کد خبر: 832926
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۸
«تروميدور» يا حركت دوراني انقلاب، از زمره واژگاني است كه در مباحث انقلاب‌شناسي رايج بوده و ...
محمد حسن صادق‌پور
«تروميدور» يا حركت دوراني انقلاب، از زمره واژگاني است كه در مباحث انقلاب‌شناسي رايج بوده و براي اولين بار به وسيله كرين برينتون و برمبناي چهار انقلاب بزرگ ارائه شده است. لفظ «تروميدور» در واقع برگرفته از نام يازدهمين ماه تقويم انقلاب فرانسه است كه به اقتضاي اتفاقات خاص آن روز بر اين نظريه نام نهاده شده است. در اين يادداشت ضمن بررسي اين نظريه و تطبيق آن با انقلاب اسلامي به امكان‌سنجي اين تطبيق و ابعاد آن پرداخته خواهد شد.

 تروميدور و 4 انقلاب بزرگ


طبق نظريه «تروميدور»، انقلاب حاصل وضعيتي ناگهاني و تبي تند و به عبارتي ايجاد يك بيماري در وضعيت اجتماعي و التهابي غيرعادي است. حسب اين نظريه اين تب، دير يا زود التيام يافته و بر شرايط عادي بازمي‌گردد. برينتون در نظريه خود ادعا دارد، انقلاب‌ها جدا از تفاوت‌هاي جزئي داراي قوانين مشتركي هستند كه به طبيعت و ماهيت انقلاب باز‌مي‌گردد. از نظر او تمام انقلاب‌ها براي مدتي داراي روحيه انقلابي‌گري هستند كه پس از مدتي فروكش مي‌كند و به وضعيت عادي قبل از وقوع آن انقلاب برمي‌گردد.
اين نظريه‌پرداز در مقاله «كالبدشكافي چهار انقلاب» پس از آن كه به بررسي و تطبيق تحولات عمده چهار انقلاب فرانسه، روسيه، امريكا و انگليس پرداخته است، براي هر يك به صورت مشترك، سه مرحله قائل است. در گام نخست، و بعد از آن كه رژيم حاكم سرنگون مي‌شود، نيروهاي ميانه‌رو حكومت را در دست مي‌گيرند اما پس از مدتي ناكارآمدي خود را در رفع عطش و نيازهاي انقلابي مردم به اثبات مي‌رسانند، لذا از قدرت كنار‌زده شده و جاي خود را به نيروهاي تندرو مي‌دهند. اين افراد غالباً جزو عناصر اصلي انقلاب هستند و رفتار آنها منطبق با آرمان‌هاي انقلاب تحقق يافته است و اما واپسين مرحله انقلاب كه از آن با عنوان «دوران نقاهت» يا «تروميدور» انقلاب نام برده شده است، زمان بازگشت به ارزش‌هاي قبل از انقلاب و حذف تدريجي عناصر راديكال از مناصب اجرايي است. برخي براي توصيف اين مرحله از يك عبارت معروف استفاده مي‌كنند: «انقلاب فرزندان خود را مي‌بلعد.»
بنا به نظر برينتون اين سه مرحله در هريك از چهار انقلاب مذكور رخ داده است. تروميدور اصلي مربوط به انقلاب فرانسه است، اين انقلاب گرچه در سال 1789 ميلادي به وقوع پيوست و به زعم بسياري از صاحب‌نظران، ابعادي چنان گسترده داشت كه خود منشأ بسياري از انقلاب‌هاي مدرن بعد از خود در كشورهاي ديگر شد اما كمتر از شش سال بعد از گذشت اين انقلاب، اثري از آن باقي نماند. مطابق نظريه تروميدور، انقلاب فرانسه در ژوئيه 1789 با سقوط زندان باستيل به پيروزي رسيد و گرچه در مرحله پس از انقلاب (اكتبر همان سال) گروهي با نام ژيروندن‌ها (ميانه‌روها) شاه و ملكه سقوط‌كرده را برگرداندند، اما در ژوئيه 1794، روبسپير و يارانش كه گروه ژاكوبن‌ها (به عبارتي راديكال‌ها) را تشكيل مي‌دادند، با كودتاي ناپلئون سرنگون شدند و سر به گيوتين سپردند. اين همان مرحله ضدانقلابي و بازگشت به عقب در فرانسه بود كه با يك كودتا همه دستاوردهاي انقلاب كبير را به پيش از انقلاب بازگرداند و دوران ديكتاتوري پس از انقلاب، مجدداً آغاز شد.
در انقلاب انگلستان نيز، تروميدور به اين صورت بود كه طرفداران كليساي رسمي و سلطنت‌طلب‌ها و نيز هواداران پارلمان اين كشور، گروه ميانه‌روها را تشكيل مي‌دادند. پادشاه استوارت اول به مقابله با انقلاب بورژوايي پرداخت و دستور تعطيلي پارلمان را صادر كرد اما نهايتاً، مخالفان به سركردگي يك خرده‌مالك با نام كراموال بر شاه شوريدند و نهايتاً در سال 1649، پادشاه اعدام شد. كراموال اعلام جمهوري كرد و خود نيز به اولين رئيس‌جمهور حكومت (و البته آخرين آن) تبديل شد. كراموال به‌رغم حمايت از سرمايه‌داران، موفق به رسيدگي به اوضاع توده مردم نشد و در حالي در سال 1658 مرگ او فرارسيد كه مردم دچار سرخوردگي و نااميد بودند. بدينسان انقلاب باشكوه و بورژوايي انگلستان، مجدداً به شكل موروثي بازگشت كه تا امروز نيز اثر آن ادامه دارد.
از نظر برينتون، نشانه‌هاي انقلاب روسيه هم از بدو زندگي لنين با شكل‌گيري سياست‌هاي اقتصادي جديد خاص او نمايان شد. سرنگوني دولت تزارهاي روسيه انقلابي بلشويكي را به پيروزي رساند كه برآمده از ايدئولوژي ماركسيسم بود. پيش از انقلاب اكتبر 1917 البته در ابتداي دولت موقتي به رهبري الكساندر كرنسكي به روي كار آمد اما نهايتاً حزب بلشويك كه عامل اصلي انقلاب بود، قدرت را در قبضه خود درآورد. اما درست 20 سال بعد از انقلاب اكتبر، يعني سال 1937، يك ديكتاتور سياه به نام استالين بر شوروي حاكم شده بود. صد‌ها هزار انسان به جرم مخالفت يا حتي توهم مخالفت با حكومت استالين اعدام و نابود شدند و چند برابر آن به سيبري تبعيد شدند و چه بلاها كه بر سرشان نيامد. تمام رؤساي سطح اول انقلاب، يك سره به وسيله كساني كه بعداً وارث آنها بودند، اعدام يا فراري شدند و عده‌اي در تبعيد، كشته شدند.
انقلاب الجزاير چهارمين انقلابي است كه به وقوع پيوست و با توجه به نمادهاي اسلامي و نقش علماي دين و مساجد در آن، به انقلاب اسلامي مشهور است، اما حتي يك روز موفق به اجراي حكومت در اين كشور نشدند، از همان ابتدا فرانسه توانست فرهنگ و آداب خود و زمينه‌هاي بي‌اعتقادي را در الجزاير نفوذ و گسترش دهد، به گونه‌اي كه 20 سال بعد از انقلاب، چيزي از نام انقلاب در اين كشور باقي نماند، نه اثرات معنوي آن و نه حتي نمودهاي پيشرفت مادي و توسعه اين كشور در شرايط پساانقلاب.
 
انقلاب اسلامي و نظريه تروميدور

هرچند برينتون نظريه خود را برمبناي تحليل چهار انقلاب بزرگ پايه نهاده است، اما آيا اين نظريه از اعتبار كافي براي تطبيق همه انقلاب‌هاي عصر جديد و به تبع آن انقلاب اسلامي ايران برخوردار است؟ واقعيت آن است كه برداشت تحليلگران علوم سياسي از نظريه تروميدور گوناگون است. برخي آن را نوعي واكنش به انقلاب رخ داده مي‌دانند و به عبارتي مرحله سوم را شامل بازگشت طبقات قديمي (فرضاً بازگشت سلطنت‌طلبان در ايران) به قدرت فرض مي‌كنند. عده‌اي ديگر اما منظور از اين مرحله را فروكش كردن تب و تاب احساسي انقلاب تعبير مي‌كنند. از نظر اين گروه، نشانه‌هايي همچون كاهش سختگيري‌هاي دوره انقلاب، رهاسازي اقتصاد از قيد نظارت حكومت، حركت مجدد به سمت محافظه‌كاري به جاي روحيه انقلابي‌گري و زده شدن مردم از سياست. از نظر برينتون اين رهيافت از تروميدور بر اثر حس نرسيدن و يأس مردم از تحقق اهداف انقلاب رخ مي‌دهد.
نقدهاي روش‌شناسانه امروزه غرب چالش‌هاي زيادي پيش روي اين نظريه وانهاده است. اين نظريه در اوج تلاش‌هاي پوزيتيويستي غرب براي اثبات نظريات و با تقليد از علوم تجربي و صرفاً با مطالعه نمونه‌هاي محدود و نه بر اساس مباني معرفت‌شناسانه ارائه شده و به علوم سياسي راه يافت. حال آن كه هم اكنون نظريات مبتني بر اثبات‌گرايي در خود غرب با چالش جدي روش‌شناسانه مواجه شده‌اند و همين سبب شده، تئوري معروفي كه شايد غالب اساتيد علوم سياسي ايران هم اكنون اعتقاد راسخ بر آن داشته باشند، از كليت و اعتبار لازم برخوردار نباشد. همچنين با توجه به دخالت متغيرهاي فراوان در مسائل اجتماعي و نيز قابل اندازه‌گيري نبودن آنها، نمي‌توان اين نظريه را به عنوان مبنايي عام در سنجش تحولات اجتماعي عرضه كرد. لذا تئوري تروميدوري انقلاب برينتون از حيث تعميم‌پذيري دچار اشكال است.
گذشته از همه موارد فوق، مسئله ديگري كه قابليت انطباق اين نظريه – و اساساً نظريات انقلاب- را با انقلاب اسلامي ايران، دشوار مي‌سازد، تفاوت ماهيت انقلاب ايران با ساير انقلاب‌هاست. انقلابي كه نه مي‌توان آن را سنتي ناميد، نه در شمار انقلاب‌هاي مدرن قابل تحليل است و نه حتي داراي ويژگي‌هاي انقلاب‌هاي پست‌مدرن است.
 
انقلاب اسلامي ايران، فراتر از نظريات

برخي كوشيده‌اند تا با تحليل انقلاب اسلامي ذيل نظريه تروميدوري، استقرار دولت موقت بازرگان و نيز دولت غيرانقلابي بني صدر را مصاديق مرحله اول انقلاب در اين نظريه بدانند و پس از آن رويكرد انقلابي در دولت‌هايي كه به وسيله رجايي و آيت‌الله خامنه‌اي اداره مي‌شد را مصاديق رفتار انقلابي يا همان مرحله دوم تروميدور فرض كنند. در چنين فرضياتي پذيرش قطعنامه پايان جنگ، بركناري قائم مقام رهبري و پس از آن وفات رهبري و در نهايت روي كارآمدن دولت سازندگي را نشانه‌هاي مرحله سوم انقلاب يا به عبارت بهتر بازگشت به مراحل قبل انقلاب و خوابيدن روحيه انقلابي مردم تصور نمايند.
هرچند تطبيق برخي نشانه‌ها ممكن است اين فرض را تقويت ببخشد، اما اينكه به صورت قهري و جبري انقلاب اسلامي به مرحله فروكاست از روحيات انقلابي رسيده است (خواهد رسيد) كه اتفاقاً مهم‌ترين بخش اين نظريه را شامل مي‌شود قابل تطبيق نيست.
شايد مهم‌ترين ابطال‌كننده چنين نظري، حضور شخصيت ولايت فقيه در رأس امور انقلاب باشد. فردي كه مهم‌ترين وظيفه‌اش امامت جامعه براي منحرف نشدن از آرمان‌هاي اساسي انقلاب بوده است. اين ويژگي را در هيچ يك از انقلاب‌هاي اربعه مذكور نمي‌توان يافت. رهبري در جامعه انقلابي ايران موظف است هرازگاهي اصول انقلاب را به مردم يادآوري نموده و زنگار از مباني فراموش شده بزدايد. اگر بپذيريم در دوران سازندگي، برخي سابقون انقلاب اكنون ميل به محافظه‌كاري و تلاش براي حذف ادبيات «انقلاب اسلامي» و جايگزين كردن آن با جمهوري اسلامي به معناي پايان يافته دانستن پرونده انقلاب داشتند، در كنار آن بايد بازنمايي اصول انقلاب توسط امام جامعه را ديد كه انحراف‌هايي نظير بي‌توجهي به مستضعفين و روحيه اشرافي مسئولان را متذكر شده و محافظه‌كاري را قتلگاه انقلاب مي‌دانند.
در همين وضعيت است كه پس از حدود يك دهه دولتي با شعار احياي ارزش‌هاي انقلاب بر سر كار مي‌آيد و اين ارزش‌ها مورد اقبال عمومي مردم قرار مي‌گيرد. اينكه انتخابات‌هاي مبتني بر سازوكارهاي انقلاب با اقبال پرشور مردم مواجه مي‌شود و اينكه راهپيمايي‌هاي مبتني بر آرمان‌هاي اصيل انقلاب هرسال پرشورتر برگزار مي‌شود و اينكه معدود فتنه‌هاي پيش روي انقلاب با حمايت مردم از نظام و حماسه‌هايي چون ۹ دي مواجه مي‌شود، همه ابطال‌كننده نظريه تروميدور است.
امام خميني انقلاب اسلامي را از همه انقلاب‌ها متفاوت مي‌داند و جنبه الهي و معنوي آن را مهم‌ترين وجه تمايز مي‌شمرد: شك‌ نبايد كرد كه‌ انقلاب ‌اسلامي ‌ايران ‌از همه ‌انقلاب‌ها جدا است‌: هم ‌در پيدايش ‌و هم ‌در كيفيت‌ مبارزه ‌و هم‌ در انگيزه‌ انقلاب ‌و قيام‌ و ترديد نيست ‌كه‌ اين ‌يك ‌تحفه ‌الهي ‌و هديه ‌غيبي ‌بوده ‌كه ‌از جانب‌خداوند منان‌ بر اين ‌ملت ‌مظلوم ‌غارت‌زده ‌عنايت ‌شده ‌است‌‌.

 بازگشت انقلاب در ادبيات قرآني

با وجود اينكه طبق آنچه اشاره شد، نمي‌توان نظريه تروميدور را قابل تطبيق كلي با انقلاب اسلامي ايران دانست، اما اينكه انقلاب، امكان بازگشت به عقب و دوران پيش از خود را داشته باشد، غيرمحتمل نيست. انقلاب اسلامي خاستگاه اسلامي دارد و قرآن، دستورالعمل مسلمانان در خصوص انقلاب، هشدارهايي مي‌دهد كه نتيجه بي‌توجهي به آن، طبق ادبيات قرآني «انقلاب علي اعقاب» يا بازگشت به دوران پيشين است. يكي از محل‌هاي هشدار قرآن، وابستگي انقلاب به شخص رهبر انقلاب است و اين شخصيت محوري را امكاني براي پايان انقلاب، پس از خلأ وجود اين رهبر برمي‌شمرد. همانگونه كه بررسي شد، انقلاب‌هاي مذكور، غالباً پس از مرگ يا از دست رفتن رهبرانشان دچار بازگشت به عقب شدند و البته قرآن نيز، هشدار مي‌دهد كه پايان عمر يك رهبر يا گروه مؤسسان آن نهضت، نبايد پايان نهضت تلقي شود. زنده ماندن نهضت در اسلام منوط به زنده ماندن شخص امام جامعه نيست، بلكه استقرار و حفاظت از اصل امامت، تضمين گر ابقاي حكومت اسلامي است:‌«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ‌عَلى‌أَعْقابِكمْ وَ مَنْ ينْقَلِبْ عَلى‌عَقِبَيهِ فَلَنْ يضُرَّ اللهَ شَيئاً وَ سَيجْزِي اللّهُ الشَّاكرينَ.»
از ديگر مهلكه‌هاي انقلاب كه آن را دچار مرگ تدريجي و بازگشت به عقب مي‌كند، حسب ادبيات قرآني، پيشروي در مسير حركت دشمنان آن انقلاب است. قرآن مسلمانان را از دوستي و پيوستگي با دشمنان دين برحذر مي‌دارد و چنين بيان مي‌كند كه اتفاقاً بهانه برقرار‌كنندگان پيوند با دشمن، اين است كه از جانب دشمن به ما سختي‌هاي فراوان مي‌رسد و بهتر است با پيوستگي با دشمن، كسب آرامش و رفاه كنيم:«يا أَيهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيهُودَ وَ النَّصارى‌أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يتَوَلَّهُمْ‌مِنْكمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ. فَتَرَى الَّذينَ في‌قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يسارِعُونَ فيهِمْ يقُولُونَ نَخْشى‌أَنْ تُصيبَنا دائِرَه فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يأْتِي بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَيصْبِحُوا عَلى‌ما أَسَرُّوا في‌أَنْفُسِهِمْ نادِمينَ» براساس آموزه‌هاي قرآني، درصورتي‌كه بخشي از مؤمنان انقلاب براساس منطق غلط (مانند آنچه گذشت) به پيروي از دشمنان انقلاب بپردازند، اين مناسبات سبب بازگشت به گذشته خواهد شد:«يا أَيهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تُطيعُوا الَّذينَ كفَرُوا يرُدُّوكمْ عَلى‌أَعْقابِكمْ‌فَتَنْقَلِبُوا خاسِرينَ»
مجموعاً مي‌توان نتيجه گرفت برخلاف نظريه تروميدور؛ انقلاب اسلامي همچون انقلاب‌هاي بزرگ پيشين دچار بازگشت به شرايط پيش از انقلاب و نسيان كامل ارزش‌ها نشده است و به دليل عناصر خاص موجود در اين انقلاب مي‌تواند همچنان استمرار يابد مگر آنكه از درون انقلاب به واسطه عواملي كه اسلام براي انحراف حركت انقلاب‌ها برشمرده است، دچار دگرگوني شود و تعيين‌كننده در اين موارد رفتار مردم و حاكمان است و نه جبر تاريخ. چنانكه رهبري انقلاب مي‌فرمايند:‌«در انقلاب اسلامى پادزهرِ فرود انقلاب در خود اين انقلاب گذاشته شده است.»

 منابع:
- كرين برينتون، كالبد‌شكافي چهار انقلاب، نشر نو، تهران، چاپ چهارم، 1366، ص 240.
- علي آقا بخشي و مينو افشاري راد، فرهنگ علوم سياسي، نشر چاپار، تهران، 1379.
- فراتي، عبدالوهاب، رهيافت‌هاي نظري بر انقلاب اسلامي، معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي، 1377
- خرمشاد، محمدباقر، بازتاب انقلاب اسلامي ايران در نظريات انقلاب: تولد و شكل‌گيري نسل چهارم تئوري‌هاي انقلاب، مجله جامعه‌شناسي ايران، دوره پنجم، ش ۳. 1383

غیر قابل انتشار: ۴
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۳
خوزستانی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۲۶ - ۱۳۹۵/۱۰/۲۶
0
1
با این متن شما یاد جمله امام خمینی (ره) افتادم که گفت هاشمی زنده است چون نهضت زنده است . وتلفیق مقاله شما و سخن امام خمینی این میشود که هاشمی از امامان امت بود. خدا رحمتش کند.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۳۳ - ۱۳۹۵/۱۰/۲۶
2
0
عالی
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۴۷ - ۱۳۹۵/۱۰/۲۶
0
0
هاشمی خار چشم دلواپسان بود وهست
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر