کد خبر: 833438
تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۳۹۵ - ۲۰:۳۴
جستارهايي در تكاپوي فكري مبارزاتي آيت‌الله اكبر‌ هاشمي‌رفسنجاني
هفته‌اي كه بر ما گذشت، محمل رويداد رحلت عالم مجاهد مرحوم آيت‌الله حاج شيخ اكبر‌هاشمي رفسنجاني
احمدرضا صدری

هفتهاي كه بر ما گذشت، محمل رويدادي پردريغ وتاسف بار بود. عالم مجاهد مرحوم آيتالله حاج شيخ اكبرهاشمي رفسنجاني از نامدارترين مبارزان نهضت اسلامي و نيز از نزديكترين ياران امام راحل ورهبر معظم انقلاب، به ناگاه روي ازجهان برگرفت ورخ در نقاب خاك كشيد. گروه «تاريخ»جوان، ضمن عرض تسليت به مناسبت رحلت اين روحاني انديشمند ومبارز، شمهاي از زندگينامه سياسي آن بزرگوار را به خوانندگان ارجمند تقديم ميدارد ودر روزهاي آينده نيز، فصولي از زندگي سياسي وي را به بازخواني خواهد نشست. اميد آنكه مقبول افتد.

   

عالم فرهيخته و مجاهد مرحوم حضرت آيتالله اكبرهاشمي رفسنجاني در سال 1313 در يكي از روستاهاي شهررفسنجان در خانوادهاي مذهبي به دنيا آمد. وي در كودكي نسبت به همسالان خود، از ويژگيهاي بارزي برخوردار بود. در پنج سالگي همراه برادر بزرگترش به مدرسه رفت، اما پدرش ترجيح داد او در مكتبخانه به تحصيل بپردازد. چهارده سال بيشتر نداشت كه به قدم به حوزه علميه قم گذاشت و خانواده آيات اخوان مرعشي - كه از فضلاي آن روز حوزه بودند- بر حسب پيوند خويشاوندي، مسئوليت نگهداري از ايشان را ميپذيرند.

 

  درحوزه علميه قم

در آن روزگاران حضور آيتاللهالعظمي بروجردي در قم، نقشي تأثيرگذار در زندگي و تفكر طلابي داشت كه محضر ايشان را درك ميكردند. ايشان نيز همچون پدري مهربان در تشويق طلاب ميكوشيدند و كساني را كه در حفظ قرآن تلاش ميكردند، مورد مهر و محبت قرار ميدادند و با جايزهاي مينواختند.هاشمي نيز در دوران اوليه تحصيل، تشويق آيتالله را نسبت به خويش شاهد بود كه اثري شگرف در ذهن ودل وي برجاي نهاد.

يكي از ويژگيهاي مهم حوزه علميه قم نسبت به ساير حوزهها، در آميختن تحصيل و تبليغ با يكديگر بود. در حوزه نجف وعظ و خطابه براي كساني كه در جايگاه فقيه و مرجع قرار داشتند عيب شمرده ميشد، اما در حوزه علميه قم براي فن خطابه ارزش بسيار قايل ميشدند و طلاب ازآغازتحصيل اين فن را ميآموختند تا در مناسبتهاي ديني براي تبليغ به نقاط مختلف كشور اعزام شوند و در عين حال منبعي هم براي گذران معاش آنان باشد. مرحوم آيتاللههاشمي رفسنجاني هم در ايام تعطيلي حوزهها، به سفرهاي تبليغي ميرفت تا در ضمن اداي مسئوليت تبليغ، هزينه زندگي خود را هم تأمين كند، اما تجربهاي تلخ سبب ميشود تا در عين حال كه وظيفه تبليغ را كنار نمينهد، براي امرار معاش نيز چارهاي بينديشد، از اينرو با همكاري افرادي چون شهيد دكترمحمدجواد باهنر، دست به انتشار مجله «مكتب تشيع» ميزند. انتشار اين نشريه امكان ارتباط با طيف وسيعي از انديشمندان را براي ايشان فراهم ميآورد.

  آشنايي با امام خميني، يك نقطه عطف

از آنجا كه منزل آيات اخوان مرعشي در نزديكي بيت حضرت امام خميني بود، امكان آشنايي اين طلبه پرشور با مرادش فراهم و هر بار به بهانه پرسشي، مسافتي را با امام همگام ميشود. در آن روزها حوزه علميه قم دستخوش التهابهاي سياسي شديدي بود. هر چند آيتاللهالعظمي بروجردي معتقد به دخالت مستقيم در سياست نبودند، با اين همه در فضاي پس از شهريور سال 1320- كه گروهها و افراد فرصت فعاليت پيدا كرده بودند- فضاي جامعه بهشدت سياسي بود و احزابي چون جبهه ملي، حزب توده و مخصوصاً فداييان اسلام و طرفداران آيتالله كاشاني فعاليتي نمايان ميكردند. گروه اخير در بين طلاب قم نيز طرفداراني داشتند و از حمايت مرجع بزرگ قم، آيتالله العظمي سيد محمدتقي خوانساري بهرهمند بودند. نسل جوان حوزه تحت تأثير اين فضا در مواردي چون آوردن جنازه رضاخان به قم، به مخالفت علني پرداخت و از اين اقدام ممانعت به عمل آورد. همچنين در هنگام سفر آيتالله كاشاني به قم و اقامت در منزل آيتالله سيد محمدتقي خوانساري، اين نسل به صحنه آمد و بهرغم تعبدي كه نسبت به مرجع تقليد خود داشت، به اين رويداد واكنش مثبت نشان داد.

  همراه با نهضت اسلامي ازآغازين گام

مرحوم آيتاللههاشمي در شمار يكي از شاگردان پرشور حضرت امام از آغاز حركت ايشان، جايگاه معتبري پيدا كرد و توانست در كنار عدهاي از همفكران، پيش از آغاز نهضت در سال 1342، بيت امام را پايگاه مبارزان سازد و تلويحاً جانشين آيتاللهالعظمي بروجردي را مشخص كند.

پس از رحلت آيتاللهالعظمي بروجردي، هر چند رژيم شاه تظاهر به عزاداري ميكرد، اما واقعيت اين بود كه شاه تصور ميكرد زمينه براي اجراي برخي برنامههای معوق فراهم شده است، لذا به جاي تسليت گفتن به مراجع قم، براي آيتالله العظمي سيد محسن حكيم در نجف تلگراف تسليت فرستاد تا به خيال خام خود، پايگاه مرجعيت را از قم به نجف منتقل كند. مرحوم آيتاللههاشمي رفسنجاني و ديگر شاگردان و ارادتمندان امام، با استفاده از مطبوعات تلاش كردند اولاً: نامزد مورد قبول خود را براي مرجعيت مطرح كنند و ثانياً: از مراسم ترحيم آيتالله بروجردي براي روشنگري و طرح ايدهها و آرمانهاي خود- كه در واقع مبتني بر تفكر امام بودند- استفاده نمايند. نخستين تلاشهاي اين گروه با توفيق چنداني همراه نبود، اما ناگهان فرياد اعتراض امام عليه لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي دولت علم، همه مراجع قم و نجف را در برابر رژيم شاه قرار داد. در اين لايحه به سه نكته اشاره شده بود: حذف قيد سوگند به قرآن توسط نمايندگان مجلس، برداشتن قيد مرد بودن براي نمايندگي مجلس و برداشتن قيد اسلام در مورد انتخاب شوندگان. بدين ترتيب رژيم شاه نخستين گامهاي خود را براي تضعيف مذهب و روحانيت و دور شدن از اسلام برداشت. در پي انتشار اين لايحه امام در منزل آيتالله حائري و در حضور علماي تراز اول قم، اعلام خطر كردند و قرار شد عليه اين اقدام، تلگراف اعتراضآميزي براي شاه مخابره شود. مرحوم آيتاللههاشمي با بهرهبرداري از شبكه آماده نشريه «مكتب تشيع» و دفتر آن، اعلاميههاي اعتراضي امام و مراجع را در مساجد، بازار، مدارس و سراسر كشور پخش كرد و مبارزه عليه رژيم شاه اوج گرفت. سرانجام با وحدت علما، روحانيون، مردم و رهبري قاطع امام، اين اعتراض ثمر داد و دولت علم رسماً مجبور به عقبنشيني و لغو لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي شد. به اين ترتيب حوزه و روحانيت عملاً وارد صحنه مبارزه با رژيم شد. رژيم هم ساكت ننشست و با تهاجم به مدرسه فيضيه و اعزام طلاب به سربازي، مبارزه خود را با حوزه آغاز كرد.

  هاشمي در زمره طلابي كه به سربازي رفتند

 پس از سركوبي اوايل بهمن سال 1341 و خفقان حاكم بر رمضان، امام عيد آن سال را تحريم كردند. اين تصميم امام بازتاب گستردهاي داشت و سراسر كشور را تحت تأثير قرار داد. رژيم كه از اين اقدام بهشدت خشمگين شده بود، طرح حمله به مدرسه فيضيه را تدارك ديد و در سالگرد شهادت امام صادق(ع) با هجومي وحشيانه، عدهاي را زخمي كرد و چند نفر را هم به شهادت رساند. آيتاللههاشمي رفسنجاني در آن روز در بيت امام حضور يافت تا از جان مراد خود حفاظت كند. امام پس از اين حادثه شخص شاه را هدف قرار دادند و در واقع حريم وي را شكستند. اعلاميه ايشان در جريان فيضيه، نقطه عطفي در اعلاميههاي امام است. امواج حاصل از فاجعه فيضيه، بهقدري گسترش پيدا كرد كه رفراندوم و لوايح ششگانه شاه را تحتالشعاع قرار داد و وعاظ از اين حادثه مرثيهها ساختند و به روشنگري پرداختند. مرحوم آيتاللههاشمي نيز چند بار در اين باره سخنراني كرد و به روشنگري پرداخت. در پي فاجعه فيضيه، رژيم تصميم گرفت معافيت طلاب از را سربازي لغو كند و نخستين فردي كه براي اين كار بازداشت شد، مرحوم آيتاللههاشمي بود. البته ايشان سالها قبل از شروع نهضت نيز، در روزهايي كه با سقوط نظام سلطنتي در عراق مصادف بود. 10روز اول محرم را در همدان منبر رفته و به حكومت ايران با اشاره به سرنوشت خاندان سلطنتي عراق هشدار داده بود. وي را به شهرباني بردند و دو شب نگه داشتند. سرانجام با وساطت آيتالله بنيصدر و آيتالله آخوند همداني - كه در آن شهر نفوذ زيادي داشتند- ايشان از حبس آزاد شد، به شرط اينكه از همدان برود.

پس از آغاز نهضت امام نيز، شهرباني ايشان را دستگير ميكند و همراه با چند نفر ديگر، به اداره نظام وظيفه ميبرد. ايشان كارت تحصيلي طلبگي خود را نشان ميدهد و خاطر نشان ميسازد غير از معافيت تحصيلي صاحب سه فرزند هم هست، اما به ايشان گفته ميشود: شاه اين معافيت را لغو كرده است! به هر حال تلاش علما براي رهايي اين افراد كه حدود 25 نفر بودند ثمر نداد و همه را به پادگان باغ شاه در تهران منتقل كردند. ايشان در پادگان در هر فرصت مناسبي كه پيش ميآمد با مسئولان در باره غيرقانوني بودن اعزام طلبهها به سربازي بحث و براي سربازان روشنگري ميكرد.

  15 خرداد درپادگان نظامي

در رويداد قيام 15 خرداد، مرحوم آيتاللههاشمي رفسنجاني در پادگان بود. ايشان در خاطراتش مينويسد كه در شب 15 خرداد، احساس كرديم اتفاق مهمي در شرف وقوع است! گفته ميشود قرار است امام را دستگير كنند و وضعيت غيرعادي و شبيه كودتا بود! نكته عجيب اين است كه با آنكه دو ماه بيشتر از سربازي ايشان و چند تن ديگر نميگذشت و در واقع در دوره آموزشي به سر ميبردند، اما رژيم آنها را نيزمسلح كرده بود! در همين اثنا به ايشان خبر دادند كه مسئولان ستاد، نسبت به شعارهاي مرگ بر شاه و زنده باد خميني و اعلاميههايي كه در سربازخانه پخش شده است، مشكوك شدهاند و قرار است ايشان را دستگير كنند. مرحومهاشمي به بهانه بيماري فرزند مرخصي ميگيرد و از پادگان بيرون ميرود و ديگر باز نميگردد و از آن پس تحت تعقيب قرار ميگيرد. با دشوار شدن شرايط در تهران و قم، ايشان تصميم ميگيرد به زادگاهش نوق برگردد تا به دليل بومي بودن و آشنايي كدخدا و مردم با او، كمتر در معرض خطر ساواك قرار بگيرد. او در اين ايام، به ترجمه كتاب «القضيه الفلسطينيه» نوشته اكرم زعتير ميپردازد و آن را به اتمام ميرساند، اما بار ديگر از سوي رژيم مورد مزاحمت قرارگرفته و بهناچار به قم ميرود. رژيم در آن روزها سعي داشت رابطه خود را با روحانيت اصلاح و مقدمات انتقال امام به قم را فراهم كند.هاشمي در قم، با تلاش فراوان كتاب «سرگذشت فلسطين يا كارنامه سياه استعمار» را چاپ كرد كه بسيار مورد استقبال قرار گرفت. حتي اكرم زعتير كه سفير اردن در ايران بود، به حساب اتحاديه عرب- كه در آن روزها مركز مبارزه با اسرائيل بود- تعدادي ازآن را خريد. با انتشار اين كتاب گشايشي در زندگي ايشان پيش آمد، مخصوصاً كه دكتر مصدق ضمن تمجيد از كتاب، پولي را حواله داد كه با آن كتاب را بخرند و هديه بدهند و با توجه به محبوبيتي كه وي در ميان روشنفكران داشت، فروش كتاب زياد شد. مرحوم آيتاللههاشمي ضمن پرهيز از حضور علني كه حساسيت رژيم را برانگيزد، به مبارزه مخفي روي آورد كه انتشار نشريات بعثت و انتقام حاصل آن دوره است.

  هاشمي پس از تبعيد امام

با تبعيد حضرت امام خميني، رژيم شاه اختناق سنگيني را بر كشور حاكم ميسازد. نيروهاي سياسي هم - كه تجربههاي تلخي را پشت سر گذاشتهاند- با احتياط بيشتري حركت ميكنند. در قم مجموعهاي از فضلاي حوزه، به فعاليتهاي مخفي ميپردازند كه آيتاللههاشمي و همفكرانش در آن نقش اساسي دارند. آنها در ماه رمضان تصميم ميگيرند با همكاري هيئت مؤتلفه، فعاليتهاي خود را گستردهتر كنند. با ترور منصور توسط هيئتهاي مؤتلفه اسلامي، موج دستگيريها بالا گرفت و ايشان به ناچار به قم برگشت، اما در مراسم سالگرد فاجعه فيضيه- كه در آن شركت فعال داشت- دستگير و به ساواك قم و سپس زندان قزلقلعه تهران منتقل شد. در زندان قزلقلعه، ايشان را به جرم همكاري با مؤتلفه در ترور منصور بازجويي و شكنجههاي شديد كردند، بهطوری كه زير شلاقها، گوشتهاي پاهاي ايشان رفته و به استخوان رسيده و قسمتي از استخوان هم شكسته بود! كار به جايي رسيد كه ايشان را به بيمارستان ارتش در چهارراه حسنآباد منتقل كردند تا استخوان شكسته را معالجه كنند. در اواسط تير ماه سال 1344،هاشمي از زندان آزاد ميشود و به قم برميگردد و بار ديگر مبارزات خود را از سر ميگيرد. در اين برهه تشكيلات حزب ملل اسلامي شكل ميگيرد كه هر چند ايشان با آن ارتباط تشكيلاتي ندارند، ولي از طريق واسطههايي به آنها كمك ميكنند.

  هاشمي پس از تجربه قزل قلعه

درروزهاي تاجگذاري شاه و در پي انتشار اعلاميهاي با عنوان «عزايي به نام جشن»، آيتاللههاشمي بار ديگر دستگير و به زندان قزلقلعه منتقل شد. از آنجا كه اين بار جرم وي در حد اعلاميه بود، چندان سختگيري نكردند و پس از تكميل پرونده، او را به زندان عمومي قصر فرستادند كه به لحاظ آشنايي با گروههاي سياسي، تجربه جالبي براي ايشان بود. ايشان پس از حدود 90 روز، از زندان آزاد شدند.

با اوجگيري مبارزات مسلحانه در سالهاي 1349 و 1350، گروههايي چون مجاهدين خلق و چريكهاي فدايي خلق مطرح شدند. آيتاللههاشمي به تبعيت از تفكر و راه امام به مبارزه مسلحانه اصالت زيادي نميداد، بلكه اصالت را به مبارزات اصولي مذهبي ـ سياسي ميداد، هرچند كه اگر بر حسب ضرورت به حركت مسلحانه انجاميد، واهمهاي از آن نداشت. از سال 1351 و 1352- كه رژيم شدت عمل زيادي به خرج ميداد- زمينه براي محوريت مبارزات مسلحانه مجاهدين و فداييان خلق فراهمتر شد. در اين برهه امام خميني هرگز از حركت مسلحانه حمايت نكردند، هر چند در نفي آن هم سخني علني نگفتند. اگر هم اظهار نظري ميكردند، در نفي ايدئولوژي آنها بود، نه الزاما حركت و مبارزه مسلحانه. در اين سالها مبارزه مسلحانه حالت تقدس پيدا كرده بود و كسي عليه آن حرفي نميزد!تا سرانجام در سال 1354، تغيير ايدئولوژيك سازمان مجاهدين پيش آمد و در پي آن مبارزان مذهبي، بهشدت از مبارزه مسلحانه سر خوردند. در سال 1354 كه آيتاللههاشمي در زندان بودند، ظاهراً مخالفت با مبارزه مسلحانه، تهمت بريدگي را در پي داشت، اما اكثر مبارزان از اين شيوه مبارزه مأيوس شده بودند. در پي باز شدن فضاي سياسي از سال 1356، مبارزات سياسي مذهبي در قالب تظاهرات، سخنرانيها و اجتماعات بزرگ و با شكوه در سراسر كشور، به سرعت جايگزين تفكر مبارزه مسلحانه شد و اعتصابات فراگير و روزافزون بهكلي مبارزه مسلحانه را بيمعنا كرد و شرايطي پيش آمد كه امام خميني به عنوان رهبر بلامنازع از سوي تمام گروهها پذيرفته شدند.

 

  هاشمي درآستانه پيروزي انقلاب

آيتاللههاشمي در آبان سال 1357 از زندان آزاد ميشود. در اين روزها، امام خميني در نوفل لوشاتو اقامت گزيده بودندو ارتباط بينهاشمي با ايشان، از طريق مرحوم حاج سيد احمد خميني انجام ميشد. ايشان در همين ايام با كمك همفكران، تشكل جديد رسمي روحانيت مبارز را شكل ميدهد و بخش عمدهاي از اساسنامه و آييننامه آن را مينويسد. در همين روزها به دستور امام شوراي انقلاب شكل ميگيرد و زير نظر آن كميتههاي مختلفي براي حل مسائل و مشكلات مردم تشكيل ميشوند. ايشان از جمله افراد فعال اين شورا بود و توانست با سخنراني بسيار مؤثري همكاري اعتصابيون شركت نفت را با هيئت اعزامي از تهران جلب و مشكلات را تا حد زيادي حل كند.

نقش ايشان در برگزاري راهپيماييهاي تاسوعا و عاشوراي سال 1357 نيز در خور يادآوري است. راهپيمايي تاسوعا در كميته سه نفري مركب از ايشان، مهندس سحابي و يك نفر ديگر با دعوت آيتالله طالقاني برنامهريزي شد كه در عاشورا هم با همان گستردگي و به خواست مردم ادامه يافت. با انجام پرواز انقلاب و ورود حضرت امام به ايران و در پي آن پيروزي انقلاب دوران به عهده گرفتن مسئوليتهاي سنگين و سرنوشتساز توسط مرحوم آيتاللههاشمي آغاز شد و هر يك از آن برههها شايسته بحث و بررسي مفصل است. نقش ايران در رياست مجلس، هشت سال دفاع مقدس، انتخاب آيتالله خامنهاي به رهبري، رياست جمهوري، رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام و... هر يك ميتواند عنوان يك مجموعه عظيم قرار گيرد.

در هر حال ايشان از ابتداي نهضت امام تا آخرين روز حيات لحظهاي از تلاش براي اعتلاي انقلاب اسلامي باز نايستاد. يادش گرامي باد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر