کد خبر: 832475
تاریخ انتشار: ۲۲ دی ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۷
حجت‌الاسلام سالاري نويسنده در گفت‌و‌گو با «جوان»:
حجت‌الاسلام مظفر سالاري سال‌ها است در حوزه ادبيات كودك فعاليت دارد. اين نويسنده با نگارش كتاب «رؤياي نيمه شب» كه برگرفته از داستاني واقعي است، شناخته مي‌شود.
محمدصادق عابديني

حجتالاسلام مظفر سالاري سالها است در حوزه ادبيات كودك فعاليت دارد. اين نويسنده با نگارش كتاب «رؤياي نيمه شب» كه برگرفته از داستاني واقعي است، شناخته ميشود. البته وي به غير از اين كتاب عناوين ديگري را نيز منتشر كرده است، اما «رؤياي نيمه شب» باعث شد سالاري در بين عموم علاقهمندان به كتاب چهرهاي آشنا به شمار رود. وي در جلسه اخير نويسندگان و اهالي ادب با مقام معظم رهبري حضور داشته و مورد تفقد رهبر انقلاب قرار گرفته است. سالاري در گفتوگو با «جوان» درباره ديدار با مقام معظم رهبري و توجه رهبر انقلاب به وي و كتابش توضيح ميدهد.

بگذاريد آخرين سؤال را همين اول بپرسم، چه شد كه در جلسه اخير با مقام معظم رهبري، شما و كتابتان مورد توجه قرار گرفتيد؟ اصلاً فكر ميكرديد در اين جلسه چنين اتفاقي بيفتد؟

نه، اصلاً فكرش را هم نميكردم. در جلسه با حضرت آقا كه نويسندگان حضور داشتند، من وقتي خوش و بش آقا را با برخي از نويسندگان ميديدم كه از قبل با آنها آشنايي داشتند و برعكس من كه نگاهشان گذرا بود با نگاهي ثابت به آنها نگاه ميكردند، غبطه ميخوردم و ميگفتم اي كاش من هم مثل آقاي قزوه، نيلي و اميري اسفندقه بودم كه آقا از ديدنم ابراز خوشحالي كنند. البته چهره من براي حضرت آقا شناخته شده نبود و خيلي افسوس ميخوردم كه اي كاش بيشتر كار ميكردم و آثار بهتري مينوشتم كه مورد توجه حضرت آقا قرار بگيرد. اين را هم بگويم چون ما در تهران نيستيم و شهرستاني هستيم در شناخته نشدنمان بيتأثير نيست.

در آن جلسه چه اتفاقي افتاد كه صحبت از شما و كتابتان شد؟

بعد از نماز مغرب و عشا، همگي دور حضرت آقا حلقه زديم. در كنار ايشان هم آقایي بود كه افراد را معرفي ميكرد. آن آقايي كه افراد را معرفي ميكرد سمت راست ايشان بود و از همانجا شروع كرد به معرفي و در حد يكي دو جمله درباره هر فرد صحبت ميكرد. افراد هم بعضاً بعد از معرفي صحبت ميكردند يا فقط به سلام و عليك بسنده ميكردند. جمعيت حالت نيم دايره بودند و من تقريباً وسط اين نيم دايره و روبهروي مقام معظم رهبري بودم. يك ساعت و نيم از جلسه گذشته بود كه نوبت به من رسيد و همان آقا كه افراد را معرفي ميكرد مرا معرفي كرد و گفت: آقاي مظفر سالاري نويسنده كتاب «قايق راندن به اقيانوس.»!

درباره اين كتاب توضيح ميدهيد؟

حدود 9 سال پيش مابين 12 تا 16 ديماه سال 86 مقام معظم رهبري به يزد سفر داشتند و به بنده پيشنهاد شد كه وقايع اين سفر را بنويسم مانند كاري كه آقاي اميرخاني و دوستان ديگر براي ديگر سفرهاي رهبري نوشتهاند.

چه كسي از شما خواست وقايعنگاري كنيد؟

از طرف دفتر حضرت آقا پيشنهاد شد اما طرف قرارداد من حوزه هنري يزد بود. من با سفر پنج روزه مقام معظم رهبري به يزد همراه شدم و حاصلش كتاب «قايق راندن به اقيانوس» شد.

بعد از معرفي شما به مقام معظم رهبري چه شد؟

وقتي من را معرفي كردند در كمال تعجب ديدم كه حضرت آقا چهرهشان به گونهاي شد كه انگار شخصي را كه ميشناسند اما چهرهاش را نديدهاند، از نزديك ميبينند. چند بار نام من را تكرار كردند و لبخندي زدند. فرمودند كتاب «قايق راندن به اقيانوس» كتاب خوبي بود و ادامه دادند: منظور از قايقران خود شمائيد!جواب دادند: بله و آن اقيانوس هم شما هستيد. بعد من درباره كتاب «رؤياي نيمه شب» كه همين هفته گذشته از جشنواره دين و پژوهشهاي برتر جايزه گرفته است صحبت كردم. ايشان گفتند بله كتاب خيلي خوبي است! متوجه شدم كه ايشان اين كتاب را نيز خواندهاند و خيلي خوشحال شدم كه دو كتابم مورد توجه حضرت آقا قرار گرفته است.

حضرت آقا درباره كتاب چيز ديگری هم گفتند؟

فرمودند كار خيلي اصولي و خوبي شده است و در ادامه گفتند كه مزيت كتاب اين است كه داستانش مستند است و از روي يك واقعه حقيقي فضاسازي شده است.

چه صحبتهايي در محضر رهبر انقلاب داشتيد؟

قبل از صحبتهاي من برخي از دوستان حرفهايي زدند كه كمي تيره بود و از اينكه مردم كتاب نميخوانند گلايه كردند ولي من گفتم كه اگر كار خوبي صورت بگيرد مردم از كتابخواني استقبال ميكنند و مسابقه«كتاب و زندگي» را مثال زدم كه باعث رشد كتابخواني شده و از دستاندركارانش تشكر كردم. بعد درباره كتاب «رؤياي نيمه شب» توضيحاتي دادم كه كتاب توانسته است خرج خودش را دربياورد و با فروشي كه داشته توانسته هزينههاي مربوط به توليد تيزر تلويزيوني و تبليغاتش را تسويه كند و نيازي به دريافت يارانه نداشته است. فكر كنم حضرت آقا در اينجا گفتند كه نه تنها من اين كتاب را خواندهام بلكه به چند نفر ديگر هم توصيه كردم كه بخوانند. در ادامه نيز من يك نسخه از چاپ شصتوپنجم كتاب را كه در پشت جلدش نوشته بودم: «تقديم به رهبر انقلاب، اميدوارم مرا از رهنمودهاي خود بهرهمند كنند تا آنها را سرلوحه كار خودم قرار دهم»، به ايشان تقديم كردم.

گويا شما زودتر از سايرين جلسه را ترك كرديد!

بله. من براي بازگشت به يزد بليت قطار داشتم و فكر نميكردم جلسه تا اين حد طول بكشد براي همين به آقاي قزوه گفته بودم كه بايد بروم و وي هم به آن آقايي كه مسئول جلسه بود گفته بود، براي همين وقتي بلند شدم كه كتاب را تقديم رهبر انقلاب كنم، آن آقا هم گفت كه آقاي سالاري بليت دارند و بايد بروند. من هم ديدم برگشتن و نشستن وجهه خوبي ندارد، همانجا خداحافظي كردم.

براي سؤال آخر شايد بعضي از خوانندگان ما هنوز از محتواي رمان «رؤياي نيمه شب» باخبر نباشند، كمي درباره اين كتاب توضيح ميدهيد؟

آقاي سيدجواد معلم كه يكي از دوستان ما است كتاب «عبقري الحسان» را تلخيص كرده و از دل آن 250 روايت از كساني را كه به حضور حضرت قائم(عج) مشرف شدهاند، استخراج كرده است. آقاي معلم در مشهد است و براي اينكه از اين روايتها داستان استخراج شود به تهران ميآيد و سراغ آقاي رحماندوست ميرود و موضوع را مطرح ميكند. آقاي رحماندوست هم به ايشان ميگويد كه به قم و نزد شاگردان آقاي حسن زاده برو و از آنها كمك بگير. در مراجعه ايشان من و آقاي مجيد ملامحمدي قبول كرديم كه اين كار را انجام دهيم. من 10 روايت را انتخاب كردم و اولين روايت را كه ديدم به ذهنم رسيدكه ميتوان آن را گسترش داد، به آقاي معلم گفتم كه ميشود اين را رمان كرد و وي هم استقبال كرد. به نظرم چيزي كه باعث شد كتاب «رؤياي نيمه شب» با استقبال روبهرو شود نه پرداختن به سبك زندگي و امام زمان (عج) بلكه داستان جذاب آن است. اين كتاب تا امروز جوايز متعددي گرفته است از جمله كتاب سال ولايت، كتاب سال سلام، نامزد كتاب سال جمهوري اسلامي كه قرار بود جايزه اول را بگيرد اما چون به مسئله شيعه و سني پرداخته بود ترسيدند و اين ريسك را نكردند، در صورتي كه اشتباه كردند زيرا اين كتاب درباره وحدت بين تشيع و تسنن است.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار