هوا خيلي سرد شده است. مثل اينكه سرماي زمستان اين سالها بيشتر از گذشته شده است. كرسيهاي داغ و روابط گرم خانوادگي گذشته باعث شده بود سرماي زمستان اثري نداشته باشد. اينقدر روابط دوستداشتني بود كه كسي به فكر تنهايي نبود. همه كنار هم با كم و زياد هم زندگي ميكردند يعني واقعاً زندگي جريان داشت. كوچهها پر بود از بچههاي محل كه بعد از ظهر يك گل كوچك ميزديم و كلي با هم زندگي ميكرديم. رفاقتها معني رفاقت داشت. كافي بود براي يكي مشكلي پيش ميآمد گذشته از اينكه كمكمان چه سود و ضرري براي ما دارد يا علي ميگفتيم و دست در دست هم ميداديم كه مشكل را حل كنيم. يعني واقعاً زندگي جريان داشت. اما تازگيها نه كسي توي كوچهها بازي ميكند و نه ديگر از كرسيها و روابط گرم گذشته خبري هست. مثل اينكه روابط را سرما زده يا بهتر است بگوييم روابط ما يخ زده، اينقدر كه اميدي به آب شدن اين يخزدگي نيست. به جايش تا دلت بخواهد غرق روابط مجازي شدهايم. آيا واقعاً زندگي جريان دارد؟
اين تلفن ويرانگر
وقتي از مدرسه برگشتم منزل و ديدم كه مادرم دستور تهيه مرباي بالنگ را تلفني به خالهام ميدهد فكر نميكردم روزي برسد من خالهام را سالها نبينم. تلفن براي ما ايرانيها اولين گام بود در كاهش روابط خانوادگي و اجتماعي.
ديگر لازم نبود مادرم چادر سر كند و براي ديدن فاميل از خانه بيرون بزند. پا روي پا ميانداخت و بدون اينكه به خودش زحمت دهد مدتها با تلفن با فاميلها صحبت ميكرد. همين تلفن باعث شد ما كمتر با آشنايان رفت و آمد كنيم چون تلفن جاي اين ديد و بازديدها را گرفته بود. غافل از اين بوديم كه تلفن روح ما را كمكم به زوال ميكشاند و در كنج خانه حبسمان ميكند.
من نميخواهم بگويم تلفن وسيله بدي است. نه اصلاً قصد چنين جسارتي را به ساحت اين ابزار ارتباطي ندارم. بالاخره همين تلفن تا حالا باعث شده جان انسانهاي زيادي از مرگ نجات پيدا كند. مخصوصاً تلفنهاي جديد يا همان تلفنهاي همراه كه دنياي جديدي را رقم زده است.
اما سخن اينجاست كه تلفن يك ابزار ارتباطي براي كارهاي مهم و ضروري است نه براي اينكه ما بهدليل تنبلي ساعتها با آن صحبت و ارتباط نزديكمان را فداي آن كنيم. اگر نگاهي دقيق به قبضهاي تلفن كه هر ماه چشم ما به رقمهاي درشتش روشن ميشود داشته باشيم متوجه خواهيم شد كه چه پولهايي هدر ميدهيم و نه تنها ارتباطمان را نابود كردهايم بلكه چيزي هم به دست نياوردهايم و همچنان تنها و منزوي هستيم.
بد نيست بدانيد كه كارشناسان ارتباطات معتقد هستند در يك ارتباط تلفني بيش از 70 درصد از مفهوم و معني ارتباط كه مد نظر طرفين ارتباط است منتقل نميشود. بنابراين ما رقمهاي بالا براي مكالمهاي ميپردازيم كه نه تنها اين وسيله براي رساندن مفهوم ما با مخاطبان ناقص و ناتوان است بلكه ممكن است روابط اجتماعي ما را نيز با خدشه و نابودي مواجه كند.
لال شبكههاي اجتماعيروز ميلاد پيامبر(ص) بود كه ديدم سيل استيكرهاي يكي از همين شبكههاي اجتماعي مناسب اين روز از دوستان به سمت من روانه شد. با خودم گفتم چه دنيايي شده است. روزي به اين معترض بوديم كه روز عيد است و فلاني به خانه ما نيامده است و تلفني تبريك گفته است الان بايد بگوييم صد رحمت به آن تماس تلفني بيروح و بيجان.
ديگر به خودمان زحمت نميدهيم كه حتي زنگ بزنيم. حالا يا چند جمله تكراري و كپي را براي هم ارسال يا با يك استيكر ارتباط برقرار ميكنيم.
تعامل اجتماعي ما رنگ بيرنگي به خود گرفته است. نگاهي به اطراف خودمان داشته باشيم ميبينيم كه همگي سرمان تو گوشي است، اينقدر كه اگر كسي در كنار ما نيازمند كمك باشد و جان بدهد نميشنويم و به سادگي از كنارش عبور ميكنيم يا نهايت كاري كه انجام دهيم اين است كه فيلم جان دادنش را با گوشي ضبط كنيم تا در گروهي كه عضو هستيم به اشتراك بگذاريم. البته شبكههاي اجتماعي، نقش پررنگي در دنياي امروز دارند كه نميتوان آنها را ناديده گرفت. اين شبكهها بر ابعاد مختلف زندگي فردي و اجتماعي افراد و در سطح كشورها و حتي بينالملل تأثيرگذارند و به همين دليل، در حال گسترش هستند و در آينده، به مراتب نقش بيشتر و مهمتري را در زندگي بازي خواهند كرد.
اما بايد مواظب بود كه حضور در شبكههاي اجتماعي به چه قيمتي براي ما تمام ميشود. نگاه كنيم چه تاواني براي حضور در شبكههاي اجتماعي پرداخت ميكنيم. خانههايي كه گرما بخششان روابط گرم اعضاي خانواده با هم بود حالا ديگر سرد شده است. خبري از آن صحبتهاي محبتآميز نيست و هر كسي چنان غرق در گوشي خود شده است كه گويي در آن خانه هيچكس نيست. بحران سكوت حاصل توجه بيش از حد به شبكههاي مجازي است كه ميتواند اثرات ناگوار و جبرانناپذيري براي جامعه داشته باشد.
رسانههاي جديد، رسانههاي فردي شدن و مبتني بر تعامل فردي انسان - رايانه هستند و موجب ميشوند انسانها بيش از پيش گوشهگير، منزوي و كمتحرك شده و كمكم از زمينه عملي زندگي خود فاصله بگيرند.
در حال حاضر شاهد آن هستيم كه اصطلاحاتي مانند دوست مجازي و دوست اينترنتي جاي دوستيهاي عقلاني را گرفته و اين همان شروع تنهايي است. با هويتهاي نامعلوم به زندگيمان سرك ميكشند و ما هم با تعبير اينكه دوست مجازي است سفره دلمان را باز ميكنيم و نميدانيم چه عواقبي در انتظار ماست.
كلام پايانيچه بخواهيم و چه نخواهيم تكنولوژي ارتباطي بخش مهمي از زندگي امروز است. تجارت، اقتصاد، سياست و فرهنگ با فضاي مجازي تنيده شده است. اما بد نيست ياد بگيريم با اين مجازيهاي وارداتي چگونه برخورد كنيم.
تعامل اجتماعي امروز ما متأثر از شبكههاي اجتماعي است. حالي براي يكديگر نداريم و وقتي براي يكديگر نميگذاريم و تمام سعي خود را ميكنيم كه كسي مزاحم لاك تنهاييمان نشود. تحمل كسي را نداريم و از كوچكترين انتقاد يا جبههگيري منطقي فرار ميكنيم چراكه در شبكههاي اجتماعي هر حرف ما با تحسينهاي الكي مواجه شده است و ديگر نميتوانيم از يك انتقاد سازنده استقبال كنيم.
همان دوستهاي مجازي آنقدر الكي قربان صدقه ما ميروند كه فكر ميكنيم نمونه انسان كامل هستيم غافل از اينكه همان دوستيها ما را در مسير نابودي و تنهايي با قدرت هل ميدهند.
شبكههاي اجتماعي، امكان اتصال انسانها را در سراسر جهان به طور غيرقابل تصوري افزايش دادهاند. با اين همه، برخي از متخصصان فناوري، جامعهشناسان و روانشناسان ميگويند كاربران شبكههاي اجتماعي نسبت به ديگراني كه در آن حضور ندارند، يا بهره كمتري از آن ميبرند، «تنهاتر» و «خودشيفتهتر» شدهاند، حتي بيماريهاي جسمي و روحي هم كاربران را تهديد ميكند.