يك: خانواده نوزاد گرگاني چند روز پيش - به نقل از رسانهها - به يكي از داروخانههاي اين شهر مراجعه ميكنند و با ارائه نسخه پزشك، داروي تجويزي فرزندشان را تحويل ميگيرند. نوزاد پس از مصرف دارو دچار تشنج شديد ميشود و بلافاصله به بيمارستان طالقاني گرگان منتقل ميشود و تحت درمان قرار ميگيرد، اما به خاطر صدمات وارد شده، نوزاد به كما ميرود و به بخش مراقبتهاي ويژه بيمارستان طالقاني منتقل ميشود. علت اين اتفاق اشتباه متصدي داروخانه در ارائه داروي ديگري به جاي داروي نوشته شده در نسخه عنوان شده است.
دو: معمولاً در خبرهايي از اين دست رسانهها در ايران آنقدر كنجكاوي و موشكافي نميكنند كه مخاطب به داوري درستي درباره ريشه و علت وقوع اين رخدادها برسد و بتواند به ضرس قاطع بگويد كه عامل اين اشتباه مهلك چه بوده است؛ نسخه پزشك يا اشتباه متصدي داروخانه؟ ميتوان تجسم كرد آن روزي كه خانواده گرگاني اين نسخه را نزد داروخانه بردهاند، داروخانه در يكي از شلوغترين روزهاي خود قرار داشته و متصدياي كه اين نسخه را تحويل گرفته، آن لحظه ذهن مشوشي داشته است، ميتوان مجسم كرد كه متصدي داروخانه با آنكه در خوانش درست نام دارو ترديد داشته اما ترديد خود را با همكاران خود در ميان نگذاشته يا دستكم با پزشك مربوط تماس نگرفته است، يا اصلا نام دارو را درست خوانده اما در برداشتن دارو از ميان قفسهها دچار اشتباه شده است. همه اين احتمالات را ميشود در نظر گرفت اما وزن يك احتمال ديگر در اين ميان ميتواند قابلتوجه باشد و آن چالش كهنه و قديمي دستخط بد پزشكان.
سه: احتمالاً شما هم تا به حال از زبان داروخانهچيها شنيدهايد كه يكي از گلايههاي مهم آنها از دستخط بد پزشكان است. پزشكاني كه فقط حرف اول و دوم و احتمالاً سوم يك دارو را واضح مينويسند و حروف بعد در يك موج سينوسي كشدار و ممتد پنهان ميشود. گاهي داروخانههايي را ديدهايم كه گفتهاند مثل باستانشناسهايي كه به دنبال خواندن الواح چندين هزار ساله ميروند، متصديهايي دارند كه هر كدام متخصص در دستخط يكي از پزشكان بسيار بدخط است و حتماً آن متصدي بايد در داروخانه باشد تا بتواند از عهده خواندن دستخط مربوط برآيد.
چهار: چند وقت پيش بود كه دستخط زيباي يك پزشك جوان تبريزي در نسخه تجويزياش به بيماران به مثابه گوشهاي از يك رؤيا ميان كاربران شبكههاي اجتماعي و به ويژه در تلگرام دست به دست ميشد. اين نسخه آن روزها عملاً تيتر يك همه اين شبكهها شده بود، چون به واقع پديده نادر و خارقالعادهاي اتفاق افتاده بود. پرسش اما اين است كه چرا پزشكانِ ديگر ما كمتر اينگونه رفتار ميكنند؟ آيا آنها نوشتن نسخه با دستخطي زيبا يا دستكم خوانا را امري فانتزي ميدانند؟ آيا آنها از يك تلقي موجود در فرهنگ عمومي تبعيت ميكنند كه اگر پزشكي نسخه بيمار خود را با دستخطي واضح بنويسد نشان ميدهد كه او پزشك تازهكار، جوان و احتمالاً ناشي است؟ آيا نسخههاي بدخط، آينهاي است كه ساعات كاري طولاني و ذهن و تن خسته پزشكان را نشان ميدهد؟ ريشه اين اتفاق دقيقاً كجاست؟ ممكن است گفته شود كه بد بودن دستخط پزشكان يك پديده جهاني است، اما اگر واقعاً اينگونه هم باشد باز اين اتفاق باعث نميشود ريشههاي اين واقعيت اجتماعي كه ميتواند حاشيهها و تبعات جبرانناپذيري را به دنبال داشته باشد، به درستي بررسي نشود.
پنج: همه قتلها از لوله يك تفنگ يا لبه يك چاقو بيرون نميآيد. گاهي ممكن است يك راهنما نزدن ساده ما در جاده با خوابآلودگي يا ناشيگري راننده عقبي و لغزنده بودن جاده جمع شود و كسي يا كساني را مثل آب خوردن به كشتن بدهد، آن روز ما ميتوانيم با خيال راحت برويم شاممان را بخوريم و بخوابيم اما به واقع ما سهمي در آن كشتار داشتهايم. گاهي به اين فكر ميكنم كه هر كدام از ما ميتوانيم يك قاتل سهامي باشيم و سهمي 10 درصدي، 20 درصدي، 30 درصدي، كمتر يا بيشتر در يك فاجعه داشته باشيم، بدون آنكه مورد بازخواست قرار بگيريم، بدون آنكه عذاب وجداني سراغمان بيايد، بدون آنكه لزومي باشد در محاكم قضايي پاسخگو باشيم.