جبهه، اجتماعي كوچك از رزمندگان بود كه از همه اقشار جامعه در آن حضور داشتند. برخي با عادتهاي گذشتهشان پا به جبهه گذاشتند و بسياري سعي در ترك عادتهاي اشتباه زندگيشان داشتند و ميخواستند از فضاي معنوي جبهه براي خودسازيشان استفاده كنند. آنها جبهه را فضايي مغتنم براي بهتر كردن خودشان ميدانستند. در اين ميان سيگار كشيدن عادتي بود كه برخي رزمندگان با خود به جبهه آورده بودند، برخي ديگر براي تحمل فشار لحظات سخت جبهه به آن رو آورده و بسياري ديگر با ترك كردن آن يك گام بلند براي تقويت اراده و اصلاحشان بر ميداشتند. با توجه به فضاي معنوي و خاص جبههها و حضور نيروهاي مؤمن تعداد كساني كه سيگار را ترك ميكردند خيلي بيشتر از افرادي بود كه به سيگار كشيدن در جبهه ادامه ميدادند. تأثيرگذاري رزمندگان بر هم موجب به وجود آمدن فضايي پاك بين رزمندگان ميشد و آنها را براي كنار گذاشتن رفتارهاي اشتباه بيشتر تشويق ميكرد.
به گزارش «جوان» رزمندگاني كه روزهاي دفاع مقدس سيگاري بودند خاطرات زيادي از مواجهه فرمانده با سيگار كشيدن نيروها و ترغيبشان براي ترك سيگار دارند. شهيد محمود كاوه يكي از فرماندهاني بود كه حساسيت زيادي روي سيگار كشيدن نيروهايش در جبهه داشت و در صورت ملاحظه با رفتاري نرم و مهربان و با صحبتهاي كارساز موجبات ترك سيگار نيرويش را فراهم ميكرد.
شهيد كاوه سيگار كشيدن را در مقر ممنوع كرده بود و اگر كسي را هنگام استعمال دخانيات ميديد خيلي ناراحت ميشد. يك روز يكي از نيروهايش كه سربازي جوان بود را در گوشهاي مشغول سيگار كشيدن ديد. نزديكش شد و از او پرسيد چرا سيگار ميكشي؟ اگر فرمانده كاوه بفهمد ناراحت ميشود! سرباز سر صحبت را باز ميكند و ميگويد مادر مريض و پيري در خانه دارم كه احتياج به مراقب دارد؛ من هم چون سرباز بودم بايد به جبهه ميآمدم، نگرانم حالا كه در خانه نيستم چه كسي از او مراقبت ميكند. حالا هم براي فرار از فكر و خيالها سيگار ميكشم.
شهيد كاوه كه خودش را براي جوان معرفي نكرده بود از شنيدن اين حرفها خيلي ناراحت ميشود و پس از جدا شدن از سرباز مقدمات كارهاي او را انجام ميدهد تا سرباز به شرط ترك سيگار به خانه و نزد مادرش برود. سرباز را به خانه ميفرستد و كمكهايي هم به خانوادهاش ميكند. جوان سرباز تازه بعد از اين كمكها متوجه ميشود كسي كه آن روز كنارش نشسته بود، فرماندهاش محمود كاوه بوده است. اين رفتار فرمانده چنان تأثير عميقي در وجود سرباز ميگذارد كه سيگار را براي هميشه ترك ميكند.
رضا زهدي فرمانده آتشبار تيپ 60 رسالت هم خاطره جالبي از ترك سيگار يكي از نيروهايش دارد. زماني كه زهدي مسئوليت آتشبار تيپ را بر عهده گرفت، به جهت اينكه در كنار قبضهها مواد آتشزا وجود داشت حساسيت و وسواس بالايي در انتخاب نيروهايش به خرج ميداد. يك اشتباه كوچك ممكن بود تبعات سهمگيني براي جبهه خودي داشته باشد.
زهدي پس از مدتي متوجه ميشود كه يكي از نيروهايش بهرغم تأكيدات زياد جهت نكشيدن سيگار، به صورت مخفيانه به استعمال دخانيات اصرار ميورزد. فرمانده براي ترك كردن سيگار نيرويش فكر بكري به ذهنش ميرسد: «در نهايت به فكرم رسيد كه وي را به عنوان مديريت داخلي منصوب كنم و يكي از اصليترين وظايفش را جلوگيري از استعمال سيگار و تنبيه كساني كه سرپيچي از اين دستور ميكنند، قرار دادم. وي با وجود احتمال بمباران شيميايي، خطر مجروحيت يا شهادت، همه را به جان ميخريد تا بر حسب عادت سيگار بكشد. به همين منظور مسافت زيادي از موقعيت آتشبار دور ميشد تا كسي شاهد سيگار كشيدنش نباشد. وقتي كه برميگشت، در عين حال كه خود رطب خورده بود، منع رطب ميكرد و اجازه نميداد كه باقي رزمندگان سيگار بكشند. پس از گذشت مدتي با اين ابتكار توانستم آن رزمنده را از سيگار كشيدن، ترك دهم.»
نيروهاي بسيار زيادي از همين طريق و با الگوگيري از ديگر رزمندگان سيگارهايشان را كنار گذاشتند و جبهه را يك موهبت براي رهايي از اين عادت دانستند. برخوردهاي هوشمندانه و ظريف فرماندهان و ديگر رزمندگان هم عاملي مهم براي ترك سيگار نيروها بود. آنها به صورت غيرمستقيم نيروهايشان را به كنار گذاشتن اين ماده اعتيادآور تشويق ميكردند و در آخر نتيجهاش را هم ميديدند. شايد بد نباشد گاهي با مرور رفتار رزمندگان در جبههها از نكات مثبت زندگيشان براي اصلاح زندگي امروزمان استفاده كنيم.