کد خبر: 828960
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۴ دی ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۰
فرزنداني كارآفرين تربيت كنيم
استقلال و موفقيت فرزندان آرزوي همه پدرها و مادرها است. آنها از تمام توان خود براي پيشرفت فرزندانشان استفاده مي‌كنند...
مريم ترابي
استقلال و موفقيت فرزندان آرزوي همه پدرها و مادرها است. آنها از تمام توان خود براي پيشرفت فرزندانشان استفاده مي‌كنند. بهترين مدارس غيرانتفاعي با بالاترين هزينه‌ها را براي فرزندان خود در نظر مي‌گيرند تا فرزندانشان با سرافرازي غول كنكور را شكست داده و در بهترين رشته در بهترين دانشگاه تحصيل كنند تا آينده شغلي تضمين‌شده‌اي داشته باشند اما اين نسخه چند سالي است كه ديگر اثر خود را از دست داده است و ديگر تحصيلات عاليه تضميني براي اشتغال نيست. جوانان تحصيلكرده‌ بيكار در سطح كشور گواه همين موضوع است. كشور ما در مرحله گذار از سنت به مدرنيسم دچار سردرگمي شده است. بسياري از فرهنگ‌هاي ما دچار دگرگوني يا فراموشي شده‌اند. استقلال كاري و آموزش آن به فرزندان از آن دست فرهنگ‌هايي است كه فداي سبك زندگي مدرن و جديد شده و والدين را به اين اشتباه دچار كرده است كه فرزندان خود را تا ابد بايد مورد حمايت و پوشش قرار دهند. حتي فرزندان اين والدين بعد از ازدواج نيز مستقل نشده و متكي به پدر و مادر خود هستند. در واقع آنان فرزندان مسئوليت‌ناپذيري تربيت مي‌كنند و اين اتفاقي است كه سال‌هاست در كشور ما در پي مدرنيته شدن رخ داده است.
‌   ‌   ‌  
آينده را براي فرزندانمان بسازيم


در زمان‌هاي قديم و در نسل‌هاي پدر‌بزرگ و مادر‌بزرگ‌هاي ما فرهنگي وجود داشت كه امروزه آثار اين فرهنگ كم‌رنگ شده است. فرهنگي كه از دوران كودكي و نوجواني در وجود بچه‌ها ريشه مي‌انداخت و در بزرگسالي به ثمر مي‌نشست. اين فرهنگ چيزي نبود جز فرهنگ كار. پدر و مادرها فرزندان خود را از سن شروع مدرسه كم‌كم با كار و تلاش براي كسب درآمد و مسئوليت‌هاي زندگي آشنا مي‌كردند. فصل تابستان‌ بهترين فرصت براي تربيت حس مسئوليت‌پذيري فرزندان بود.


پسرهاي خانواده حتماً بيرون از خانه يا به همراه پدر خود به سركار مي‌رفتند يا پيش يكي از كاسب‌هاي محل مشغول كار مي‌شوند. دخترها هم در خانه در كنار مادر يا مادربزرگ خود كارهايي مثل خياطي، گلدوزي، بافتني، آشپزي و غيره را ياد مي‌گرفتند تا زماني كه بزرگ شدند و آماده براي ازدواج، كدبانويي تمام‌عيار باشند ولي امروزه در فصل تابستان والدين براي پركردن ساعات فراغت فرزندان خود تمام كلاس‌هاي آموزشي، ورزشي و تفريحي را در نظر مي‌گيرند الا آموزش و يادگيري فن و حرفه‌‌. تصور مي‌شود اگر در لابه‌لاي اين‌ همه برنامه‌هاي فشرده‌اي كه براي فرزند خود در نظر گرفته‌اند يك برنامه‌ آموزشي در جهت يادگيري فن و حرفه‌اي قرار دهند به فرزند خود ظلم كرده‌اند. در حالي كه اگر فقط به فكر تحصيل و آرامش و آسايش فرزندان خود باشيم و آنها را براي آينده آماده نكنيم به آنها ظلم كرده‌ايم. منظور اين نيست كه از كودكان خود بيگاري بكشيم و از آنها توقع درآمدزايي داشته باشيم، نه اصلاً اينطور نيست. بايد آنها را در مسيرهاي مختلف در جهت كسب مهارت‌هاي متفاوت قرار دهيم تا در بزرگسالي راحت‌تر بتوانند راه خود را پيدا كنند. بايد به آنها ياد بدهيم كه هميشه پدر و مادر نيستند تا خرج و مخارج آن‌ها را متقبل شوند. در واقع نبايد آنها را پرتوقع بار بياوريم كه حتي در زمان ازدواج هم خرج زندگي‌‌شان را والدين آنها بدهند. در حالي كه بايد از كودكي راه و روش درست زندگي را به كودكان خود ياد بدهيم و آنها را مسئوليت‌پذير بار بياوريم.


بي‌بال پريدن ممكن نيست


آرزوي هر پدر و مادري اين است كه فرزندش تحصيلات عاليه داشته باشد. رفتن به دانشگاه و نشستن روي نيمكت‌هاي سفت دانشگاه هم آرزوي هر جواني است. اما اين آرزو تنها در جهت گرفتن مدرك است نه آموختن تخصص و حرفه‌. با بالا رفتن نرخ بيكاري در جامعه هم مسئولان كشور ترجيح مي‌دهند جمعيت بيكار را در دانشگاه‌ها نگه‌دارند تا در آينده بازار كاري براي آنها ايجاد شود و هم خانواده‌ها ترجيح مي‌دهند فرزندانشان به جاي بيكار گشتن و علاف بودن در دانشگاه‌ها مشغول باشند. به همين ترتيب تعداد دانشگاه‌هاي تازه‌تأسيس با عناوين و اسامي ‌جديد روز‌به‌روز در حال افزايش است به نحوي كه كوچك‌ترين شهرهاي كشور نيز يك دانشگاه دارد. طبق آخرين گزارش‌ها، ايران پنج برابر كشورهاي پيشرفته دنيا دانشگاه دارد. در ايران ۲ هزار و ۶۴۰ واحد دانشگاهي وجود دارد در حالي كه دو كشور پرجمعيت آسيايي يعني چين و هند در رده‌هاي پايين‌تري قرار دارند. فايده‌ تأسيس اين‌همه دانشگاه چيست؟ وقتي بيش ار حد نياز جامعه، مهندس، كارشناس و دكترا توليد مي‌شود جز شيوع بيماري مدرك‌گرايي در جامعه چه انتظار ديگري مي‌توان داشت. در تمام دنيا دانشگاه‌ها بر اساس نياز جامعه‌ خود به تخصص‌هاي مختلف، دانشجو مي‌پذيرند. بر همين اساس است كه مهندس‌ها و دكترهاي آنها واقعاً مهندس و دكتر هستند نه مثل كشور ما كه فقط درس مي‌خوانند تا مدركي داشته باشند. نه كارشناس و مهندس‌هاي ما كارشناس و مهندس‌هاي متخصص هستند و نه دكترهاي ما و اين ‌هم به سياست‌هاي غلط آموزشي در كشور باز‌مي‌گردد.





كار هست ولي آدم كاركن نيست!





تحصيلكرده‌هاي شب امتحاني از نگاه آموزشي سوادي ندارند ولي جالب است كه بعد از فارغ‌التحصيلي اين دانشگاهيان اولين سؤالي كه از آنها مي‌شود اين است كه: «فوق ليسانس شركت كردي؟» يا «چرا دكترا شركت نمي‌كني؟»، ويروس مدرك‌گرايي چنان گريبان جامعه را گرفته است كه فقط به داشتن مدرك مي‌انديشيم نه به درجه سواد دارنده‌ مدرك. دانشجوي دكترايي كه حال خواندن چند مقاله در هفته را ندارد پس حال نوشتن مقاله‌هاي خود را هم ندارد بنابراين پول مي‌دهد و مقاله مي‌خرد و به دانشگاه ارائه مي‌دهد. مدرك‌گرايي به معضل بيكاري در جامعه دامن مي‌زند و براي جوانان تحصيلكرده در مقاطع تحصيلي بالا كاري در‌خور شأن و تحصيلات آنها وجود ندارد، پس بيكار مي‌مانند.  يكي از عاملين شيوع بيماري مدرك‌گرايي در جامعه خانواده‌ها هستند. آن‌ها فقط به تحصيلات عاليه فرزندان خود فكر مي‌كنند و موضوع حرفه و كار را در كنار تحصيل جدي نمي‌گيرند. والدين امروزي فرزندان خود را براي آينده آماده نمي‌كنند و آينده شغلي فرزندان خود را در گرو تحصيلات عاليه مي‌دانند در حالي كه آموزش فن و حرفه‌اي كه بتواند آينده شغلي فرزندان را تأمين كند هيچ منافاتي با تحصيلات عاليه ندارد. فارغ‌التحصيلان دانشگاهي امروز بلندپروازند ولي بالي براي پريدن ندارند.


فرار از كار يا نبود كار؟


درست است كه معضل بيكاري جامعه را بيمار كرده است ولي خود ما هم در دامن زدن به اين معضل كم تقصير نداريم. هنگامي كه تحصيلات را در اولويت زندگي خود قرار مي‌دهيم و براساس اين اولويت شغل و حرفه‌ خود را مشخص مي‌كنيم درواقع به بيكاري دامن زده‌ايم. چرا؟ به اين دليل كه وقتي فردي تا مقطع دكترا تحصيل مي‌كند و عنوان دكتر را يدك مي‌كشد ديگر حاضر نيست سمتي پايين‌تر از مدير يا رئيس سازمان يا شركتي را قبول كند. همه با اين تصور كه اين همه زمان گذاشته‌اند و تحصيل كرده‌اند، به دنبال ميز و صندلي رياست هستند و اين خود مشكل بزرگي است. در حالي كه اگر فرهنگ كار در جامعه رشد كند اين تصور غلط كه كار در راستاي تحصيلات بايد باشد خود به خود كم‌رنگ شده و از بين مي‌رود. جوانان مي‌توانند حرفه و شغل خود را داشته باشند و در كنار آن از تحصيلات هم برخوردار باشند. شما يك آهنگر تحصيلكرده باشيد خيلي بهتر از يك تحصيلكرده‌ بيكار است و چه بسا اين تحصيلات دانشگاهي شما، در ارتقاي سطح كيفي شغل شما تأثير به‌سزايي داشته باشد. بنابراين كار هست ولي آدم كار نيست. جوان روستايي هنگامي كه براي تحصيلات به شهرهاي بزرگ مي‌آيد ديگر به روستاي خود بازنمي‌گردد زيرا كار در روستا را در شأن خود نمي‌داند. در حالي كه يك جوان كشاورز يا باغدار تحصيلكرده محصولات خيلي بهتري را با توجه به علم و دانش خود مي‌تواند توليد كند.   مسئوليت‌پذيري يكي از نكات گمشده‌ اين پازل بيكاري است. وقتي فرزندان خود را در قبال زندگي، مسئول بار نمي‌آوريم و هميشه همه امكانات را بدون هيچ گونه زحمت و سختي در اختيارشان قرار مي‌دهيم ديگر نبايد انتظار داشته باشيم فرزندانمان تن به كار بدهند. فرزندان خود را متوقع بار نياوريم، آنها را از كودكي با موضوع كار و خلق ايده‌هاي جديد براي يك كار بهتر آشنا و براي ايجاد شغل در كنار تحصيلات حمايت و راهنمايي كنيم.


نسخه كارآفريني براي رفع بيكاري


براي حل معماي بيكاري در جامعه بايد خودمان دست به‌كار شويم. كارآفريني مي‌تواند يكي از راه حل‌هاي اين مشكل باشد. كارآفريني به اين دليل كه جامعه را به سمت تغييرات تكنيكي و مبتكرانه سوق داده و باعث رشد اقتصادي مي‌شود و همچنين چون كارآفريني دانش جديد را به خدمات و محصولات جديد تبديل مي‌كند حائز اهميت است. با راه‌اندازي يك كسب و كار جديد مي‌توان هم براي خود و هم براي ديگران ايجاد شغل كرد. خيلي از جوانان گله و شكايت از نبود بودجه و سرمايه براي راه‌اندازي كسب و كار دارند در حالي كه بسياري از ايده‌ها با كمترين هزينه مي‌تواند به يك كسب و كار خوب تبديل شوند. مهم اين است كه افراد بتوانند با پرورش ايده‌ها و خلاقيت‌ خود و همچنين با داشتن جسارت و اعتماد به نفس آنها را اجرايي كنند. اوايل سال جاري شنيديم و خوانديم كه يك جوان كارآفرين ملايري با دو ميليون تومان سرمايه به كار فرآوري گياهان دارويي، خشك كردن ميوه‌ها و توليد پودر گوجه‌فرنگي روي آورده و براي 20 نفر شغل ايجاد كرده است. اين جسارت و اعتماد به نفس براي اجرايي كردن ايده‌ها را بايد از كودكي با فرزندانمان تمرين كنيم. آنها را در خلق و اجراي ايده كمك كنيم. ما بايد به جاي اينكه ماهي را به دست فرزندانمان بدهيم ماهيگيري را به آنها ياد دهيم.





كار هست ولي آدم كاركن نيست!





در اولين قدم بايد ‌‌ارزش ريال ريال پولي كه به‌دست مي‌آيد را به فرزندانمان بفهمانيم، كاري كه در مدارس اصلاً به آن پرداخته نمي‌شود. سرمايه‌گذاري و پس‌انداز را به آنها بياموزيم و در مورد راه‌هايي كه مي‌توان از پول، پول درآورد و از كار و فعاليت در‌آمد ايجاد كرد صحبت كنيم. در بحث‌هاي مالي خانواده، كودكان را شركت بدهيم و از آنها نظرخواهي كنيم. مثلاً بپرسيم كه به نظر آنها براي چه موضوعي بايد پول پس‌انداز كنيم. ايجاد حس مسئوليت و اعتماد به كودكان ذهن خلاق و كارآفرين آنها را تقويت مي‌كند. در قدم بعدي به كودكان بياموزيم كه جهان اطراف پر از فرصت‌هاي شغلي است و فقط به كمي دقت و توجه نياز دارد و الزماً نبايد به دنبال استخدام باشند. مي‌توانيم كارآفريني را با انجام پروژه‌هاي سبك شروع كنيم مثل فروختن اسباب‌بازي‌هاي قديمي از طريق فروشگاه‌هاي اينترنتي. با اين حركت كودكان با قيمت‌گذاري، بازاريابي و حتي مقابله با شيوه‌هاي كلاهبرداي از آنها آشنا مي‌شوند و آنها را با ترس‌هاي جهان واقعي روبه‌رو مي‌كند.



راه بعدي اين است كه بپذيريم هيچ‌كس به‌تنهايي كافي نيست. همه ما براي رسيدن به اهدافمان به ديگران نياز داريم. همه‌ كارآفرينان برتر ارزش كار گروهي را به‌خوبي مي‌شناسند. به كودكان بياموزيم كه چگونه با ديگران براي رسيدن به اهداف مشترك تلاش كنند. يكي از بهترين راه‌ها، تشويق كودكان به شركت در ورزش‌هاي گروهي است. ورزش به‌خوبي ارزش‌ها و قوانين كار گروهي را به كودكان مي‌آموزد. روش بعدي اين است كه از بچه‌ها بخواهيم فعاليت‌هاي ساده‌اي مثل انجام تكاليف را به بهترين نحو انجام بدهند. اين كيفيت و خلاقيت، حاكي از مسئوليت‌پذيري و قابل‌اعتماد بودن كودك است. كارشناسان، كارآفريني را به كوهنوردي تشبيه مي‌كنند و مي‌گويند كارآفرين هم مثل يك كوهنورد خودش را در موقعيت‌هاي مخاطره‌انگيزي قرار مي‌دهد و سپس توجه خود را معطوف به كم كردن خطرات مي‌كند. قدم بعدي آموزش مهارت‌هاي ارتباطي است. يكي از مهارت‌هاي ضروري كه نياز جوان امروز است مهارت‌هاي ارتباطي است. برقراري ارتباط مؤثر فرصتي است تا كودكان ايده‌هاي خود را بيان كنند و داشته‌هاي ذهني خود را به‌وضوح و با اعتماد به نفس به اشتراك بگذارند. اين موضوع برگ برنده‌اي در زندگي هر فرد است.  ارزش خدمت به مردم را هم بايد به فرزندانمان بياموزيم. به آنان بياموزيم كه يك تجارت موفق منافع افراد زيادي را تأمين مي‌كند و درواقع صاحبان اين تجارت‌ها با كمك به ديگران به خودشان كمك مي‌كنند. از آنها بخواهيم تا به يك مؤسسه خيريه كمك مالي يا حتي يك مؤسسه خيريه تأسيس كنند. اين كار به زندگي‌شان معنا مي‌بخشد و آنها را به ارزش‌هاي سازنده‌اي پايبند مي‌كند.  اگر ما استعداد كارآفريني را در كودكانمان پيدا و سعي كنيم اين مهارت را در آنها شكوفا كرده و آنها را براي كارآفرين شدن تعليم دهيم، بسياري از مشكلات جامعه حل خواهد شد. تمام اين ‌راه‌ها و روش‌ها مي‌تواند نسخه‌ خوبي براي درمان بيكاري در كشور ما باشد به شرط آن‌كه از دوران كودكي به فكر آموزش اصولي و منطبق با شرايط و نيازهاي جامعه به فرزندانمان باشيم.
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
صمد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۹:۳۹ - ۱۳۹۵/۱۰/۰۵
0
1
خانم ترابی این جملات قشنگ شما برای مردم و جوانان کار نمشود در واقع این ذهنیات پوچ شما بیشتر بدرد انشا نوشتن و نمره بیست گرفتن میخورد
نه خیر خانم ترابی وضغیت بیکاری دولت روحانی از فاجعه هم گذشته است اثرات آن در از هم پاشی خانواده ها ، اعتیاد ، فساد و فحشا ، بی اعتمادی ، دزدی و .. . میتوتن جستجو کرد
حالا شما شاید یک کار در دست دارید و فکر میکنید مشکل بیکاری عمل نکردن به مقاله شماست .
بدبختی که دولت روحانی به سر معیشت مردم آورده با این مقالات قابل رفع نیست
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر