به مناسبت صدمين سالروز مرگ اسكار وايلد نويسنده «دوريانگري»، نمايشگاهي در پتي كاخ پاريس برپا شد. كريستوفر مرلين هلند اهل لندن و تنها نوه اسكار وايلد نيز در اين نمايشگاه حضور داشت. پدربزرگ او لهجه فرانسوي داشت و يك متفكر بزرگ با زباني تند بود. نقل است كه يكي از دردناكترين مرگهاي دنيا را داشته است. وي در بستر مرگ به جيمز ويسلر، نقاش كتاب تصوير دوريانگري ميگويد: تنها آرزويم اين است كه حرفم را ميفهميدند. حالا مرلين هلند براي دفاع از حيثيت پدربزرگ خود به نمايشگاه پتي كاخ آمده بود كه خبرنگار نشريه فيگارو با وي مصاحبهاي انجام داد.
چرا اينقدر دير به موضوع دفاع از حيثيت كار و زندگي پدربزرگتان وارد شديد؟در خانواده من، هرگز در مورد اين موضوع بحث نداشتيم. پدر من (پسر دوم از اسكار وايلد، اد) هشت ساله بود هنگامي كه پدربزرگم درگذشت. خاطره زيادي از او ندارد، از طرفي من هم كارم در حوزه ادبيات نيست. من سالها براي شركتي مقالات تخصصي مينوشتم. كاملاً در حوزه چاپ و نشر دست كم ادبيات نبودم، اما هميشه تلاشم را داشتهام و فكر ميكنم كه در حال حاضر ديدگاه من به پدربزرگم نزديكتر است. البته وانمود نميكنم ژني از اسكار وايلد به ارث برده باشم. اما هميشه به اين موضوع فكر ميكردم و گرايش زيادي به نامهها و نوشتههاي اسكار وايلد دارم؛ زماني كه در سال 1962 نامه اسكار وايلد منتشر شد، خيلي از دانشگاهيان و محققان آن را مورد بررسي قرار دادند. تصويري كه از پدربزرگم نشان داده شد اين بود كه او مردي عميق بود. من آن زمان كمتر از محققان ميدانستم و دوست داشتم بيشتر بدانم.
چرا موضوع حرفهاي شما و تعريفهايي كه از پدربزرگ خودتان ميكنيد با نمايشگاه مرتبط نيست؟شما ميدانيد كه در آغاز كار پدربزرگم مورد احترام بود. او يك منتقد تئاتر و نمايشنامهنويسي بود كه ازدواج كرد و پدر يك خانواده بود. بعد از انتشار دوريانگري در سال 1890 كه تجسم تمام واقعيات و برگرفته از انجيل بود، وحشت ويكتوريا ملكه برانگيخته شد. او موعظههاي انجيل را درباره غلبه نفس اماره در زماني كه رابطههاي جنسي زياد بود به تصوير كشيد. همين كارش باعث شد ترس از شورش و تحريك عمومي نسبت به امپرياليسم بريتانيا ايجاد شود و آن را تهديدي براي خود بدانند. در حقيقت وايلد گستاخي انسان را به تصوير كشيده بود.
شما يك كتاب كامل درباره اتهام همجنسگرايي به پدربزرگتان تحويل دادگاه دادهايد. آيا قصد داريد اين قضيه را دنبال كنيد؟در ابتدا دنبال اين قضيه نبودم يك اتفاق بود كه من را واداشت ورود پيدا كنم. در سال 2000 زماني كه براي كاري به كتابخانه بريتانيا رفته بودم با مردي آشنا شدم كه متن محاكمه و اتهامات در اين باره را داشت و در يك كيسه پلاستيكي بزرگي گذاشته بود و از من خواست تا از آن براي نمايشگاه لندن استفاده كنم. اين شد كه من متوجه محاكمه و مسائل آن شدم.
ما كه اطلاعات زيادي در اين باره نداريم!درست است ولي گاهي اوقات با همان اندك اطلاعات ميتوان وارد شد. البته زندگي اسكار وايلد به قدر كافي روشن و آشكار است. پدربزرگ من يك خانواده كوچك داشت براي همين فرصتي است تا درباره شايعاتي كه پشت سر او ساختهاند و نادرست است، تحقيق كنم.
دقيقاً؛ آيا شما فكر ميكنيد كه در اين قضيه موفق ميشويد؟من به دنبال مستندات هستم. از آنجا كه نوه كوچك پدربزرگ ميباشم، عينيات من دقيقتر از دانشگاهيان و محققان نيست. وقتي احساس ميكنم مشاهداتي ندارم با خود ميگويم حقيقت در همه جا هست! مشخص نشدن حقيقت براي خانوادهام دردناك است. مادرم مدتهاي طولاني كتمان ميكرد. او حاضر است خودش تحت فشار باشد اما به شهرت اسكار وايلد آسيبي نرسد. من به سهم خودم دنبال حقيقت هستم تا بدانم ماجرا چيست. به هرحال اين قضيه بزرگترين رسوايي براي خانواده ماست كه معتقدند پدربزرگم همجنسگرا بوده است.
نمايشگاه اختصاصي اسكار وايلد در فرانسه را چطور ديديد؟خوشحال شدم؛ درحالي كه در سال 1900 انگليس با انتشار كتاب دوريانگري و سالومه شروع به ناسزايي كرد و تهمت زد و او را همجنسگرا معرفي كرد و به عنوان كسي كه با زنان ارتباط نامشروع دارد، وايلد در فرانسه و تمام اروپا مورد تأييد است. در آلمان ريچارد اشتراوس از روي سالومه، اپرايي ساخت. پدربزرگ من از چهرههاي بزرگ ادبي بود و براي خيليها شناخته شده است نيازي به توضيح نيست.
بعد از نمايشگاهي كه به مناسبت صدمين سالروز مرگ او ترتيب داده شده است چه برنامههايي داريد؟ميخواهم يك كتاب بنويسم و به ذكر اتفاقات پس از مرگ اسكاروايلد بپردازم، زيرا بيشتر آنچه من دريافت كردهام مربوط به بعد از مرگ اوست اينكه چطور زندگي ما را تحت تأثير قرار داده و بدون اين ماجراها نميتوان به زندگينامه او به طور كامل پرداخت. انتشار كتاب جديد من يكسال و نيم زمان ميبرد.