کد خبر: 830102
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۹۵ - ۱۷:۲۵
نظري بر افق‌هاي پيش روي «نهضت امام خميني» در گام اكنون
رنگ سرخ شفق گوياي خون‌هاي آذرگون و خروشاني است كه در درازاي تاريخ از هابيليان بر زمين ريخته و..
حجت‌الاسلام والمسلمين سيد‌حميد روحاني
رنگ سرخ شفق گوياي خون‌هاي آذرگون و خروشاني است كه در درازاي تاريخ از هابيليان بر زمين ريخته و جاري شده است. رهروان راستين مكتب خون و شهادت از دورترين روزگاران تا امروز سراپرده زندگي را با خون پاك خويش آذين بستند و در هر عصري و در ميان هر نسلي نور پاشيدند؛ به جان‌ها گرمي بخشيدند، به سوي آفتاب پر كشيدند و با تاريكي و تيرگي، شب و سياهي، شب‌آوران و شب‌باوران، ستيزي نستوه و پايان‌ناپذير داشته است و دارند. مشعل‌داران آزادي و عدالت و رهروان راستين راه سرخ ولايت بيدارگران و روزآفرينانيند كه شعله‌هاي آزادي‌بخش زندگي را با خون خود رمق و رونق بخشيدند و استوار ساختند تا چهره آفتاب در پس ابرهاي تيره ناداني، تباهي و تبهكاري از نورآفريني باز نماند و سردي و سستي، ذلت، رذالت و خواري دامان نگستراند. انسانيت انسان از ميان نرود و فراموش نشود. 
برگ‌هاي ارغواني تاريخ نمايانگر حماسه‌آفريني‌هاي زيباي فضانوردان بي‌آرام آسمان ولايت و طلايه‌داران آزادي و عزت است كه خون پاكشان در فلات پهناور گيتي در دامان دشت‌ها، كوه‌ها، درون هامون‌ها، تالاب‌ها، كوهسارها و غارها از مراكز جان‌بخش و روح‌آفرين مساجد، مدارس، حوزه‌ها و دانشگاه‌ها تا ميدان‌هاي نبرد حق عليه باطل و تا خيابان‌ها و كوي و برزن‌هاي پر جنب و جوش شهرها و آبادي‌ها تا محله‌هاي تنگ و تاريك زاغه‌نشينان و تا صحنه كارزار مدافعان حرم و... جاري شده و همه جان را خونين و رنگين كرده است. 
شب‌پرستان و ستم‌پيشگان كه از نور و روشنايي سخت هراسان و گريزانند، در راه نگهباني از تاريكي و سياهي خون مي‌ريزند، پرچمداران روز و روشنايي را به خاك و خون مي‌كشند. اين خونريزي‌ها، آتش‌افروزي‌ها و فضيلت‌سوزي‌ها همه و همه براي آن است كه از انسان‌ها برده و بره بسازند و آنها را از هويت، شخصيت و شرافت انساني تهي كنند و نوميدي، افسردگي و تيره‌بختي را در جامعه گسترش دهند و همگان را به هيچي، پوچي و بي‌تفاوتي بكشانند. غيرت، حميت، كرامت انساني، آزادي و آزادي‌خواهي و استقلال را از ميان ببرند، ذلت‌پذيري، تسليم‌پذيري، وادادگي، سازش و كرنش، جاي آزادمنشي، غيرتمندي، عزتمندي، شجاعت و شهامت بنشيند. نگهبانان تاريكي و سياهي هيچ‌گاه باور ندارند خون بناحق ريخته فريادگران و روزآفرينان بخروشد، موج پديد آورد، اوج بگيرد و كاخ‌نشينان كوردل را در كام خويش فرو برد. 
آن روز كه بزرگ بيدارگر عصر عدالت‌خواهي، شيخ فضل‌الله نوري را به دار كشيدند بر اين باور بودند كه انديشه‌هاي ضد صليبي و ضد غربي را به قربانگاه برده و آفتاب آزادي و آزادمنشي را براي هميشه در چاه افق به بند كشيده‌اند، ليكن ديري نپاييد كه از خون آن شهيد لاله‌هاي سرخي روييد و گلزارها و گل‌هايي پديد آمد. گل‌هايي كه همراه فروغ خورشيد شكوفا شدند و همه جا را عطرآگين كردند. ابرمرداني مانند مدرس، كاشاني و. . . و خميني از رهروان راستين راه شيخ فضل‌الله نوري‌ها بودند و انديشه‌هاي والا و درخشان آن شهيدان را جلوه بخشيدند و پيش بردند. در آن دوران تاريك كه جغد شوم استبداد با چنگال خون‌ريز خود گلوي نواب صفوي‌ها را دريد، هيچ‌گاه باور نداشت از قطره قطره خون آن فريادگران نستوه صادق اماني‌ها، محمد بخارايي‌ها و علي اندرزگوها خلق شوند و لرزه بر اندام كاخ‌نشينان افكنند و چراغ اميد را در دل‌ها روشن سازند و راست قامتان و فرزانگاني مانند سيد محمدرضا سعيدي، شيخ عبدالحسين سبحاني، سيد مصطفي خميني و. . . درفش آزادي را به دوش كشند و چون خورشيد شامگاهي نور بيافرينند. آنگاه كه شب‌پرستان كوردل و خون‌ريز، فرزندان انقلابي امام خميني و طلايه‌داران حكومت اسلامي مانند سيد‌حميدرضا فاطمي، محمدعلي موحدي، محمدعلي باقري و. . . را به كيفر عشق به حكومت اسلامي يكي پس از ديگري به كام مرگ فرستادند، در اين خيال خام سير مي‌كردند كه انديشه حكومت اسلامي را با آن حماسه‌آفرينان به خاك سپرده‌اند و شام تار و شب ديجور را پايدار ساخته و سپيدي صبح و درخشندگي آفتاب را از ميان برده‌اند. آنها از اين نكته «باريك‌تر ز مو» بي‌خبر بودند كه آرمان‌هاي والاي انساني و اهداف قرآني فناناپذير است و به گفته سيد جمال‌الدين اسدآبادي «انعدام صاحب نيت، اسباب انعدام نيت نمي‌شود. » از اين‌رو همگان با چشم سر ديدند كه ايده و انديشه والاي فاطميون به بار نشست و حكومت اسلامي به عنوان «ميثاق ملي» فراگير شد. 
نابكاران و شب‌پرستاني كه به ريختن خون فرهيختگاني همچون مطهري، بهشتي و بيش از 72 تن از انديشمندان دست زدند و محراب عبادت را به خون محراب‌نشينان خودساخته و پاكباخته رنگين كردند، به اين پندار باطل دل خوش داشتند كه با اين جنايت‌ها و جفاكاري‌ها آفتاب تابان فضيلت و انسانيت را از نورافشاني باز مي‌دارند و راه را براي بازيگري دون‌پايگان و گنداب‌نشينان و ژغند گرگان انسان‌نما باز مي‌كنند. سنگ را مي‌بندند و سگ را رها مي‌كنند، ليكن ديدند خون سيال آن شهداي فضيلت چگونه بيوت عنكبوتي جانوران گزنده و خزنده در دخمه‌هاي تيره و تار و تاريكخانه‌ها را ويران كرد و انديشه‌هاي والا، سازنده و آموزنده آن انديشمندان و نورانديشان را در چكاد قله‌هاي دانش و فضيلت جلوه‌گر ساخت. 
دوران حماسي هشت سال دفاع مقدس و يورش وحشيانه صداميان و حراميان جهاني ضد ايران در واقع جنگ جهاني سوم بود كه يك سوي آن ايران اسلامي و انقلابي، ايران قهرمان‌پرور و شهادت‌گستر ايستاده بود و سوي ديگر آن نگهبانان سياهي، تباهي، جهان‌خواران و زورمداران وحشي و ميان تهي صف كشيده بودند تا ايران را از نورافشاني باز دارند و از دميدن سپيده انقلاب در ظلمت‌كده‌هاي جهان پيشگيري كنند، غافل از آنكه قرآن كريم با صداي رسا بانگ مي‌زند كه نور خدا با پف‌هاي سست و بي‌رمق كفرپيشگان خاموش نمي‌شود(1) و بي‌ترديد آفتاب انقلاب در وحشي‌آباد غرب و شرق دامن مي‌گسترد و كران تا كران را روشن مي‌كند، هر چند شب‌آوران و شب‌باوران را خوش نيايد. 
و آنچه امروز در سوريه در خون تپيده، عراق، لبنان، افغانستان و ديگر كشورهاي آسيا و آفريقا چون نيجريه محروم مي‌گذرد واپسين دست و پا زدن‌هاي مرگبار خفاشان خون‌آشام را نشان مي‌دهد كه از صداي پاي آفتاب به وحشت افتاده و دريافته‌اند سياهي‌ها و سيه‌كاري‌ها ناپايدار است و به‌زودي سپيده انقلاب مي‌دمد و به تاريكي و تاريك‌انديشي پايان مي‌دهد و با به بند كشيدن نورآفرينان فرهيخته مانند شيخ عيسي قاسم‌ها، شيخ ابراهيم زكزكي‌ها، شيخ علي سلمان‌ها و با به قربانگاه بردن شيخ نمرها نتوان آفتاب را از نورافشاني بازداشت. 
اين سخن ديروز و امروز تاريخ است. تاريخ اين را مي‌گويد تا خردمندان و انديشمندان به خود آيند و از آنچه گذشت و مي‌گذرد پند بگيرند، بيدار شوند و جانشان را از چنگ و چنگال عفريت خون‌آشام سياهي برهانند. 
و امروز دريغا. . . 
حراميان عقيده و انديشه برون‌مرزي و درون‌مرزي كه دريافته‌اند توان از پي افكندن درخت تنومند انقلاب اسلامي را ندارند و اسلام راستين را نمي‌توانند از درخشندگي و پرتوافكني باز بدارند، هجمه به اصالت‌ها را در دستور كار قرار داده‌اند. آنها به‌درستي دريافته‌اند هر گاه اصالت‌ها كمرنگ شد و گام به گام كنار رفت، انقلاب از درون فرو مي‌ريزد و آسيبي ننگين مي‌بيند. اينجاست كه مي‌بينيم اشرافي‌گري، اشراف‌پروري و درآمدهاي ميلياردي در ميان برخي از سردمداران رواج مي‌يابد. دو اصل اصيل امر به معروف و نهي از منكر با دستاويز اينكه نمي‌توان مردم را با شمشير به بهشت برد كنار گذاشته مي‌شود. فروهشتگان و فرومايگان رفاه‌طلب و رفاه‌طلبان بي‌درد بر كرسي رياست تكيه مي‌زنند و با حقوق نجومي و زندگي اشرافي به مردم پابرهنه و دردمند و مرزبانان انقلاب دهان‌كجي مي‌كنند، رهروان راستين راه امام و انقلاب را تندرو، خشونت‌طلب و افراطي مي‌خوانند و آزادانديشان دلواپس انقلاب را بي‌سواد، دنيا نديده، بي‌شناسنامه و. . . مي‌نمايانند و ارزش‌هايي را كه اسلام به انسان داده است ناديده مي‌گيرند. بي‌هنران پست و ميان تهي و شب‌زده‌هاي گنداب‌نشين به عنوان افتخار كشور!! ستايش مي‌شوند و براي آنها نكوداشت برپا مي‌شود و در برابر هنرمندان راستين و قهرمان‌پرور كشور را كنار مي‌زنند و ناديده مي‌گيرند. چنانكه مقام معظم رهبري هشدار دادند: «... متأسفانه گاهي از فردي كه ذره‌اي گرايش به مفاهيم اسلام و انقلاب اسلامي نشان نداده است تجليل مي‌شود، اما از هنرمندي كه همه عمر و سرمايه هنري خود را در راه اسلام و انقلاب گذرانده است تجليل و به او توجه نمي‌شود....»(2)
چرا؟ چون هدف رويارويي با اصالت‌هاست. نقشه آن است كه نسل امروز را به پس‌روي و كژروي بكشانند و اصالت‌ها را از او بگيرند. اشرافي‌گري و تجمل‌گرايي و كاركرد زشت و فضاحت‌بار برخي از مسئولان دوران سياه اموي‌ها و عباسي‌ها را به ياد مي‌آورد كه با زراندوزي و زندگي اشرافي و سلطنتي نسل آن روز را فرسنگ‌ها از اسلام دور كردند. البته آنچه را كه از زبان تاريخ پيش از اين بيان شد، نبايد از نظر دور داشت كه باطل و سياهي ناپايدار و زدود نيست و نور و روشنايي جاويد و هميشگي است. سازش‌كاران و تسليم‌طلبان بي‌درد تاريك‌انديشاني هستند كه سرنوشتي بهتر از ديگر نگهبانان شب و سياهي ندارند و اين جوله‌ها همانند حبابي است كه ناپاياست و به‌زودي از آسمان انقلاب و ايران انقلابي زدوده مي‌شود و راه شهادت، شهامت، غيرت، فداكاري و از خود گذشتگي ريشه در فطرت انسان دارد و از آنجا كه مكتب خون رنگ تشيع بر پايه فطرت است بدون ترديد اين آرمان‌ها و اصالت‌ها پايدار و جاويدان است و هيچ‌گاه دفتر عشق و شهادت بسته نمي‌شود و راه شهيدان بي‌رهرو نمي‌ماند، چنانكه اكنون مي‌بينيم به‌رغم جوسازي‌ها و سمپاشي‌هاي گسترده سازشكاران تاريك‌انديش، انقلابي‌گري و شهادت‌طلبي فرزندان رشيد اين مرز و بوم در راه دفاع از حرم بزرگان ديني و مراكز مقدس مذهبي چه حماسه‌هايي به همراه دارد و چه شگفتي‌هايي به بار مي‌آورد، زيرا فرزندان انقلاب اسلامي انديشه شهادت و غيرتمندي را با شير از مادر گرفته‌اند و باور دارند كه كانون روشنايي در پس تيرگي‌هاست و از سياه‌انديشي‌ها نبايد هراسيد و نبايد و نشايد با شب‌باوران و شب‌آوران كنار آمد و همنشين شد. مي‌بايست در برابر سياه‌كاري‌ها و نابكاري‌ها غريو بر كشيد، خروشيد و شورش راستين به پا كرد. ختام مسك اين نوشتار را پيام تاريخي رهبر كبير انقلاب حضرت روح الله به مناسبت پذيرش قطعنامه 598 قرار مي‌دهيم كه فرمود: «ملت شريف ايران هميشه در مقابل شديدترين حملات تمامى جهان كفر عليه اصول انقلاب خويش مقاومت كرده است كه در اينجا مجال ذكر همه آنها نيست. آيا ملت دلاور ايران در مقابل جنايات متعدد امريكا در خليج فارس اعم از حمايت نظامى و اطلاعاتى به عراق و حمله به سكوهاى نفتى و كشتي‌ها و قايق‌ها و سرنگونى هواپيماى مسافربرى مقاومت نكرده است؟ آيا ملت ايران در جنگ ديپلماسى شرق و غرب عليه خود و ايجاد بازي‌هاى سياسى مجامع بين‌المللى مقاومت نكرده است؟ آيا ملت شجاع ايران در مقابل جنگ اقتصادى، تبليغاتى، روانى و حملات ددمنشانه عراق به شهرها و موشكباران مناطق مسكونى و بمباران‌هاى مكرر شيميايى عراق در ايران و حلبچه، مقاومت نكرده است؟ آيا ملت عزيز ايران در مقابل توطئه منافقين و ليبرال‌ها و زراندوزى و احتكار سرمايه‌داران و حيله مقدس مابان مقاومت نكرده است؟ آيا همه اين حوادث و جريانات براى ضربه زدن به اصول انقلاب نبوده است؟ كه اگر نبود حضور مردم، هر يك از اين توطئه‌ها مى‌توانست به اصول نظام ضربه بزند. خدا را سپاس مى‌گزاريم كه ملت ايران را موفق نمود تا با قامتى استوار به رسالت خود عمل كند و صحنه‌ها را ترك نگويد. ملت عزيز ما كه مبارزان حقيقى و راستين ارزش‌هاى اسلامى هستند، به خوبى دريافته‌اند كه مبارزه با رفاه‌طلبى سازگار نيست و آنها كه تصور مى كنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفين و محرومان جهان با سرمايه‌دارى و رفاه‌طلبى منافات ندارد با الفباى مبارزه بيگانه‌اند و آنهايى هم كه تصور مى‌كنند سرمايه‌داران و مرفهان بى‌درد با نصيحت و پند و اندرز متنبه مى‌شوند و به مبارزان راه آزادى پيوسته يا به آنان كمك مى كنند آب در هاون مى‌كوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمايه، بحث قيام و راحت‌طلبى، بحث دنياخواهى و آخرت جويى دو مقوله اى است كه هرگز با هم جمع نمى‌شوند .» 
*پي‌نوشت‌ها در سرويس تاريخ موجود است. 
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر