واقعيت شگفتآوري در انقلاب ما وجود دارد كه اين انقلاب را يك حالت استثنايي ميبخشد و آن اين است كه در قوانين علوم اجتماعي درباره انقلابها، ميگويند انقلابها همچناني كه يك فرازي دارند، اوجي دارند، يك فرودي هم دارند... آن قوانين ميگويند تا وقتي شور و انگيزه انقلابي در مردم هست، انقلابها به سمت جلو حركت ميكنند، اوج ميگيرند، بعد هم به تدريج اين شور و هيجان و اين عاملِ حركت به پيش، كم ميشود و در مواردي تبديل به ضد خود ميشود؛ انقلابها سقوط ميكنند و برميگردند پايين. انقلابهاي بزرگ دنيا كه در تاريخ 200 سال اخير ما اينها را ميشناسيم، بنا بر همين تحليل، همه با آن نظريه قابل انطباق هستند، اما انقلاب اسلامي از اين تحليل جامعه شناختي به كلي مستثناست. در انقلاب اسلامي پادزهرِ فرود انقلاب در خود اين انقلاب گذاشته شده است. بارها عرض كردهايم كه تجسم انقلاب در «جمهوري اسلامي» و در «قانون اساسي جمهوري اسلامي» است. نويسندگان قانون اساسي كه از نظر امام و مكتب امام درس گرفته بودند، در خود اين قانون عامل تداوم بخشِ انقلاب را گذاشتهاند: پايبندي به مقررات اسلامي و مشروعيت بخشيدن به قانون، مشروط اينكه بر طبق اسلام باشد و مسئله رهبري. اين انقلاب شكست خوردني نيست؛ اين انقلاب فرود آمدني نيست؛ اين انقلاب از سير و حركت خود باز نميايستد؛ چون جامعه ما يك جامعه مؤمن و ديني است و دين و ايمان اسلامي در اعماق دل مردم، از همه قشرها، نفوذ دارد؛ مردم به معناي حقيقي كلمه به دين معتقدند. بنابراين، آن چيزي كه جزو ارزشهاي ديني باشد، براي مردم معتبر است و حراست از آن كه در قانون آمده است، از نظر مردم يك وظيفه است.»