مادر پير خود را درون سبدي گذاشته و بر دوش ميكشيد. هوا گرم و راه طولاني بود، ولي او بيتوجه به اين مسائل، همچنان با عزمي راسخ، مادر را بر دوش خود حمل ميكرد و به راهش ادامه ميداد تا اينكه به محل مناسبي كه در نظرش بود، رسيد. مادر را از سبد پايين آورد و در گوشهاي از بيابان رها كرد. از مادر پيرش فاصله زيادي نگرفته بود كه ناله ضعيف مادر به گوشش خورد. فرزندم، برگرد. برگرد و اين سبد را هم با خودت ببر. اين سبد را با خودت ببر. وقتي تو هم مثل من، پير و فرسوده شوي، فرزندانت تو را داخل همين سبد گذاشته و در همين بيابان رها خواهند كرد. چه تعبير دقيقي است: هذا الاَيامُ نُداوِلُها بَينَ النّاس: و ما اين روزها را در ميان مردم ميگردانيم. هر دست كه دادند، همان دست گرفتند/ هر نكته كه گفتند، همان نكته شنيدند.
شيخ مرتضي و مادرشخنديدن كار هميشگي آنها بود. فرزندش هر وقت كه از تدريس برميگشت، به اتاق مادر ميرفت. داستان ميگفت تا مادرش را به خنده وا ميداشت. بعد به اتاق مطالعهاش ميرفت. وقتي مادرش را از دست داده بود، از شدت ناراحتي زياد، مورد انتقاد دوستانش قرار گرفت، كه شيخ مرتضي، چرا ناراحتي و خودت را اين قدر اذيت ميكني؟! در جواب گفت: ناراحتيام براي مرگ او نيست، بلكه براي آن است كه بسياري از بلاها به خاطر او از من دفع ميشد و چه بركتها كه به خاطر او بر ما نازل ميشد. اواخر عمر كه مادرش نابينا شده بود، خود شيخ مرتضي انصاري سجاده مادر را پهن ميكرد و براي وضويش آب گرم ميكرد.
به كجا چنين شتابان؟با چه سرعتي به پيش ميرويم و با چه سرعتي، پدر و مادرمان، پير و از پا افتاده ميشوند و با چه جسارتي دلشان را ميشكنيم؟! از سرعت خود بكاهيم، خدايي ناكرده عاق والدين نشويم. پدر و مادري كه زندگيشان، جوانيشان، زيباييشان، وقتشان و هرآنچه داشتند و نداشتند را براي فرزندانشان در طَبَق اخلاص گذاشتهاند، اكنون در چه حالي هستند و كجا به سر ميبرند؟
پدر و مادري كه جرئت ندارند سؤالي را دو مرتبه از فرزندشان بپرسند! چراكه فرزند، صداي خود را بلند كرده و فرياد ميزند كه چند بار تكرار كنم؟ چرا نميفهمي؟
پدر و مادري كه تبديل شدهاند به كارگري در خانه و بيرون از خانه، كار كنند و غذا بپزند تا فرزندشان نوش جان كند و لباس بخرند تا او بپوشد. واي بر ما كه با چه سرعتي پيش ميرويم و اصلاً هم حواسمان نيست كه بدون پدر و مادر و دعاي خيرشان ديگر نميتوانيم ادامه دهيم؟! وقتي سفارشات خدا و رسولش را از زبان آن روحاني بزرگوار ميشنوم كه درباره پدر و مادر چقدر تأكيد كردهاند، از خودم شرمنده ميشوم. وقتي در چهار سوره قرآن، احسان به والدين در كنار توحيد و اطاعت از خداوند قرار گرفته شده، وقتي شاد كردن والدين، سبب طولاني شدن عمر ميشود، وقتي نيكي به پدر و مادر، سبب نيكي فرزندانمان به ما خواهد شد. وقتي نگاه محبتآميز به پدر و مادر، برابر است با حج مقبول. وقتي احسان به والدين، از صفات انبيا شمرده شده و هنگامي كه مردي، مادرش را به دوش گرفته، طواف ميداد، پيامبر(ص) را در همان حال ميبيند و سؤال ميكند: آيا حق مادرم را ادا كردم؟ پيامبر در پاسخ ميفرمايند: حتي حق يكي از نالههاي زمان زايمان را ادا نكردي.
اين همه سفارش و پاداش، در مقابل احترام و احسان به والدين قرار داده شده، ولي خود را در معرض خشم و غضب خداوند قرار ميدهيم. از رسول خدا(ص) روايت شده كه فرمودند: كسي كه پدر و مادرش را در زمان زنده بودنشان درك كند و گناهانش بخشيده نشود، خداوند او را از خود دور ميكند. پدر و مادرم زنده باشند و من با آنها زندگي كنم ولي نتوانم رضايتشان را جلب كنم تا خداوند از من راضي شود. چراكه رضاي خدا در رضاي والدين و خشم خدا در خشم والدين است. در روايتي ديگر از پيامبر رحمت وارد شده كه فرمودند: از جمله گناهاني كه در همين دنيا عقوبتش خيلي زود ظاهر ميشود (عذاب نازل ميشود)، و به آخرت واگذار نميشود، عاق والدين است.
حقوق والدين بر گردن مابا رجوع به سوره مبارك اسراء، آيه شريفه 23 و24، نكات مهمي به دست ميآوريم. خداوند در اين آيات به صراحت تمام اين چنين بيان ميكند كه: پروردگارت مقرر داشت كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكي كنيد. اگر يكي از آنها يا هر دو، نزد تو به پيري رسيدند با آنان سنجيده و بزرگوارانه سخن بگو و از روي مهرباني و لطف، بال تواضع خويش را براي آنان فرود آور و بگو: پروردگارا، بر آن دو رحمت آور، همان گونه كه مرا در كودكي تربيت كردند. امام صادق(ع) ميفرمايند: كمترين حد عاق والدين، بر زبان آوردن اُف است و اگر كلمهاي بيارزشتر و خفيفتر از آن بود، خداوند از آن كلمه نهي ميكرد. وقتي كه خداوند، ما را از بيارزشترين كلمه نهي ميكند، تمام مراتب احترام، به خوبي برايمان روشن ميشود. اكنون به مواردي از حقوق والدين، بر طبق آيات و روايات اشاره ميكنيم: جلوتر از پدر و مادرمان راه نرويم، زودتر از آنها ننشينيم، آنها را با اسم صدا نزنيم، كاري نكنيم كه ديگران به پدر و مادرمان فحش و ناسزا بگويند، با صداي بلند با آنان سخن نگوييم، والدين را به خانه سالمندان نبريم، در سن پيري از آنها به خوبي نگهداري كنيم، به احترامشان از جاي خود بلند شويم، برايشان دعا كنيم، اگر از دنيا رفتهاند، با خواندن نماز و استغفار و پرداخت بدهيهايشان، برايشان احسان بفرستيم، قبل از آنكه از ما چيزي بخواهند آن را انجام دهيم.
چه زيباست وقتي كه سيدالشهدا(ع)، صورت به كف پاي مادر ميگذارد. چه زيباست وقتي كه آن عالم بزرگوار ساعتها بر بالين مادر بيدار ماند تا زماني كه مادرش بيدار شود تا با ظرف آبي كه خواسته بود سيرابش كند و چقدر تفاوت است بين خدمت ما به پدر و مادر، با خدماتي كه آنها به ما كردند. آنها خدمت ميكردند و آرزوي سلامت و شادي ما را داشتند، ولي ما خدمت ميكنيم و آرزوي عمر طولاني آنها را نميكنيم! اندكي بيشتر از سرعت خود كاسته و آهستهتر حركت كنيم، پدر و مادر خستهاند و براي حركت دوباره، نياز به محبت بيشتري دارند. چشمشان ضعيف، گوششان سنگين شده و بازوانشان توان خود را از دست داده است. اگر در بين غذايت سنگي ريز مشاهده كردي، ناراحت نشو، عمدي در كار نبوده، چشمان مادر ضعيف شده است.
اگر سرعت اينترنتت زياد نشده تا بتواني راحت و بيشتر با دوستانت تا صبح حرف بزني و در شبكههاي اجتماعي وقتت را تلف كني، عمدي در كار نيست. پدرت بيش از اين نميتواند تا دير وقت اضافه كاري كند و نيازهاي غيرضروريات را تأمين كند و اگر خدايي نكرده، در لحظه مرگ، نتوانستي ذكر لا اله الا الله را بر زبان بياوري و ملائك عذاب را مشاهده كردي، بدان كه دل مادر را شكستهاي!