مهندس كامپيوتري كه از يكسال قبل به اتهام قتل مردي سالخورده و سرقت دلارهايش در بازداشت به سر ميبرد، روز گذشته پاي ميز محاكمه ايستاد.
به گزارش خبرنگار ما، هفتم ارديبهشت ماه سال 94 مأموران پليس از قتل مرد سالخوردهاي در بلوار فرحزادي شهرك غرب باخبر و راهي محل شدند. جسد متعلق به اصغر 68 ساله بود كه با شليك گلوله و فشار بر عناصر حياتي گردنش به قتل رسيده بود. مأموران پليس در يكي از اتاقهاي خانه با مرد جواني مواجه شدند كه دست و پا و دهانش بسته شده بود.
وي گفت: من پيك صرافي هستم و صاحبكارم خواسته بود تا 30 هزار دلار را به اين آدرس تحويل دهم. زنگ خانه را زدم و جواني سراسيمه در را باز كرد. وارد خانه شدم و روي مبل نشستم. فكر ميكردم آن جوان صاحبخانه است به همين دليل خواستم هرچه زودتر دلارها را تحويل بگيرد و پولش را حساب كند، اما او خيلي بيتاب بود و مدام به اتاقخواب رفت و آمد ميكرد. به رفتارهايش مشكوك شدم و دنبالش به اتاق رفتم. ناگهان چشمم به جسد پيرمرد افتاد كه روي مبل رها شده بود. آن جوان وقتي مرا ديد با اسلحه تهديد كرد و دست و پاهايم را با طناب بست، سپس با سرقت دلارها از خانه گريخت.
با توضيحات مرد جوان، تعقيب و دستگيري متهم در دستور كار مأموران قرار گرفت و پس از گذشت يكماه فرد مظنون به نام كيوان 30 ساله در فرودگاه مهرآباد در حالي كه قصد فرار داشت، دستگير شد. او در بازجوييها به جرمش اقرار كرد و گفت: مدتي با مقتول همخانه شده بودم. خيلي با او صميمي شده بودم و از مشكلات هم باخبر بوديم. چند روز قبل از حادثه مقتول از من خواست تا برايش اسلحه كمري تهيه كنم كه قبول كردم.
روز حادثه وقتي خواستم اسلحه را به او بدهم اول امتحانش كردم كه ناگهان گلوله شليك شد و به مقتول خورد. در همان لحظه پيك موتوري زنگ زد و دلارها را آورده بود. ترسيده بودم و نميدانستم چكار كنم مجبور شدم مقتول را به اتاق خواب ببرم. بعد از آنكه در را باز كردم آن جوان وارد خانه شد. او منتظر بود تا پول دلارها را حساب كنم، اما كارتم موجودي نداشت و مجبور شدم كارت مقتول را از جيبش بردارم. داشتم از اتاق برميگشتم كه متوجه آن جوان شدم و چارهاي جز فرار نداشتم.
بعد از انجام تحقيقات كيوان به اتهام قتل عمد و سرقت 30 هزار دلار، حمل سلاح گرم، شرب خمر، تهديد پيك صراف مجرم شناخته و كيفرخواست عليه وي صادر شد.
اين پرونده بعد از تكميل شدن به شعبه دوم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد و روز گذشته روي ميز هيئت قضايي قرار گرفت. بعد از قرائت كيفرخواست، اولياي دم درخواست قصاص دادند.
صاحب صرافي شاكي پروندهصاحب صرافي به عنوان شاكي پرونده در جايگاه قرار گرفت و گفت: روز قبل از حادثه صاحبخانه تماس گرفت و 30 هزار دلار درخواست كرد. دلارها را همراه آدرس به پيك موتوري مغازه دادم و قرار شد صاحبخانه با دستگاه كارتخوان پول دلارها را حساب كند. اين حادثه باعث شد كه پول دلارها به حسابم واريز نشود و تا امروز نيز دلارها به دستم نرسيده است.
اقرارهاي متهم متهم بنا به دستور هيئت قضايي در جايگاه قرار گرفت و درخصوص اتهاماتش گفت: اتهامات را قبول دارم، ولي شرب خمر و ايراد صدمات را قبول ندارم. به خاطر فشارها در بازجويي مجبور شدم شرب خمر را قبول كنم. فكر ميكردم در روند رسيدگي كمك خواهد كرد.
آشنايي متهم با مقتول سپس متهم در خصوص شرح ماجرا گفت: من مهندس كامپيوتر هستم و در يك شركت خصوصي كار ميكردم. وضع ماليام بد نبود و به خاطر اختلافي كه با همسرم داشتم، خواستم مدتي را تنها زندگي كنم. تصميم گرفته بودم خانهاي اجاره كنم تا اينكه آگهي روزنامه را خواندم كه در آن مقتول درخواست همخانه داده بود. با او تماس گرفتم و قبول كرد همخانهاش باشم. او نيز با همسرش اختلاف داشت، بنابراين محرم اسرار هم شده بوديم.
نحوه قتل او در خصوص روز حادثه و قتل گفت: چند روز قبل از حادثه اصغر از من خواست تا برايش كلت كمري تهيه كنم. قرار شد نيمي از پول اسلحه را من حساب كنم. دوستي داشتم كه ميدانستم، ميتواند برايم تهيه كند. من فقط رابط تهيه اسلحه بودم. روز حادثه وقتي اسلحه را از دوستم تحويل گرفتم و ميخواستم آن را به مقتول بدهم ناگهان يك تير به سمت او شليك شد. هيچ عكسالعملي نداشت. بلندش كردم تا به اتاق ببرم كه در اين فاصله زنگ خانه به صدا درآمد. از ترس اينكه همسايهها صداي شليك گلوله را متوجه نشده باشند، سريع در را باز كردم تا كسي مشكوك نشود. جواني بالا آمد و گفت براي صاحبخانه 30 هزار دلار آورده است. تعارف كردم و روي مبل نشست. همچنان دستپاچه بودم، نميدانستم چكار كنم. مدام به اتاق خواب ميرفتم و جوان هم عجله ميكرد تا هر چه سريعتر پول دلارها را حساب كنم. يكي از كارتهايم را روي دستگاه كارتخوان امتحان كردم، اما موجودي نداشت. از جوان خواستم برود روز ديگري بيايد، اما قبول نكرد. به اتاق رفتم تا شايد در جيب مقتول كارت باشد كه گويا جوان به رفتارهاي من مشكوك شده بود و داخل اتاق آمد. وقتي برگشتم آن جوان پشت سرم ايستاده بود، نميدانستم چكار كنم. او را با اسلحه تهديد كردم و دست و پاهايش را بستم. گلوي مقتول را هم با چند بست پلاستيكي بستم و دلارها را برداشتم و فرار كردم.
خرج 30 هزار دلارمتهم در خصوص استفاده 30 هزار دلار گفت: 2هزار دلار به همسرم دادم و با 25 ميليون تومان آن يك خودروي mvm خريدم. با مبلغي از آن خانهاي براي زني كه با او آشنا شده بودم رهن كردم و 8هزار دلار را در حياط شركتي كه كار ميكردم مخفي كردم، اما وقتي بعد از دستگيري به سراغش رفتيم، نبود.
دستگيري متهم در فرودگاه مهرآبادحدود يكماه از حادثه گذشته بود كه فهميدم پليس دنبالم است. بلافاصله يك بليت براي آبادان در تاريخ نوزدهم خردادماه سال 94 تهيه كردم و قصد داشتم فرار كنم كه توسط مأموران در فرودگاه مهرآباد دستگير شدم.
آخرين دفاعمتهم در آخرين دفاع گفت: از روي خانواده اولياي دم شرمنده و پشيمان هستم. با مقتول هيچ خصومتي نداشتم و او مرد مهرباني بود. نميخواستم او را بكشم همه اين حادثه در فاصله چند ثانيه انجام شد و خيلي اتفاقي بود. از قبل هيچ انگيزهاي نداشتم و با انجام آن هيچ هدفي هم نداشتم. در تمام مراحل بازجويي همه واقعيت را گفتم. در آخر، بعد از آخرين دفاع متهم، هيئت قضايي وارد شور شد.