آنچه پيش روي داريد يكي از بازجوييهاي فقيد سعيد، مرحوم آيتالله اكبر هاشمي رفسنجاني است كه درمورخه 9/9/46، از ايشان صورت گرفته است. وجه بارز اين استنطاق، پافشاري آن مجاهد نستوه بر مواضع اصولي و استعمارستيزانه خويش است كه معمولاً مبارزان در چنان حال و مقامي، سعي در مخفي كردن آن داشتند. اميد آنكه انتشار اين سند گوياي تاريخي تاريخ پژوهان و علاقهمندان را به كار آيد.
گزارش بازجويي
الف) مشخصات متهماكبر فرزند علي شهرت هاشمي بهرهماني (معروف به رفسنجاني)، متولد سال 1313، دارنده شناسنامه شماره 308 صادره از رفسنجان، متأهل،داراي سه فرزند، مسلمان (شيعه اثنيعشري)، تبعه ايران، داراي معافيت از زير پرچم، تحصيلات در علوم قديمه تا حدود خارج، شغل واعظ و نويسنده، محل سكونت: تهران، خيابان نايبالسلطنه، كوچه رزاقنيا، پلاك 29، منزل اجارهاي، تلفن 38050.
خلاصه سابقه
برابر محتويات پرونده، نامبرده بالا كه از طرفداران خميني بوده است در منابر و مجالس ضمن سخنرانيهاي خود اقدامات اصلاحي دولت را تخطئه و كتاب سرگذشت فلسطين يا كارنامه سياه استعمار را ترجمه و بدون اجازه از مراجع مسئول به منظورهاي خاصي در سال 1343 نسبت به چاپ و توزيع آن اقدام كرده است. ضمناً مشاراليه در تاريخ 7/12/43 كه مصادف با رحلت امام جعفر صادق(ع) بود، به تحريك وي و چند نفر ديگر از طلاب، جمعيتي حدود 500 نفر وارد صحن مطهر در قم شدند و هنگام خروج ضمن دادن شعار به نفع خميني تراكتهايي توزيع كردند كه سرانجام منجر به دستگيري و بازداشت شخص مزبور و در تاريخ 14/4/44 با صدور قرار التزام عدم خروج از حوزه قضايي تهران از زندان آزاد شده است و در مورخه 7/5/44 قرار منع پيگرد نامبرده به علت فقدان دليل كافي صادر شده و قطعيت يافته است. برابر اطلاع واصله نامبرده پس از استخلاص از زندان دست از رويه خود برنداشته و در مجالس و محافل مطالب انتقادي و تحريككننده در باره اوضاع اجتماعي بيان كرده و با اطلاعي كه اخيراً واصل شده وي دو بار به سفارت كويت مراجعه كرده و چهار شماره از روزنامههايي را كه در يكي از آنها سخنراني جمال عبدالناصر درج شده دريافت كرده است.
ب) موضوع اتهام اقدام عليه امنيت داخلي مملكت
ج) گردش كاربرابر محتويات پرونده، نامبرده بالا يكي از عاملين تهيه يا توزيع اعلاميههاي مضره «عزايي به نام جشن» بوده كه جنبه ضديت و مخالفت با مقام شامخ سلطنت را داشته و لذا نسبت به دستگيري او اقدام و با صدور قرار قانوني مورخه 20/8/46 بازپرس شعبه 6 دادستاني ارتش به اتهام اقدام عليه امنيت داخلي مملكت در زندان قزلقلعه بازداشت شده و متهم پس از رؤيت قرار صادره نسبت به آن اعتراضي نكرده است.
د) خلاصه تحقيقات انجام شده در تحقيقاتي كه از مشاراليه معمول شده است، وي توضيح داده تقريباً در اوايل آبان ماه سال جاري شخصي به نام موسوي كرماني كه قبلاً او را در قم ميشناخته به منزلش تلفن كرده و اظهار داشته است كاري دارد كه بايد حضوراً مطرح كند و در همان روز موسوي كرماني به منزل وي ـ هاشمي بهرهماني ـ مراجعه و اظهاراتي كرده كه او فهميده است از نوع كارهاي مخفي است و اين موضوع به ذهنش آمد كه شايد مشاراليه اعلاميه آقاي خميني را ميخواهد پخش كند. نامبرده سپس توضيح داد چون وي مايل به همكاري با موسوي كرماني نبود، لذا براي انجام اين امر شيخ جعفري (مرتضوي) را معرفي و سپس خود به منزل جعفري مراجعه و به وي اظهار كرده است كه يكي از طلاب مورد اطمينان شخص وي كه او را ميشناسد با شما كاري از نوع كارهاي غير رسمي دارد و پس از بيان اين موضوع و جلب موافقت شيخ جعفري آدرس محل سكونت او را به موسوي كرماني داده است تا اين امر ـ پخش اعلاميهها ـ بدين ترتيب عملي شود. مشاراليه ضمن توضيح اينكه موسوي كرماني به وي گفته است براي نوشتن پشت پاكت محتوي اعلاميهها احتياج به كمك كسي دارد، اضافه كرد چون شيخ جعفري را ميشناخت كه از نقطه نظر مادي در مضيقه است، لذا او را انتخاب و معرفي كرده و از نوع اعلاميهها هم به هيچوجه مطلبي را با او در ميان نگذارده است.
هـ) نظريهبا توجه به محتويات پرونده و تحقيقات معموله و اينكه در بازجويي از ساير متهمان ـ مصطفي ميرخاني و علياصغر مرتضويفرد معروف به شيخ جعفري ـ روشن شده است كه اعلاميههاي منتشره با كمك و همكاري نامبرده اعلاميه «عزايي به نام جشن» بوده، لذا دخالت مشاراليه در اين امر محرز است. علي هذا اينك كه پرونده امر تكميل شده است، در صورت تصويب جهت هرگونه اقدام قانوني به اداره دادرسي نيروهاي مسلح شاهنشاهي احاله شود.
متن بازجوييبا اطلاع از هويت شما هرگونه جلساتي كه داريد يا شركت ميكنيد بهطور مشروح بيان كنيد.
يك جلسه در شبهاي سهشنبه هر هفته داريم كه دو ماه قبل اين جلسات در شبهاي چهارشنبه هر هفته تشكيل ميشد. اين جلسه بهطور سيار در منزل اعضاي شركتكننده تشكيل ميشد و جلسات آن در ساعت 20:00 روز سهشنبه به مدت يك ساعت تشكيل ميشد. اعضاي شركتكننده عبارتند از: حاجآقا جواهري شغل دلال آهن در بازار آهنگران، ضمناً اين شخص نابيناست، حسن جواهري شغل دلال آهن ساكن خيابان اسماعيل بزاز كوچه مسجد خندقآبادي، شخصي به نام. . . شغل مغازهدار در بازار سلطاني و از محل سكونت او اطلاعي ندارم، شخصي به نام اسلامي شغل منشي آقاي مهديان كه شغل اين شخص آهنفروشي در سهراه اطلاعات است، مهديان و اخوان مهديان كه شغل آنان آهنفروش و ساكن خيابان. . . هستند و محل دقيق آنها را نميدانم، جعفري و از شغل و محل سكونتش اطلاعي ندارم، آقاي حاج كرباسيان، شغل او را نميدانم و ساكن خيابان ري، آب منگل است و چند نفر ديگر كه به رؤيت ميشناسم و اسامي آنان در نظرم نيست. اين جلسات براي وعظ و راهنماييهاي مذهبي تشكيل مييافت و گرداننده مشخصي نداشت و از مؤسس آن اطلاعي ندارم و فقط براي اولين بار حدود سه ماه قبل توسط آقاي جواهري به اين جلسه دعوت شدم. ضمناً مشوقم براي شركت در اين جلسات دكتر محمدجواد باهنر بوده است و عنوان بحثم در اين جلسات انحرافاتي كه از قوانين اسلام در بين مسلمانان به وجود آمده، بود.
علت آنكه آقاي جواد باهنر شما را تشويق به شركت در اين جلسات كرد، چه بود؟ اين آقاي جواد باهنر را بهطور كامل معرفي كنيد. علت خاصي نداشت و چون شغلم وعظ و خطابه بود، لذا آقاي باهنر اين جلسه را به من معرفي كرد. مشخصات آقاي باهنر عبارت است از محمدجواد باهنر كرماني، شغل او دبير دبيرستان احمدي و عضو گروه برنامه تعليمات ديني وزارت آموزش و پرورش، ساكن تهران، خيابان ري، كوچه سبزواريها، كوچه درختي، پلاك 4 يا 2.
آقاي باهنر چه اطلاعي از وجود جلسات مورد بحث داشت و آيا آقاي باهنر در جلسات شركت ميكرد؟آقاي باهنر سابقاً يعني قبل از من در اين جلسات صحبت ميكرد و از روزي كه من شركت كردم ديگر در جلسات حاضر نشد.
به استثناي اين جلسه در چه جلسات ديگري شركت ميكرديد؟به استثناي اين جلسه چهار مرتبه در جلسات «كانون نشر حقايق علوي» شركت كردم و دعوتكنندهام به اين جلسات آقاي فرجالله فقيهي شغل كارمند روغن نباتي شاهپسند بود و اين جريان مربوط به چهار ماه قبل است و كساني كه در اين جلسات ميشناختم عبارت بودند از چهار برادر فقيهي و شخصي به نام ميرخان و فقيهي كه قرائت قرآن ميكرد. محل تشكيل جلسات در حدود خيابان چهارصد دستگاه واقع در فرحآباد بود، ولي در منازلي كه شركت كردم هماكنون در نظر ندارم مربوط به كي و كجا بوده است. من هم براي شركت در جلسات جمعاً هزار و 500 ريال پول از آقاي فرجالله فقيهي گرفتم. در جلسات متشكله در مورد امتيازات قانونگذاري اسلام صحبت ميكردم و علت عدم شركت بيشترم در جلسات به خاطر آن بود كه قرار بود هر واعظي بيش از چهار جلسه صحبت نكند و قبل از من هم آقاي شبستري و بعد از من هم آقاي ناصر مكارم و باهنر سخنراني كردند.
باز هم فكر كنيد در چه جلسات ديگري شركت ميكرديد؟در جلسه «مكتب هدايت»، «مكتب جعفري» و «جلسه لباسفروشان» به نيابت از آقاي شيخ محمد كاشاني ـ كه ايشان به مشهد مسافرت كرده بود ـ شركت ميكردم و محل تشكيل «مكتب جعفري» واقع در خيابان ري كه در حدود ميدان شاه بود كه از محل منزل فعلاً اطلاع ندارم و «مكتب هدايت» در شبهاي جمعه تشكيل ميشد، در منزلي واقع در خيابان كرمان و محل منزل را فعلاً نميدانم، «جلسه لباسفروشان» در خيابان حدود نيروي هوايي بود و جمعاً در مكتب هدايت دو بار و «جعفري» دو بار و «جلسه لباسفروشان» يك بار شركت كردم و دعوتكنندهام به «مكتب جعفري» شخصي به نام خانعلي بود و از هويتش اطلاعي ندارم. ضمناً در جلسهاي كه واقع در آرياشهر در تهرانويلا بود شركت ميكردم. جلسات آنان بهطور سيار در منزل افراد بود كه اينجانب و آقاي علي غفوري شركت كرديم و افراد شركتكننده از اهالي انجمن محلي بودند و دعوتكنندهام آقاي شمس كتابفروش بود. در جلسات روز شنبه در باره مضرات خودپرستي و خودخواهي صحبت ميكردم. ضمناً در جلسات «مكتب الحسين» كه محل آن در خيابان غياثي بود، بنا به توصيه آقاي باهنر شركت كردم و هيچگونه اطلاعي از اين مكتب ندارم. همچنين چهار جلسه در جلسات هفتگي مسجد موسي بن جعفر شركت كردم و به منبر رفتم و دعوتكنندهام آقاي سيدمحمدرضا سعيدي بود كه بعضاً مسائل اجتماعي را روي منبر بحث ميكردم.
آيا در جلسات متشكله پيرامون مسائل سياسي بحث شده و تصميماتي اتخاذ شده است يا خير؟معمولاً جلسات مذهبي است كه در زمينه مسائل مذهبي بحث ميشود و راجع به مسئله سياسي خاصي صحبتي نبوده و تصميمي اتخاذ نشده است، لكن بعضاً خودم در باره مسائل اسرائيل و استعمار مطالبي بيان ميكردم كه فعلاً در نظرم نيست و اضافه ميكنم كه در مورد اسرائيل در زمينه تعديهاي اسرائيل به مسلمانان مطالبي گفتهام يا راجع به استعمار بهطور كلي اظهاراتي كردهام. اصولاً متأثرم اسرائيل به مسلمانان يا استعمار در بعضي از كشورهاي اسلامي از قبيل الجزاير، عراق، كويت، مصر، عربستان سعودي و ايران تجاوزاتي كرده و ضرباتي وارد آورده است و تحت تأثير اين ناراحتي كه دارم در منابر و مواعظ خودم گاهي انتقاد ميكنم و طبعاً اينگونه مسائل جنبه سياسي دارد. به عنوان مثال حتي از ثروتهاي كشورهاي اسلامي، از جمله نفت كشورهاي استعمارگر از قبيل انگلستان، امريكا و كشورهاي ديگر در مقابل پرداخت چيز نامناسبي بردهاند و مخصوصاً تأثرم از اين جهت بيشتر است و كشور ايران ـ خودمانـ هم از اين غارت مستثني نبوده است و سالهاي سال از اين طريق خساراتي از طرف كشورهاي غربي، از جمله انگليس و امريكا و در مقابل شوروي هم به خاطر حسادت با رقباي استعماري خود و طمع به ثروت كه از دستش كوتاه بود ضربههايي از قبيل حوادث مربوط به آذربايجان و تقويت حزب توده [. . . ] نميدانم استعمار چه كرده است و بقيه كشورهاي اسلامي هم كم و بيش در اين سرنوشت شريك بودهاند. با توجه به اينگونه مسائل تلخ حس انزجار از استعمار در من و هر فرد مسلمان وطندوست ديگري وجود دارد و تحت تأثير همين احساس در مجالس مذهبي و منابر از استعمار و مضرات آن صحبت ميكنم.
آيا جنابعالي در جلسهاي صحبت از ترور بعضي از مقامات كشور كردهايد يا خير؟خير، چنين صحبتي نكردهام و چنين چيزي را هيچوقت هم نقل نكردهام.
اظهارات خود را پس از قرائت گواهي كنيد.
خواندم و امضا ميكنم.