«حلقه عليه ايران پس از برجام بايد تنگتر شود»اين را بايد استراتژي ايالات متحده امريكا عليه جمهوري اسلامي ايران دانست كه بر اساس آن پس از روز اجراي برجام و به محض آنكه طرف ايراني تعهدات خود را به صورت كامل انجام داد، طرف مقابل با بهانهگيريهاي متعدد و با دلايل واهي تحريمهاي پلكاني را عليه ايران به تصويب برساند.
شگرد امريكاييها نه تنها نقض صريح و ضمني برجام است بلكه عملاً دستيابي ايران به اهداف اوليه برجام را - كه يكي از مهمترين اين اهداف برداشته شدن تحريمها بوده- غيرممكن ميسازد.
از آخرين تحركات امريكاييها جهت حركت در چنين مسيري تلاش جديد اعضاي كنگره جهت وضع تحريمهاي سه بعدي است كه در سه حوزه مهم مورد توجه قانونگذاران امريكايي قرار گرفته است. سه بعد مورد هدف در اين قانون «اعمال ماليات بر شركتهايي است كه با ايران وارد تجارت ميشوند»، «تشديد تحريمهاي اقتصادي عليه سپاه پاسداران »و«جلوگيري از اجرايي شدن قرارداد فروش هواپيما به ايران»است. اگر چه در طول 37 سال پس از انقلاب اسلامي غرب و به ويژه امريكاييها همواره و به دلايل مختلف قوانين مختلف تحريمي را عليه جمهوري اسلامي ايران وضع كردهاند اما در برخي از مقاطع زماني و بهواسطه اظهارات و رفتارهاي برخي از مقامات داخلي اين تلقي در دستگاههاي محاسبه سنجش امريكايي ايجاد شد كه با وضع تحريمهاي گسترده عليه ايران ميتوان جمهوري اسلامي ايران را پاي ميز مذاكره كشاند و در قالب مذاكره و تفاهم امتيازاتي از طرف ايراني اخذ كرد كه در يك فرايند زماني مشخص ميتواند منجر به تقليل قدرت ايران شود.
به بيان بهتر در طول سالهاي اخير امريكاييها بر اساس برخي از پالسهايي كه در داخل كشور –گاه به صورت ناخوادآگاه – براي آنها ارسال ميشود به اين نتيجه رسيدهاند كه به جاي بهرهگيري از گزينههاي نظامي ميتوان ايران را در مسيري قرار داد كه به صورت ارادي گزينه مذاكره دوجانبه با امريكا را انتخاب كرده و به محض انجام مذاكرات، از طرف ايراني امتيازاتي گرفته شود كه با وضع دهها قانون تحريمي نيز قابليت تحقق نداشته باشد.
«خزانه دولت خالي است» يا «انبارهاي كالاهاي اساسي دولت خالي است» يا «امريكا با يك بمب ميتواند تمام سيستم دفاعي ما را از كار بيندازد»از جمله دهها اظهاراتي بود كه موازي با مذاكرات هستهاي در دور جديد – از سال 92 تا 94- از سوي برخي مقامات داخلي عنوان شد و اين باور را در مقامات امريكايي ايجاد و تعميق كرد كه تحريمهاي پس از فتنه سال 88 توانسته شرايط بحراني را براي ايران بهوجود بياورد و چنانچه همراه با ميز مذاكره، تحريم هم در دستور كار غرب قرار بگيرد، نه تنها ماهيت جمهوري اسلامي ايران ميتواند دستخوش تغييرات بنيادين قرار بگيرد بلكه بايد اين احتمال جدي نيز وجود داشته باشد كه جامعه ايراني دست به اردوكشيهاي
خياباني زده و در مقابله با سياستهاي نظام اقداماتي آشوبگرايانه را در دستور كار قرار دهند.
تغيير فضاي گفتمان انقلاب و جامعه
همانطور كه اشاره شد اصرار امريكاييها براي وضع تحريمهاي جديد اهداف متعددي را بهدنبال دارد از جمله آن همان مسئلهاي است كه «جان ساورز» رئيس پيشين سرويس اطلاعات خارجي انگليس نيز پس از امضاي برجام به آن اشاره ميكند. وي در گفتوگو با شبكه سيانان ضمن تأكيد بر اينكه «ماهيت انقلابيگري ايران در دوره ۱۵ ساله برجام تغيير ميكند، تأكيد ميكند: «من فكر ميكنم آنچه ما داريم ميبينيم كشوري است كه در حال دوران گذار و انتقال از يك پايه و اساس انقلابيگري به يك كشور عاديتر و نرمالتر است.»
گفتههاي وي در ادامه به خوبي نشان ميدهد مقامات غربي ظرفيتي را تحت عنوان «تقابل ملت- حاكميت» در ايران مورد هدف قرار دادهاند كه يكي از اهداف عمده وضع تحريمهاي پلكاني دوران پسابرجام نيز همين مسئله است: «البته تنشها و درگيريهايي در داخل كشور(ايران) وجود دارد. صادقانه بگويم من وقتي به عنوان تيم مذاكرهكننده به تهران رفتم، در آنجا اين حس را از مردم ايران به ويژه جوانان دريافت كردم كه آنها احترام زيادي براي مفهوم انقلاب و دولت انقلابي در ايران قائل نيستند. آنها خواهان داشتن يك زندگي عادي هستند. آنها خواهان قادر بودن به تجارت، سفر، استفاده از آيفونهايشان و دسترسي به اينترنت شبيه آنچه در ديگر كشورهاست، هستند.» جالبتر آنكه اظهارات بعدي ساورز نشان ميدهد كليت برجام نيز با چنين هدفي صورت گرفته است كه بر اساس آن نه تنها با اجراي برجام نيز تغييري در اوضاع معيشتي و اقتصادي مردم بهوجود نيايد بلكه با بهوجود آوردن اين احساس در مردم كه نظام جمهوري اسلامي ناكارآمد است مردم را رودرروي حاكميت قرار دهند. وي در ادامه تصريح ميكند: «من فكر ميكنم ما نياز به قدري صبر استراتژيك در قبال ايران داريم تا به آن، زمان براي توسعه و تكامل ظرف 10 تا 15 سال پيش رو بدهيم، البته اگر ايران سعي به گريز هستهاي بكند، ما همچنان يك ضامن نهايي كه همان حمله محتمل نظامي است، داريم اما من فكر ميكنم اين احتمال وجود دارد كه ايران طي 10 تا 15 سال آينده به كشوري عاديتر و نرمالتر تبديل شود و ما بايد اين احتمال را تقويت كنيم.» «تلاش براي تقابل مردم با حاكميت»، «تغيير ماهيت انقلاب» و «ناكارآمد نشان دادن حاكميت اسلامي» در حالي مورد توجه نظام سلطه قرار گرفته و بر اساس آن تحريمهاي مستمر در دستور كار آنها قرار گرفته است كه رهبر معظم انقلاب در تشريح يكي از اين اهداف بيان ميكنند: «مبارزه با استكبار و نظام سلطه، براساس مباني قرآني، هيچگاه تعطيلپذير نيست و امروز امريكا كاملترين مصداق استكبار است... مبارزه با استكبار جزو مباني انقلاب و از كارهاي اساسي است، بنابراين خودتان را براي ادامه مبارزه با استكبار آماده كنيد.»
معظمله همواره تأكيد داشته است كه نه تنها بايد روحيه مقاومت و ايستادگي در برابر فشارهاي بيروني نظير تحريم حفظ شود بلكه راه علاج مشكلات موجود را نه ميز مذاكره با غرب بلكه اعتماد به توان داخلي و تكيه بر توسعه درونزا ميبينند، به عنوان نمونه ايشان درباره حفظ روحيه ايستادگي در برابر استكبار و همچنين تحفظ از ماهيت انقلاب اسلامي ميفرمايند: «اگر ايستادگي در مقابل تجاوزطلبيهاي دشمن فراموش شود، اگر رودربايستيها، ضعفهاي شخصي، ضعفهاي شخصيتي بر روابط سياسي و بينالمللي مسئولان كشور حاكم شود، اگر اين مغزهاي حقيقي و اين بخشهاي اصلى هويت واقعي جمهوري اسلامي از دست برود و ضعيف شود، ساخت ظاهرى جمهوري اسلامي خيلي كمكي نميكند، خيلي اثري نميبخشد و پسوند «اسلامي» بعد از مجلس شورا، مجلس شوراي اسلامي، دولت جمهوري اسلامي، به تنهايي كاري صورت نميدهد. اصل قضيه اين است كه مراقب باشيم آن روح، آن سيرت از دست نرود، فراموش نشود، دلمان خوش نباشد به حفظ صورت و قالب. به روح، معنا و سيرت توجه داشته باشيد. تغيير سيرت، تغيير آن هويت واقعي، به تدريج و خيلي آرام حاصل ميشود. توجه بعضيها به اين، غالباً جلب نميشود... چشم بيناي دانشجويان بايد اين مسئوليت را هميشه براي خودش قائل باشد.»
نكته پاياني اينكه چنانچه نظام جمهوري اسلامي ايران تاكنون نتوانسته بخشي از مشكلات مردم را در حوزه اقتصادي حل كند، به خاطر اشتباه افرادي بوده كه تاكنون به عنوان مسئول در رأس كار قرار گرفته و اما نتوانستهاند بر اساس دستورالعملهاي مندرج در اسلام عمل كنند به عنوان نمونه اگر برجام حاوي خسارت براي جامعه شده و پس از امضاي آن موجي از تحريم عليه ايران سرازير شده، حاصل اشتباهاتي است كه در تنظيم و نگارش آن به كار رفته و تعهداتي را به جامعه ايراني تحميل كرده كه با تعهدات غرب برابري نداشته و حتي يكسويه است.