هر سال دهها جشنواره ريز و درشت با مناسبت و بيمناسبت در کشور برگزار ميشود. تعداد کثيري از اين جشنوارهها که در واقع بايد آيين جشن و شادماني بوده و موضوعيت، خاستگاه و جايگاه مناسب اجتماعي داشته باشند، از اين مختصات دور بوده و صرفاً جشنوارههايي بدون تأثير و ثمر و بودجه بر بادده هستند. در ميان جشنوارههاي کوتاه و بلند بخش فرهنگي و هنري، چند جشنواره به دليل قدمت يا حمايت يا تعلقات اجتماعي و سياسي، موقعيت، اعتبار و تأثير نسبي بيشتري دارند. جدا از جشنوارههاي مهم و مورد جفا قرار گرفتهاي چون رشد و کودک و نوجوان، جشنواره دولتي فيلم فجر و جشنوارههاي ارگاني مقاومت و نوپاي عمار از موارد بحثانگيز جشنوارههاي فرهنگي و هنري کشور بوده و هر کدام نمايشگر بخشي و در کل اوضاع سياسي و اجتماعي جامعه هستند. از نگاه عماريها، جشنواره فيلم فجر، جشنواره دولتيها و تحت نفوذ اصلاحطلبها، ميانهروها و شيفتگان سينماهاي غرب و قبل از انقلاب است.
به تعبير فيلم فجريها، عمار کوچک، جشنواره اصولگراهاي دلواپس، حزباللهيها و تندروهاي مذهبي و برادر خردسال جشنواره مقاومت است. به عبارتي اين جشنوارهها نمايندگان فکري، خطي و جناحي گروههاي سياسي و اجتماعي جامعهاند، ولي لحاظ نميكنند که هر سه و تمام جشنها و جشنوارههاي ايراني متعلق به اين ملتند و همگي بر سر سفره همين ملت نشسته و از نعمات سفره آن ارتزاق ميکنند. متأسفانه شيارهاي فرعي اين جشنوارهها، نمايشدهنده دور شدن مسير آنها از بزرگراه ملي و مردمي جامعه است. صرفنظر از ادعاهاي هر کدام مبتني بر مردمي بودن، تأثيرگذاري و نقش تعيينکننده اجتماعي و فرهنگي خود، واقعيت اينکه آنها فرزندان پشت به هم کرده ايران زمين هستند، اما با اين روند و پراکندگي، نه فقط به رشد و ارتقاي فرهنگي، هنري و سينمايي جامعه کمک نميکنند که سببساز آشفتگيهاي بيشتر و ولنگاريهاي فرهنگي و هدررفتن سرمايههاي مادي و معنوي مردم ميشوند. فرهنگ و هنر با ادعا، تبليغات، قهر و خشم، مد و لباس يا شعر و شعار به تعالي و بالندگي نميرسد، خودمحوري، تفرقه و توليد آثار مغاير فرهنگ جامعه، بايد جاي خود را در نقاط اشتراک فرهنگي و اجتماعي- دستکم- به وحدترويه دهد. لطفاً به خود بياييم.
* مدرس و منتقد سينما