کد خبر: 833419
تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۳۹۵ - ۲۱:۳۴
مردي كه صاحبخانه پولدارش را با ادعاي جاسوس صنعتي براي لغو قراردادهاي نفتي با همدستي چهار آدم‌ربا به گروگان گرفته و حسابش را خالي كرده بود، روز گذشته ماجرا را شرح داد.
به گزارش خبرنگار ما، دوم اسفندماه سال 94 مردي وارد كلانتري قيطريه شد و پليس را از ماجراي ناپديدشدن ناگهاني پدرش باخبر كرد. او توضيح داد: امروز صبح پدرم علي، 72 ساله بعد از صرف صبحانه براي انجام كاري از خانه خارج شد، اما هرچه منتظر شديم، برنگشت. تلفن همراهش نيز خاموش است و كسي هم از او خبر ندارد. با طرح شكايت، مأموران تحقيقات خود را آغاز كردند تا اينكه پس از 10 روز شاكي همراه پدرش راهي اداره پليس شد. علي درباره ماجراي ناپديد شدنش گفت: روز حادثه نزديك متروي قيطريه خودرويي كنارم توقف كرد و دو جوان از آن پياده شدند. آنها خودشان را مأمور وزارت اطلاعات معرفي كردند و خواستند همراهشان بروم. ظاهري موجه داشتند به همين دليل بدون هيچ مقاومتي سوار ماشينشان شدم. وقتي به بزرگراه امام علي رسيديم، يكي از آنها سرنگي را به طرفم گرفت و تهديد كرد سرم را پايين ببرم. با ديدن سرنگ ترسيدم و سرم را پايين انداختم. كمي كه دورتر شديم، آنها سرنگ را به من تزريق كردند وقتي به هوش آمدم، متوجه شدم در باغ ويلايي هستم و دست‌ها و پاهايم بسته است. به جز آن دو نفر، دو مرد ديگر هم در باغ بودند. آنها سه روز بعد، مرا به مكاني ديگر بردند تا پس از 9 روز اذيت كردن 250 ميليون تومان از عابربانكم برداشت كردند. آنها امروز من را در حاشيه شهر رها كردند و گريختند.

پيرمرد گفت كه به مستأجر خانه‌اش مظنون است. او ادامه داد: مستأجرم 11 ماه اجاره آپارتماني را كه در اختيار او گذاشته بودم، نپرداخته است و مجبور شدم از او در شوراي حل اختلاف شكايت كنم. او وقتي متوجه شد كه شكايت كرده‌ام، چند بار من را كتك زد به خاطر همين به او مظنون هستم.
بعد از توضيحات شاكي، تعقيب و دستگيري متهمان در دستور كار مأموران قرار گرفت. آنها توانستند با مشخصاتي كه شاكي در اختيار آنها قرار داده بود، مستأجر او را به نام حميد 40 ساله دستگير كنند. بعد از بازجويي از او دو همدستش شناسايي و دستگير شدند و در بازجويي‌ها به جرمشان اقرار كردند.
پرونده بعد از صدور كيفرخواست، هر پنج متهم به جرم آدم‌ربايي، غصب عناوين شغلي، حمل سلاح سرد و گرم، استفاده از مهمات جنگي روانه زندان شدند كه چهار نفر از متهمان به قيد وثيقه آزاد شدند.  اين پرونده روز گذشته در شعبه هشتم دادگاه كيفري يك استان تهران روي ميز هيئت قضايي قرار گرفت. ابتداي جلسه بعد از قرائت كيفرخواست شاكي در شرح ماجرا گفت: حميد مستأجرم بود و 11 ماه از اجاره را كه ماهانه دو ميليون و 500 هزار تومان بود، پرداخت نكرده بود. چند ماه مهلت دادم اما توجهي نكرد بنابراين مجبور شدم به شوراي حل اختلاف شكايت كنم. روزي در شورا او به من ناسزا گفت و حمله كرد. او قبلاً نيز چند مرتبه تهديد كرده بود. يك روز حميد مرا در حياط ديد و گفت: امروز دو نفر از نيروي انتظامي آمده بودند با شما كار داشتند. تعجب كردم و گفتم كاري نكرده‌ام كه از نيروي انتظامي دنبالم بيايند. چند روز بعد دو نفر از ماشين پياده شدند و گفتند ما اطلاعاتي هستیم و نامه زندانت را داريم. آنها خواستند سوار ماشين شوم. با خودم گفتم كاري نكرده‌ام، نهايت از من چند سؤال مي‌پرسند و بعد آزادم مي‌كنند.

بعد از آنكه سوار ماشين شدم، ناگهان حميد را ديدم كه در پياده‌رو مرا نگاه مي‌كرد، متوجه شدم اين دامي است كه حميد برايم پهن كرده است.  وقتي وارد بزرگراه امام علي شديم، آنها مرا با سرنگ تهديد كردند تا سرم را پايين صندلي نگه دارم. هر كار مي‌گفتند گوش مي‌كردم و از آنها خواستم با خشونت رفتار نكنند. وارد بزرگراه آزادگان شديم، يكي از آنها با شوكر به پايم زد، بعد با سرنگ مرا بيهوش كردند. وقتي به هوش آمدم، در باغي بوديم كه دست و پاهايم را به صندلي با چسب و زنجير بسته بودند. سه روز در آن باغ هيچ غذايي به من ندادند و فقط آب مي‌دادند. بعد از سه روز من را همان طور دست و پا بسته در صندوق ماشين انداختند و به ويلايي در شهرستان صومعه‌سرا بردند. آنجا كمي غذا دادند. يك روز سراغم آمدند و كارت‌هاي عابربانكم را با رمزش پرسيدند. از ترس اينكه آسيبي نرسانند بدون هيچ مقاومتي كارت‌ها را در اختيارشان گذاشتم. آنها توانستند 250 ميليون تومان از حسابم خارج كنند. روز ديگر چند برگه سفيد دادند و حدود 20 امضا از من گرفتند.  متهم ادامه داد: 9 روز كه از حبس گذشت، يكي از آنها آمد و گفت حكم آزاديت آمده! ولي نبايد در ايران بماني. از من خواستند تا با پسرعمويم تماس بگيرم و از آنها بخواهم برايم بليت دوبي بگيرند و به آنجا بروم. نمي‌دانم چطور شد كه از تصميمشان منصرف شدند و يك ماشين برايم گرفتند و به خانه برگشتم.  بعد از توضيحات شاكي يكي از متهمان (مستأجر شاكي) به نام حميد در جايگاه ايستاد و گفت: از اينكه به شاكي بدهكار بودم، قبول دارم. او از من شكايت كرده بود و با هم چند بار درگير شده بوديم، اما به خاطر توهين و درگيري‌ها از او عذرخواهي كرده بودم. از متهم‌ها دو نفر را فقط در حد يك آشنايي كوتاه مي‌شناسم. در اين نقشه من نقشي نداشتم. اتهامات را قبول ندارم.

بعد از آن يكي از متهمان در جايگاه حاضر شد و بعد از تأييد توضيحات حميد گفت: روزي يكي از دوستانم كه با حميد آشنا بود، گفت: علي جاسوس صنعتي است و قراردادهاي نفتي را باطل مي‌كند. به او گفتم ما نبايد دخالت كنيم از طريق قانون بايد پيگيري شود، اما شنيديم كه او اموالي از اين راه درآورده است كه اگر اقدام نكنيم، قرار است به ابوظبي فرار كند. حميد و دوستش به ما وعده دادند بعد از اين كار شغل مناسبي در نظر دارند و قول مساعدت دادند. با اين فكر كه بايد براي كشورمان كاري كنيم، قبول كرديم، بعد از آنكه شاكي را حبس كرديم، سؤالاتي از او پرسيديم كه متوجه شديم همه اينها نقشه بود. از كارمان پشيمان شده بوديم و روزي كه او را راهي كرديم، خواستيم ما را حلال كند.
در ادامه شاكي ديگر نيز گفت: من يكي از اقوام حميد هستم و در اين مدت نسبت به او ديد خوبي داشتم. او فرد موجهي در فاميل بود، به همين خاطر دوست داشتم براي او كاري انجام دهم. روزي كه به من زنگ زد و از من خواست تا از كارتش 200 ميليون تومان بردارم، هر طور بود اين كار را انجام دادم. بعد از آن دوباره تماس گرفت و خواست 200 سكه بخرم. گفتم كمي بايد به من وقت بدهي. بعد از ساعتي يكي از دوستانش زنگ زد و گفت ما مأموريت داريم و بايد از كشور خارج شويم. پول نقد نمي‌توانيم خارج كنيم و بايد سكه بخريم. با هر سختي بود با يكي از طلافروشي‌ها در رودسر هماهنگ كردم و چند سكه در اختيار آنها گذاشتم. او در ادامه گفت: قسم مي‌خورم از نقشه آنها خبر نداشتم و فقط مي‌خواستم براي حميد كاري انجام داده باشم. چند سال بود به خواستگاري دختري مي‌رفتم كه تقريباً آنها راضي شده بودند، اما اين اتفاق باعث شد مراسم خواستگاري هم به هم بخورد.
پس از آخرين دفاع متهمان، هيئت قضايي وارد شور شد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار