کد خبر: 832789
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۰
آدم‌هاي خودخواه زندگي‌تان را حذف كنيد
چقدر براي ديگران وقت مي‌گذاريد؟ چقدر ديگران براي شما مهم هستند؟ چقدر كاري كه براي ديگري انجام مي‌دهيد فقط به خاطر خود اوست نه خود شما؟ چقدر به نظرات ديگران اهميت مي‌دهيد؟
مريم ترابي
چقدر براي ديگران وقت مي‌گذاريد؟ چقدر ديگران براي شما مهم هستند؟ چقدر كاري كه براي ديگري انجام مي‌دهيد فقط به خاطر خود اوست نه خود شما؟ چقدر به نظرات ديگران اهميت مي‌دهيد؟ چقدر تابع تصميم جمع هستيد؟ نوع ارتباطات امروزي دلايل شكل‌گرفتن اين سؤالات در ذهن است؛ رابطه‌ها و دوستي‌هايي كه رنگ و لعاب خودخواهي‌ و صوري و چشم‌كشي به خود گرفته‌اند. مي‌گوييم صوري به اين دليل كه دوستي‌هاي امروزي مانند يك قرارداد نانوشته هستند و در اين قرارداد نانوشته منافع شخصي نسبت به منافع دوستي و جمعي ارجحيت دارد. روابط‌ امروزي آلوده به معضل خود‌ميان‌بيني شده‌اند. روانشناسان معتقدند در روابط ميان‌فردي حالت رفتاري وجود دارد كه همان خودمحوري يا خود‌ميان‌بيني است.


هر گاه انسان يا انسان‌هايي، ديگري يا ديگران را با خود و ارزش‌هاي خود ارزيابي نمايند، دچار خود‌ميان‌بيني شده‌اند، اين وضعيت جلوه‌اي از خودگرايي است. افراط در اين حالت بر روابط انسان با ديگران تأثير منفي مي‌گذارد و به سستي ارتباط، عدم امنيت و انزواي اجتماعي در سطح زندگي خانوادگي و اجتماعي منجر مي‌شود. امروزه گسترش اخلاق خودگرايي و عدم‌توجه به خواسته‌ها و نيازهاي فرد مقابل در زندگي زناشويي مي‌تواند موجب اختلاف و ناسازگاري در كانون خانواده گردد. اين ويژگي ساير ارتباطات و دوستي‌ها را نيز تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد.



همسر خود‌محور



يكي از دلايل ازدواج رفع نيازهاي روحي و رواني است. يعني زن و مرد باهم به توافق مي‌رسند تا در كنار هم و براي تكميل يكديگر باهم ازدواج كرده و زندگي مشتركي را شروع كنند. زماني كه صحبت از شراكت به ميان مي‌آيد يعني زن و مرد در تمام موارد بايد نظر يكديگر را جويا شوند و با توافق هم بر يك تصميم، قدمي در زندگي خود بردارند. حال اگر يكي از طرفين داراي خصلت خودمحوري باشد چرخ اين زندگي نرم و آرام نمي‌چرخد. چرا؟ به اين دليل كه افراد خود‌محور و خودخواه هميشه تصور مي‌كنند نظرات و تصميمات آنها درست بوده و ديگران نيز بايد آن را بپذيرند و به او و نظراتش احترام بگذارند. حال شما تصور كنيد همسرتان داراي چنين خصلتي باشد. تا چه حد مي‌توانيد اين فرد را در كنار خود تحمل كرده و با او زندگي كنيد؟ تصور آن هم بسيار سخت است! اما اين درباره افراد خود‌محور يك واقعيت است و يكي از دلايل طلاق مي‌تواند همين خصلت فردي افراد باشد. وقتي همسري تنها تصميم‌گيرنده زندگي باشد و شريك زندگي خود را آدم هم حساب نكند اين زندگي دچار تشنج مي‌شود. حال اگر همسر اين آدم خود‌محور سعي كند با اين خصلت كنار بيايد، در واقع خود را از مركز زندگي حذف كرده و تنها به عنوان يك فرد از افراد اين خانه با وظايف مشخص شده به حساب مي‌آيد. در اين زندگي هيچ عشق و محبت و همدلي وجود ندارد و روابط بين شركاي اين زندگي سرد و بي‌روح است.



آنها فقط خودشان را مي‌بينند



معمولاً اكثر زندگي‌هاي زناشويي بعد از مدتي رو به سكوت و سكون و عادي شدن پيش مي‌رود و روابط ميان زن و مرد به نوعي سرد و يكنواخت مي‌شود. عشق و محبتي كه در ابتدا وجود داشته جاي خود را به انجام وظيفه و رفع تكليف مي‌دهد. ولي وقتي پاي خصلت خودخواهي در ميان باشد، فراتر از آن، رنگ و بوي اين زندگي، رنگ و بوي خودخواهي و به نوعي ديكتاتوري مي‌گيرد. در چنين شرايطي همسر خودخواه فقط خود خودش مهم است ولا‌غير. آقا براي خانم كادو تهيه مي‌كند بدون اينكه به همسر خود فكر كرده و هديه مورد علاقه او را تهيه كند، تنها براي رفع تكليف و با اين نگاه كه من هرچه انتخاب كنم درست است اين كادو را تهيه مي‌كند. يا خود به تنهايي و بدون مشورت تصميم مي‌گيرد كاري را براي زندگي مشترك يا همسرش انجام ‌دهد كه از نگاه او البته كاري بسيار خوب و درست است در حالي كه از نگاه همسرش اصلاً صحيح نيست. در واقع اين خصلت خودگرايي نقطه شروع اختلافات و مشاجره‌ها بين زوجين است. خانم شاكي از اينكه اصلاً به او بها داده نمي‌شود و به خواسته‌هاي او توجهي نمي‌شود و آقا هم پرمدعا از اينكه من همه كاري براي همسرم انجام مي‌دهم ولي او اصلاً برايش مهم نيست. اصالت قائل شدن براي «خود» در زندگي‌هاي امروزي، اختلافات و ناسازگاري‌ها را شدت مي‌دهد. زندگي زناشويي در سايه تعامل، همفكري، همراهي و هماهنگي معنا پيدا مي‌كند اما خودمحوري زن و مرد به اين روابط خانوادگي و زناشويي لطمه‌هاي جدي مي‌زند و در نهايت منجر به طلاق عاطفي يا بحران‌هاي جدي در زندگي مي‌شود. وقتي زوجين تنها «خود» را مي‌بينند و همسر خود را در اين نگاه گم مي‌كنند كم‌كم زندگي رو به سردي رفته و در نهايت يا به طلاق عاطفي يا به طلاق دائمي منجر مي‌شود. متأسفانه آمار طلاق عاطفي در جامعه فعلي ما دست‌كمي از طلاق دائمي ندارد. عينك خودخواهي روي چشمان افراد دلايل ايجاد اختلاف و طرد شدن است در حالي كه تنها با كمي توجه و مهم ديدن همسر خود زندگي شيرين و قشنگ مي‌شود. با برداشتن عينك خودبيني، نيازها و خواسته‌ها و همچنين علائق همسر خود را ببينيم و او را بخشي از وجود خود بدانيم.


من از تو بهتر و مهم‌ترم


يكي از خصلت‌هاي بارز برخي از ما ايراني‌ها اين است كه نسبت به همه چيز ادعاي دانستن و آگاهي داريم. تنها كافي است شما اسم سخت يك شهركوچك در يكي از كشورهاي كوچك و گمنام جهان را كه زير پونز نقشه قرار دارد در يك جمع دوستانه مطرح كنيد. خواهيد ديد كه 90 درصد حاضرين اين جمع اظهار اطلاع و آگاهي از وجود اين شهر كوچك و گمنام مي‌كنند و شما فقط با حيرت نگاهشان مي‌كنيد. اين يعني مدعي هستيم هرچه مي‌گويم صحيح است و تنها من هستم كه مي‌دانم و مي‌فهمم، ديگران نمي‌فهمند!


اين خودمحوري و برتري‌جويي ما باعث شده حتي وقتي در موضع نياز و كمك هستيم و مشاوري را براي خود انتخاب مي‌كنيم بدون اينكه خودمان بخواهيم كارمان با مشاور، به جدال مي‌كشد، زيرا در حقيقت ما مشاور مي‌گيريم كه تأييدمان كند، نه راهنمايي. آقاي محترم و خانم عزيز؛ شما وقتي پيش دكتري، وكيلي، مكانيكي مي‌رويد، به اين معني است كه شما با تمامي علو درجات و سطح علمي بالايي كه داريد در اين قسمت مورد نظر، كميت‌تان لنگ مي‌زند و شما به مشاوري نياز داريد كه آن خلأ را جبران كند. پس تصور نكنيد از دكتر و وكيل و مكانيك بيشتر مي‌دانيد و نزد آنها هم راه علاج و درمان خود را پيشاپيش نگوييد.


اين حس برتري و خودمحوري، يكي از آفت‌هاي روابط ميان فردي در جامعه ما است. افراد خودمحور دوست دارند كه براي پيشبرد اهداف شخصي‌شان ديگران را به خدمت بگيرند و از تمامي امكانات پيرامونشان براي رسيدن به اهداف خود بهره ببرند. در مسيري قدم مي‌گذارند كه مقصدش چيزي جز «خود» نيست و طي اين مسير هيچ همراه و همسفري وجود ندارد، هدف هميشه وسيله را توجيه مي‌كند، موانع به هر قيمتي از سر راه برداشته مي‌شود و غايت آرزوها ارضاي كامل هواهاي نفساني است. اين افراد در روابط با خانواده و دوستان خود هميشه مشكل‌ساز هستند و بالطبع اين مشكلات را به جامعه نيز تزريق مي‌كنند. تصور كنيد اين حس برتري در يك رابطه دوستي ساده چه آسيب‌هايي به افراد وارد مي‌كند. مشخص‌ترين آسيبي كه دوست مقابل اين فرد خودبين مي‌بيند اين است كه اگر از نظر شخصيتي دچار ضعف‌ها و كمبودهايي باشد تماماً اعتماد به نفسش را در رابطه با اين دوست خود‌محور از دست داده و مطيع و مريد او مي‌شود. حتي براي يك قدم زدن ساده يا رفتن به يك سينما نيز دوست خودمحور تصميم مي‌گيرد و اجرا مي‌كند و ديگران هم بايد تابع تصميم و نظرات او باشند. دوستي‌هاي اين افراد تنها در جهت منفعت‌طلبي آنهاست و اگر اين دوستي سود و منفعتي براي آنها نداشته باشد ادامه نمي‌دهند. چون به اعتقاد آنها، وقتي براي اين دوستي‌ها ندارند. اين افراد اصلاً به احساسات طرف مقابلشان اهميت نمي‌دهند چون به قدري درگير خود و دنياي خود هستند كه ديگران را نمي‌بينند. به اين افراد مي‌توانيم لقب دزد احساسات را بدهيم. يعني احساسات و توجه افراد را براي خود مي‌خواهند ولي به ديگران اصلاً توجهي ندارند.



آنها فقط خودشان را مي‌بينند



با تغيير سبك زندگي جامعه امروزي همه ‌ابراز احساسات جنبه تجملاتي و به رخ كشيدن پيدا كرده است. به حدي كه در بعضي از مواقع اين افراد خود را خيلي سخاوتمند و باگذشت و گيرا نشان مي‌‌دهند، مثلاً اگر قرار است براي يكي از عزيزان خود هديه‌اي تهيه كنند بايد شيك‌ترن، گران‌قيمت‌ترين و لوكس‌ترين كادو را تهيه ‌كنند چون فقط اوست كه مي‌تواند اين بهترين‌ها را تشخيص دهد. در حالي كه نمي‌دانند نشان دادن محبت و ابراز احساسات مي‌تواند با ساده‌ترين هديه‌ها هم باشد. چه بسا عشق و محبت در همين هديه ساده بيشتر باشد. درواقع نگاه افراد خودبين به ابراز عشق و محبت متفاوت از افراد عادي است و اين افراد براي فرد مورد علاقه خود هيچ وقتي نمي‌گذارند و براي ابراز علاقه به او حتي فكر هم نمي‌كنند و تصور مي‌كنند هركاري براي فرد موردعلاقه خود انجام دهند بسيار عالي است و به قولي « از سرش هم زياد است!»


دوستان خودخواه خود را كنترل مي‌كنيم


ميزان متعادلي از عشق به خود، احترام به خود و اعتماد بنفس براي عملكرد بهتر، لازمه همه افراد است اما ميان اين صفات و بيشتر به فكر خود بودن، تكبر يا حتي خودشيفتگي معمولي، مرزي وجود دارد. وقتي افراد خودمحور مي‌خواهند به همه بقبولانند كه دنياي آنها از همه بهتر است و «رقابت» را جايگزين «رفاقت» مي‌كنند و از همه توقع ياري و كمك دارند بدون اينكه خود نقشي در پيشرفت جامعه داشته باشند و اصولاً حقي براي كسي قائل نيستند در چنين شرايطي نظم و تعادل اجتماعي به‌هم مي‌ريزد و افزايش خصلت خود‌محوري در بين افراد يك جامعه مي‌تواند كل يك اجتماع را به سمت اين خصيصه هدايت كند و در نتيجه، اصل مدنيت به لبه پرتگاه نزديك مي‌شود.
ولي بهتر است ياد بگيريم در برابر دوست يا همسر خودخواه و خودمحور خود چگونه رفتاري داشته باشيم. مثلاً با خودمان روراست باشيم. قبول كنيم كه فرد خودمحور هرگز نيازهاي ما را ترجيح نمي‌دهد. اين دوست يا فرد مورد علاقه ما، براي ما ارزش دارد اما بايد بدانيم كه او توجهي به احساسات و رفاه ديگران ندارد. اين آگاهي، فهمي روشن از جايگاه ما در اين رابطه ارائه مي‌دهد.


يك شخص خودخواه ممكن است آنقدر درگير خودش باشد كه يادش برود به احساسات و افكار ما توجه كند. شايد به كمي يادآوري نياز داشته باشد كه دنيا حول آنها نمي‌چرخد. با او حرف بزنيم و به او توضيح دهيم بدون اينكه فكر كند درحال حمله به او هستيم. براي مثال، به‌جاي خشم و اوقات تلخي و جيغ زدن كه «تو هرگز به من گوش نمي‌دهي؛ تو هميشه همه‌چيز را براي خودت مي‌خواهي» سعي كنيم بگوييم، «من واقعاً نياز دارم با كسي درمورد چيزي كه آزارم مي‌دهد حرف بزنم. آيا مايلي به من گوش دهي؟» آنها را تشنه توجه خود كنيم. اين يك استراتژي قدرتمند در رفتار با افراد خيلي خودخواه است كه از توجه و مراعات ديگران سرباز مي‌زنند. ترفند اين روش اين است كه خوش‌رفتار باشيم اما هرگز توجهي را كه به‌دنبالش هستند به آنها ندهيم. بايد كلمات‌و لحن‌مان را ملايم و خوشايند و نظراتمان گنگ و مبهم باشد. مثلاً، به‌جاي اينكه بگوييم، «آخي بيچاره، واقعاً باتو اين‌كار را كرد؟» بگوييم: «بله خب، زندگي همين است ديگر». اين جمله تا مدتي او را گيج و سردرگم كرده و از تعادل خارجش مي‌كند. يادمان باشد، توجه اندوخته ماست. اگر اين توجه را به آنها ندهيم، به احتمال زياد، از ما فاصله خواهند گرفت.


افراد خودخواه هميشه دنبال لطف ديگران هستند، اما وقتي ما از آنها كمك مي‌خواهيم، فرار مي‌كنند. اين دقيقاً نحوه رفتار آنهاست. هرچند صبور بودن و دادن فرصت تغيير به چنين شخصي مهم است اما توانمند نكردن او در خودخواهي‌اش هم اهميت دارد، مخصوصاً اگر به آزار ما منتهي شود. بنابراين، وقتي يك فرد متكبر از ما توقع لطف زياد دارد، درخواستش را برآورده نكنيم و بگذاريم از ما دوري كند. خودمان را ارزيابي كرده و براي خودمان روشن كنيم كه نمي‌پذيريم كسي مجبورمان كند حس كنيم مهم نيستيم يا درسطح پايين‌تري هستيم.


وقتي فهميديم كسي بيش از حد خودخواه و خودمحور است، موقعيت مناسبي است كه از او دور شويم. زمان با هم بودن را تا جايي كه امكان دارد محدود كنيم. اگر عادت داشتيم هر روز عصر باهم ديدار كرده و قهوه بنوشيم، فواصل اين ديدارها را بيشتر و بيشتر كنيم، ديگر با او تماس نگيريم و به پيام‌هايش جواب ندهيم. ممكن است با واكنش‌هاي جورواجوري از بي‌تفاوتي گرفته تا بدخلقي و خشم، مواجه شويم، اما خونسرد و محكم بمانيم. بهتر است تنها بمانيم تا اينكه با افراد خودخواه كه تأثيرات منفي روي ما دارند وقت بگذرانيم. در نهايت اگر نتوانستيم فرد خود‌محور در زندگي‌مان را تغيير دهيم بدون اتلاف وقتي قطع رابطه كنيم زيرا دنيا آنقدر كوتاه است كه ارزش ندارد در باتلاق انسان‌هاي خود‌محور زندگي خود را از بين ببريم.


خوشبختي واقعي به اين معناست كه همه افراد يك جامعه احساس خوشبختي كنند، نه فقط عده‌اي معدود و اين محقق نخواهد شد جز در سايه حس از خود‌گذشتگي، ايثار و احترام به حقوق ديگران.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر