مسيرهاي منتهي به ساختمان بسته است. عده زيادي از كسبه ساختمان پلاسكو و ساختمانهاي اطراف در خيابان منوچهري تجمع كردهاند. نگراني در صورتهايشان موج ميزند. آنهايي كه مغازه و اجناسشان سالم مانده از مأموران خواهش ميكنند به آنها اجازه عبور از نوار زردرنگي را بدهند كه بين آنها و محل كسبشان كشيده شده است. كسبه مدام در حال چانيزني با مأموران هستند. هر چه مأموران ميگويند كه عبور از نوار زرد رنگ ممنوع است، گوشي براي شنيدن وجود ندارد. يكي از مغازهداران كه عصبانيت در صدايش موج ميزند، خودش را به مأمور ميرساند و ميگويد: كسبه حق دارند نگران باشند. كاش مسئولاني كه مدام به پلاسكو ميآيند و ميروند همين حوالي جايي را تعيين كنند تا ما هم حرفهايمان را به آنها بزنيم. نمايندههاي خودشان را آنجا مستقر كنند تا ما بتوانيم مشكلاتمان را مطرح كنيم. هر كس توي تلويزيون وعدهاي ميدهد كه معلوم نيست عملي شود يا خير؟
شاهد حادثهيكي از شاهدان در توضيح ماجرا ميگويد: من صاحب مغازهاي در پلاسكو بودم. ساختمان گازكشي نبود و كسبه براي گرمكردن محل كارشان از گاز پيكنيكي استفاده ميكردند. انفجارهاي روز حادثه هم به خاطر همين گازها بود. دو مخزني كه ميگويند گازوئيل بوده است، اشتباه است و آنها مخازن آب بود چون فشار آب ضعيف بود و لازم بود در طبقات بالا هم از منبع آب استفاده شود. او درباره حادثه آتشسوزي هم ميگويد: آن روز وقتي آتشنشانان براي مهار آتش رسيدند، تصور نميشد كه شدت حادثه اين قدر زياد شود. منابع آبي كه در اختيار داشتند، تمام شد. آن قدر جمعيت در محل تجمع كرده بود كه تلاش براي رساندن امكانات به آتشنشانان سخت شده بود.
تقلبي بودن كپسولهاي مستقر در ساختمانشاهد ديگري ميگويد از كارگران ساختمان هستم. روز حادثه وقتي اولين آتشسوزي اتفاق افتاد، يكي از كپسولهاي آتشنشاني را كه نصب شده بود، برداشتم و شروع به خاموش كردن آتش كردم، اما چند دقيقه نگذشته بود كه كپسول از كار افتاد. فكر كنم كه تقلبي بود.
فرار از مسئوليتكاسب ديگري ميگويد واجبتر از كسب و كارمان، نجات جان كساني است كه زير آوار گرفتار شدهاند. هر چند بايد قبول كرد اين اتفاق كاسبي را بياعتبار كرد.
يكي ديگر از كسبه از رسانه ملي گلايه دارد. او ميگويد بنياد مستضعفان مالك ساختمان است، اما اسمش بين خبرها گمشده است. انگار نه انگار كه مسئوليتي هم متوجه مديران آن است. حالا كه اتفاق بدي افتاده وقت شانه خالي كردن از مسئوليت هم رسيده است.
از پيگيري و مقابله ميترسيديموقتي درباره بيتوجهي كسبه به هشدارها سؤال ميكنم، يكي از آنها ميگويد: بعد از هشدارهاي متعدد شهرداري، هيئت مديره آن را به صاحب سرقفلي منعكس كرده بود، اما آنها توجهي نكردند. كسبه نيز از اصرار و پيگيري بيش از حد ميترسيدند كه مبادا مغازه را پلمب كنند. كسي زورش به آنها نميرسد... صاحب سرقفلي از زماني كه تابلويش را از سر در ساختمان برداشت، از قبول مسئوليت شانه خالي كرد. فقط سر هر ماه براي گرفتن اجاره از او خبري ميشنيديم.
بيمه بيكاري به خسارتديدههايكي ديگر از كسبهها ميگويد: بيمه بيكاري به آنهايي تعلق ميگيرد كه بيمه اختياري نيستند. بسياري از ما كارفرما هستيم. تكليف ما چه ميشود؟ خيلي از مغازهها بيمه آتشسوزي نبودند. درست است كه سهلانگاري كردهايم، اما سهلانگاري ما تا حد بيمه نكردن بوده است. حالا كه ساختمان ويران شده بايد كسي از ما حمايت كند. اين اتفاق كل زندگي ما را فلج كرده است. اي كاش تدبيري بشود تا ما بيشتر از اين ضرر نكنيم.
درخواست از پليس يكي از كسبه كه اصرار دارد مأموران به او اجازه دهند به محل كارش سري بزند و اسنادش را بردارد، ميگويد: من صاحب يكي از مغازههاي اطراف پلاسكو هستم. به مغازه و اجناس آسيبي نرسيده است. كاش اجازه دهند صاحبان مغازه با داشتن سند معتبر وارد مغازه شوند و اموال و اجناسشان را خالي كنند. اگر اين امكان نيست پليس آگاهي اجناس را بر حسب پلاك هر مغازه به طور جداگانه خارج كند و اطلاع دهند تا آنها را تحويل بگيريم.
علت حضور كسبههاي پلاسكو و همجواراز صحبت كسبه در خيابان منوچهري و خيابانهاي اطراف، اين نتيجه گرفته ميشود كه نگرانند مبادا تا چند روز ديگر كه از حادثه پلاسكو فاصله بگيريم مسئولان قول و وعدههايشان به خاكستر تبديل شود.
كوچكي، نايب رئيس اتحاديه پوشاك و عضو هيئت مديره ساختمان پلاسكو كوچكي به خبرنگار ما گفت: بنده هم از مالباختههاي حادثه هستم. اگر مالمان رفته بايد آبرو را حفظ كرد و مواظب باشيم حق و ناحق نشود. او به كسبهها گفت: مسئولان قول مساعدت دادهاند و اطمينان داشته باشيد كه آنها به وعدههايشان متعهد هستند. او در پاسخ به ترديد بعضي كسبهها كه نسبت به اين وعدهها دارد، ميگويد: حتماً قول ميدهيم اين تعهدات را كتبي و مستند كنيم.
بدون اجازه نميتوانستيم ميخ به ديوار بزنيمنايب رئيس اتحاديه پلاسكو هم به خبرنگار ما ميگويد: هشدارهايي از طرف شهرداري به ساختمان رسيده بود. هيئت مديره نيز مكاتباتي با صاحب سرقفلي ساختمان انجام داده بود- كه متأسفانه همه اين اسناد در مغازه بوده و در اثر آتشسوزي سوخته است- اما از طرف صاحب سرقفلي هيچ اقدامي صورت نگرفت. ما هم اختياري نداشتيم تا بخواهيم هر اقدامي را كه خواستيم انجام دهيم. كسبه اگر ميخواستند ميخي به ديوار بزنند يا تابلويي جابهجا كنند بايد از آنها اجازه ميگرفتند، بنابراين در صورت توافق با كسبه نميتوانستيم در برابر اين هشدارها بدون هماهنگي آنها كاري انجام دهيم. از طرفي انجام بعضي اقدامات مثل ساخت پلههاي اضطرار به خاطر بافت قديمي و كمبود جا ناممكن بود.