از امروز دهمين دوره جشنواره بينالمللي فيلم مستند ايران «سينماحقيقت» آغاز به کار خواهد کرد؛ معتبرترين جشنواره دولتي فيلم مستند در ايران که توانسته در سطح بينالمللي نيز خود را تثبيت کند. برگزاري سينماحقيقت نشانهاي از اهميت جايگاه فيلم مستند در ايران است. «جوان» به بهانه آغاز به کار جشنواره مستند در گفتوگو با چند تن از مستندسازان کشورمان به مهمترين چالشهاي پيشروي سينماي مستند در ايران پرداخته است.
در اين گفتوگو ابتدا قرار بود مهمترين فرصت و مزيت سينماي مستند در ايران را نيز بررسي کنيم، اما از آنجايي که مباحث گسترده ميشد و امکان نتيجهگيري واضح از بين ميرفت، صرفاً به چالشها پرداختيم.
چالشي به نام «دولتي» بودن محسن برمهاني، کارگـردان مستند تحسيـن شده «به پشت تابلو نگاه کن»، در گفتوگو با «جوان»، مهمترين چالش پيشروي سينماي مستند را «دولتي» بودن اين سينما ميداند و ميگويد: نگاه به حوزه مستندسازي به شدت دولتي است، به اين معنا که آمدن و رفتن دولتها باعث تغيير رويهها در سينماي مستند ميشود و هر دولتي که سر کار ميآيد، به گروهي از مستندسازهاي همسو با جريان خودش اهميت ميدهد و در جشنوارهها به آثار آنها توجه ميشود.
اين ديدگاه هم مختص دولت روحاني يا احمدينژاد و رئيسجمهور قبل وي نميشود و در همه دولتها بوده است. من در دولت فعلي بيکار نبودهام و از همان ابتداي دولت جديد از طرف مرکز گسترش دعوت به همکاري شدم، ولي بايد به مسائل منصفانه نگاه کنيم. رئيس مرکز گسترش در دولت احمدينژاد نگاه مسامحهآميزتري داشت و ميگفت بايد برخي مستندسازها را جذب کنيم که جذب «بيبيسي» و ديگر شبکههاي خارجي نشوند. کاري به درست يا غلط بودن اين کار ندارم ولي نشان ميدهد که فکر مستندسازي بودهاند. در ايران مراکزي مانند «اوج»، «افق»، «سفير»، «شهيد آويني» و «روايت فتح» نيز مستندسازي ميکنند، اما جريان اصلي مستندسازي هنوز دولتي و در دست مرکز گسترش است. اين مرکز گسترش است که جريانسازي ميکند و مهمترين جايزه سينماي مستند را ميدهد. همين جريانسازي باعث ميشود برخي مستندسازها تلاش کنند خود را با دولتها همراه کنند. برخي هم سعي ميکنند ميانه کار را بگيرند و از هر دولتي که سر کار ميآيد، منتفع شوند. اتفاقاً اين گروه بيشتر ضرر ميکنند و اکثراً مغلوب هستند چون دولتها هم ميدانند که آنها صرفاً براي منافعشان است که رو به ميانه روي و اعتدال آوردهاند.
چالشي به نام «نداشتن پخش بينالمللي»محسن اسلامزاده، مستندسازي که تا به حال آثار متنوعي درباره جنگ با تروريسم در سوريه و عراق توليد کرده و مستند تحسين شده «تنها ميان طالبان» را کارگرداني کرده است، در گفتوگو با «جوان»، چالش پيشروي سينماي مستند را نداشتن پخش بينالمللي فيلم مستند ميداند. اين مستندساز ميگويد: به عنوان مستندسازي که چند حضور بينالمللي نيز داشته بايد بگويم که در مستندسازي به نقاط خوبي رسيدهايم و توليدات خوبي داشتهايم؛ چه مستندهايي که با حمايت دولت توليد ميشوند، چه مستندهاي ساخت تلويزيون و چه فيلمهاي مستندي که در بخش خصوصي ساخته شدهاند، اما مهمترين چالش پيشروي ما در حوزه مستند نبود ارتباط با پخشکنندههاي بينالمللي فيلم است. ما فيلمهاي بسيار خوبي داريم، ولي پخش بينالمللي نداريم و نميتوانيم در جشنوارههاي خارجي و شبکههاي تلويزيوني حضور داشته باشيم. نميدانيم چطور بايد در سطح بينالملل حضور داشت.
براي نمونه من فيلمي درباره طالبان ساختهام و در يک بازار فيلم شرکت کردهام. من بايد فيلمم را چندده هزار دلار بفروشم تا برايم صرفه داشته باشد، در مقابل يک شرکت پخشکننده فيلم فرانسوي نيز ميآيد و فيلمي درباره طالبان را ميآورد. اصلاً بحث درباره کيفيت دو فيلم نميکنم ولي شرکت فرانسوي با 500 تا هزار شبکه تلويزيوني در ارتباط است و رايت فيلمش را حداکثر هزار و 500 دلار به هر کدام از آنها ميفروشد. شما ميبينيد اين فيلم را به 200 تا300 شبکه تلويزيوني فروخته و درآمد چندصد هزار دلاري به دست ميآورد. در عوض هيچ شبکهاي حاضر نميشود فيلم ديگري را درباره طالبان که من به بازار آوردهام، چندده هزار دلار بخرد. فيلم من هيچ وقت ديده نميشود، اما آن فيلم را همه ميبينند و گفتماني که آن فيلم دارد تبليغ ميشود. قطعاً در پخشکنندههاي فيلم جريانهاي همسوي فکري با ما نيز وجود دارد ولي ما تا به حال سراغ آنها نرفتهايم و در بازاريابي ضعيف عمل کردهايم. بهترين راه براي حمايت از سينماي مستند همين اهميت دادن به پخش بينالمللي فيلمهاست.
سينماي مستند، درگير «بودن» سليم غفوري، مستندساز و مدير شبکه مستند سيما که مهمترين مرکز پخش تلويزيوني مستند در صداوسيما است، مهمترين چالش پيشروي سينماي مستند را همانا نبودن سينماي مستند ميداند. غفوري به «جوان» ميگويد: بزرگترين چالش سينماي مستند، همان «سينماي مستند» است. بايد ميان سينماي مستند و توليد مستند فرق قائل شد. ما مستند توليد ميکنيم اما سينماي مستند نداريم. سينماي مستند به اين معنا است که مستند متکي به اکران باشد و شبکه اکران روند توليد مستند را جلو ببرد. مستندهايي که ما اکنون توليد ميکنيم حداکثر در جشنوارهها ديده ميشوند و شايد اگر شرايطتش را داشته باشد در تلويزيون پخش شود. عملاً اين تلويزيون است که به محل ديده شدن فيلمهاي مستند تبديل شده است، در صورتي که وقتي صحبت از «سينماي مستند» به ميان ميآيد، اين است که فضاي سينماها در اختيار فيلمهاي مستند قرار بگيرد. فرقي هم ندارد که اين فضا شامل سالنهاي عمومي يا سينما تکها شود. البته اقدامات خوبي شروع شده و مجموعههايي رو به اکران مستند آوردهاند مثل اکرانهاي دانشگاهي که با استقبال روبهرو شده است. گروه هنر و تجربه نيز برخي مستندها را اکران کرده که البته آمارها نشان ميدهد تا به حال اکران مستند در سينماي هنر و تجربه موفقيتي را که انتظار ميرفته نداشته است. اگر بخواهم خلاصهتر درباره چالش سينماي مستند صحبت کنم بايد بگويم که سينماي مستند بايد متکي به گيشه و بليتفروشي باشد و اين مخاطب باشد که با خريد بليت سرمايه توليد مستند را تأمين کند، شبيه بخشي از سينماي داستاني که بخش خصوصي آن را ميگرداند و وابسته به فروش سينما است نه دريافت بودجه دولتي و تلاش ميکند هزينههايش را از بخش درآمدياش تسويه کند.
«جوان» در روزهاي آتي نيز بحث چالشهاي پيشروي سينماي مستند را در گفتوگو با ديگر مستندسازان پيگيري خواهد کرد.