انتشار متن سخنان ظريف پيرامون حقايق مذاكرات، نكاتي را در بطن خود داشت كه تحليل آن ضروري به نظر ميرسد. اين نكات به خوبي نمايان ميسازد كه چرا برجام از آغاز يك حركت پيشرونده نبوده و هم اكنون نيز با آيندهاي مبهم دست به گريبان است. چند خطاي استراتژيك از ديپلماتهاي كشور از پيش تا پس از برجام، در كنار نقضهاي زنجيرهاي ايالاتمتحده قدرت ادامه حيات را از برجام گرفت:
1- نخستين خطاي دولت يك خطاي زيرساختي بود. رويكرد تجديدنظرطلبي با خوشبيني وافر نسبت به غرب و تمركز بر تغيير نگرش در داخل به جاي تغيير مواضع در خارج از مرزها، نخستين سنگبناي اين ديوار كج را گذاشت. «رويكرد باز و اعتمادمحور» دولت بدون گذاردن حصارهاي امنيتي در مسير مذاكره و ناديده گرفتن تجربيات تاريخي كشور در ارتباط با ايالاتمتحده، درجهاي از آسيبپذيري را موجب شده و نخستين شكاف را پديد آورد.
2- اتخاذ چنين سياستي از سوي دولت منجر به پديدهاي به نام «اريب ميانساختي» شد. در گام دوم، دولتي كه در مسير اعتماد تعريف نشده به غرب حركت ميكرد، اقدام به «اعتماد به تعهدات كلامي» ايالاتمتحده كرد! اين اريب منجر شد تا تيم هستهاي از گرفتن يك توافق متني با قدرت بازدارندگي قابل قبول غفلت كند و ساختمان مذاكرات را بر همان ستونهاي متزلزل يك قول و تعهد زباني بالا ببرد!
3- در اين مرحله، برجام با اصل توافقي كه پيرامون آن با رهبري صحبت شده بود زاويه پيدا كرد. در ادامه دومينوي اشتباهات دولت، اقدام بعدي از چنان اهميت و تأثيري برخوردار بود كه از آن به «تغيير استراتژي جمهوري اسلامي» تعبير شد. ظريف طي سخناني در مجلس گفت: «براساس توافقي كه كرديم ما استراتژي خودمان را كنار گذاشتيم و بر مبناي آن توافق آمديم آن را اعلام كرديم كه تبديل شد به موضع جمهوري اسلامي...» در حقيقت در اين مرحله دولت پس زمينه خود را كنار گذاشت و با ايدئولوژي طرف مذاكره پيش آمد. اين تغيير استراتژي نقطه عطفي شد و از ضريب اطمينان براي ادامه مذاكرات تا حد قابل توجهي كاست.
4- خطاي چهارم دولت نايده گرفتن تمامي «احتمالات ممكن» در عرصه سياست بود. تغيير استراتژي و علني كردن يك توافق كلامي ميان كري و ظريف به احتمال بسيار قوي بر مبناي قطعيت پيروزي دموکراتها در انتخابات رياست جمهوري امريكا صورت گرفت. ظريف گفت: «خب اينها توقع اين انتخابات را نداشتند... توقع داشتند رئيس جمهور را ببرند اتفاقي كه افتاد كه آقاي ترامپ برد...» اين سخنان به عينه نگرش پيشاانتخاباتي هر دو طرف مذاكره را نشان ميدهد، بهتر آن بود كه آقاي ظريف ميگفتند: ما (دولت) هم انتظار چنين انتخاباتي را نداشتيم! چالش و شكست برجام در صورت افول دموکراتها در انتخابات امريكا مسئلهاي روشن و بديهي بود، در حالي كه دولت كوچكترين احتمالي را پيرامون آن ناديده انگاشت و برجام را يك سند فرادولتي دانست. طرف غربي نيازي به در نظر گرفتن و افشاي اين احتمال نداشت اما آيا شواليههاي مذاكرات هستهاي كشور نيز نيازي به در نظر گرفتن آن و پيشبيني بازدارندههاي لازم نداشتند؟!
5- آخرين گام در زنجيره خطاهاي برجامي «كتمان حقيقت» از منتفعان و متضرران اصلي آن يعني مردم بود. اين كتمان حقيقت منجر به پيدايش حبابي از انتظارات شد كه با افشاي حقايق مذاكرات و از هم پاشيدن اين حباب تنها چيزي كه عايد مردم نشد «اميد» بود! بدون ترديد چنانچه اين حقايق با شجاعت بيشتري پيش از اين مطرح ميشد و اين بزرگنماييها پيرامون برجام صورت نميگرفت، «پذيرش جمعي» بيشتر و بهتري را منتج ميشد، البته اشاره به نقاط ضعف مذاكرات حتي در اين برهه زماني و ايستادن در مقابل موجهاي دروغ سوار شده بر افكار عمومي خود نشان از شجاعت سياسي آقاي ظريف و مايه دلگرمي و اميدواري است. اگر چه شكاف حاصله از خطاهاي ديپلماتيك و نقضهاي برجام قابل ترميم نيست، اما قابل تعليم است. شناخت نقاط ضعف مسير و عبرت از خطاها و كاستيها ميتواند حداقل توشه برگرفته از اين هزينهكردها باشد. بازنگري در رويكرد «اعتماد به غرب» اولين گام در اين مسير است. چه بسا اگر سنگ اول صحيح گذاشته ميشد و دولت در جريان مذاكرات با ضريب احتياط بيشتر و درصد اعتماد كمتر، برجام را فرموليزه ميكرد اين ديوار تا بدين جا كج پيش نميآمد، لذا پذيرش حقايق و حفظ دستاوردها جهت حركتي همچنان رو به جلو و اميدوارانه از الزامات هر دوره سياسي با فراز و فرودهاي آن است.