامهريزي شده باشد. اگر هدف كسب شهرت، برند يا موارد ديگر است، به همين ترتيب بايد به صورت مشترك باشد. اما مهمترين عامل تأثيرگذار بر شراكت، داشتن فرهنگ شراكت در يك كسب و كار است. فرهنگ، باور عميقي است كه شركا نسبت به خط قرمزها و بايد و نبايدها دارند و بيشتر از سود و منفعت خود نميخواهند. گاهي اوقات زيادهخواهي طرفين باعث ايجاد مشكلاتي در شراكت ميشود و اين بدين معناست كه طرفين يا به حدو اندازه خود واقف نيستند يا اگر هم ميدانند، دوست دارند بيشتر از آنچه سهمشان است سود ببرند. در يك همكاري و شراكت سالم، طرفين به قدري با يكديگر صميمي و نزديك ميشوند كه از اين مسئله خود نيز شگفتزده ميشوند. در واقع شراكت، افراد را به يكديگر نزديك ميكند و ديگر از اينكه دچار ضرر شوند نگراني به خود راه نميدهند و ميدانند كه در پيروزي و شكست يك نفر ديگر هم با آنهاست و در نهايت شريك كاري به عضوي از خانواده تبديل ميشود.
درآخر بايد گفت شراكت در دنياي كسب و كار امروزي به يك امر الزامي تبديل شده است و ما هم نميتوانيم خود را از اين جريان جاري دنيا دور نگهداريم. پس بايد براي نهادينه كردن فرهنگ شراكت در جامعه از خود شروع كرده و آن را به ديگران نيز آموزش دهيم تا هرچه بيشتر شاهد كسب و كارهاي موفق در سطح جامعه باشيم.