به گزارش خبرنگار ما، بيست و هفتم مردادماه سال 88، مأموران پليس از قتل پسر جواني در خيابان ابوذر با خبر و راهي محل شدند. جسد متعلق به جوان 21 ساله‌اي به نام اشكان بود كه با ضربات چاقو كشته شده بود. بعد از انتقال جسد به پزشكي قانوني، مشخص شد كه عامل حادثه يكي از دوستان اشكان است كه بازداشت شد. سهيل در بازجويي‌ها به جرمش اقرار كرد و گفت: من و اشكان هشت سال با هم رفاقت داشتيم و در اين مدت گاهي به خانه ما مي‌آمد. او در اين رفت و آمدها خواهرم را ديده بود و قصد داشت از او خواستگاري كند. اشكان در شرايطي اين موضوع را به من گفت كه شغل مناسب و درآمد كافي نداشت. در جواب به او گفتم قبل از ازدواج بايد كار و زندگي‌ات را سر و سامان بدهي، اما او همچنان به خواسته‌اش اصرار داشت.
او در خصوص روز حادثه گفت: آن روز عروسي دعوت بوديم. وقتي مقابل تالار رسيدم، داخل نرفتم و منتظر اشكان شدم. ما هميشه با هم بوديم. سراغش را كه گرفتم، پسرعمويش گفت او به سمت خانه شما رفته است. بلافاصله برگشتم. وقتي كفش‌هايش را جلوي در ديدم خيلي تعجب كردم. ناگهان خواهرم را وحشت زده ديدم كه گفت اشكان غافلگيرانه وارد خانه شده است.
متهم ادامه داد: اشكان به انباري فرار كرده بود تا خودش را مخفي كند. وقتي او را پيدا كردم، ادعا كرد با اين كارش قصد داشته خانواده را مجبور كند تا ازدواج با خواهرم را قبول كنيم. خيلي عصباني شدم. از او انتظار نداشتم در رفاقتمان خيانت كند. خواستم او را با چاقويي كه دستم بود، بترسانم كه ناگهان به گردنش اصابت كرد. من قصد كشتن او را نداشتم وگرنه بعد از قتل خودم با پليس تماس نمي‌گرفتم.
اين پرونده پس از تحقيقات و بررسي‌هاي لازم تكميل و به شعبه 74 دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد. پس از قرائت كيفرخواست توسط نماينده دادستان و درخواست قصاص از سوي اولياي دم، متهم بعد از قبول اتهام بار ديگر ماجرا را شرح داد. بعد از آخرين دفاع، هيئت قضايي وي را به اتهام قتل عمد به قصاص محكوم كرد و حكم مجازاتش مورد تأييد قضات ديوان عالي كشور قرار گرفت، اما بعد از گذشت هفت سال اولياي دم براي اجراي حكم اقدامي نكردند. به همين دليل متهم براي تعيين سرنوشت خود نامه‌اي را به دادستان ارسال كرد و خواستار اعمال ماده 429 قانون مجازات اسلامي شد. بنا به درخواست متهم هفته گذشته بار ديگر اين پرونده روي ميز هيئت قضايي به رياست قاضي عبداللهي قرار گرفت. در ادامه متهم در جايگاه قرار گرفت و بعد از شرح ماجرا به سؤالات هيئت قضايي پاسخ داد.
گفت و گو با متهم
مقتول چطور وارد خانه شما شده بود؟ كليد را از خورجين موتورم برداشته بود.
چرا خواهرت از همسايه‌ها كمك نخواسته بود؟او ترسيده و شوكه شده بود، نمي‌دانست بايد چكار كند.
روي صورتت رد چاقو است. آيا مربوط به همان درگيري است؟نه. در زندان بودم كه مادرم به ملاقاتم آمده بود. تا چشمش به من افتاد شروع به گريه كرد. بعد از آن ملاقات از شدت عصبانيت خودزني كردم.
سهيل در آخرين دفاع گفت: حدود هشت سال در زندان هستم. اين اواخر خيلي متحول شدم و تصميم گرفتم با خدا بيشتر مأنوس شوم تا از اين گرفتاري نجات پيدا كنم. زيارت عاشورا، دعاي توسل و كمي قرآن را حفظ كردم. از ته دل توبه كرده‌ام و مي‌خواهم اولياي دم مرا ببخشند تا به خانه برگردم و زحمت‌هاي مادرم را جبران كنم. بعد از فوت پدرم مردي در خانه نيست. پس از دفاعيات متهم، هيئت قضايي وارد شور شد. آنها حكم آزادي متهم را با طي مراحل قانوني و توديع وثيقه 500 ميليون توماني دادند.
