کد خبر: 811006
تاریخ انتشار: ۲۰ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۹:۰۹
شهدا دست به خیر، بخشنده و دردمند بودند
قاعدتاً هر آدمي وقتي با يك موضوع مشخص درگير مي‌شود، حالا به لحاظ شغلي يا ارتباط‌هايي كه مي‌گيرد، به دريافت‌هايي نائل مي‌شود كه لازمه شغلش به شمار مي‌رود.
عليرضا محمدي
قاعدتاً هر آدمي وقتي با يك موضوع مشخص درگير مي‌شود، حالا به لحاظ شغلي يا ارتباط‌هايي كه مي‌گيرد، به دريافت‌هايي نائل مي‌شود كه لازمه شغلش به شمار مي‌رود. مثلاً اگر شما در سرويس ايثار و مقاومت مشغول باشيد، خواهي نخواهي ارتباطتان با خانواده شهدا، رزمندگان، جانبازان و... زياد مي‌شود. گفت و گو مي‌كنيد و سؤال و جواب و... خيلي وقت‌ها از لابه لاي همين حرف‌ها به اشتراكات جالب توجهي مي‌رسيد كه جمع‌بندي آنها به نتيجه مشخصي مي‌رسد.
وقتي اين اشتراكات را كنار هم بگذاريم، مي‌شود به صفاتي رسيد كه در جميع شهدا كم و بيش وجود داشت و «شايد» كمكشان كرد تا به مقام شهادت برسند. شايد را در گيومه مي‌گذارم تا تأكيد بر ترديد باشد. حالا خدا از كسي خوشش آمد و او را كشت و خودش خونبهايش شد، رمز و رازي دارد كه عقل من و امثال من به آن نمي‌رسد. منتها به عنوان نمونه از بس كه صفت «دست به خيري و كمك به ديگران» را از بين صفات شهدا شنيديم و انتشار داديم، عقلم همين اندازه قد مي‌دهد كه نكند صفت بخشش و كرامت يكي از خصوصياتي باشد كه قواره آدم را به لباس تك‌سايز شهادت مي‌رساند.
اين دست صفات مشترك در مرام شهدا چند موردي را شامل مي‌شوند. يعني خود بندهِ خبرنگارِ دفاع مقدسي با چند صفت مشترك در شهدا رو به رو شده‌ام. يكي از آنها كرامت و بخشندگي است. يك جور دردمندي از ديدن آلام مرد م و بي‌خيال از كنارشان عبور نكردن. در اين يادداشت قصد ندارم نام شهيد خاصي را بياورم بلكه مروري مي‌كنيم به خاطرات مشترك خانواده‌ها كه از بخشندگي و دست به خيري عزيزان شهيدشان تعريف كرده‌اند. يكي از شهداي مدافع حرم از اهالي شهر قم خانم جوراب فروشي را در پاركينگ عمومي نزديك حرم مي‌بيند، دلش آشوب مي‌شود كه چرا بايد چنين آدم‌هايي وجود داشته باشند. آن لحظه پول جيبش نبود و چقدر راه مي‌رود تا از عابر بانك پول بگيرد و دوباره مسير رفته را برمي‌گردد و از او جوراب مي‌خرد.
نگذشت به راحتي و نرفت. دلش درد آمد. دردمند بود و دغدغه داشت و دست به خيري در مرامش بود. يا يكي ديگر كه از شهداي مدافع حرم محلات جنوب شهري و مشخصاً يافت‌آباد تهران، دو كودك يتيم را سوار ماشينش مي‌برد تا كن سولقان و در رستوران اجاره‌اي دايي‌اش براي آنها دو پرس شيشليك مي‌خرد. دايي مي‌پرسد اينها كي هستند، مي‌گويد: از صحبت‌هاي بينشان شنيدم كه آرزو داشتند پدرشان زنده بود و آنها را مثل بچه‌هاي همسايه به گردش مي‌برد. پيش خودم فكر كردم بابايشان نيست، من كه هستم. از مادرشان اجازه گرفتم و آوردمشان براي يك روز هم كه شده خوش باشند. «يا با خانواده شهيدي از اهالي ميدان نماز شهرري ملاقات كرديم كه آخر دست به خيري بود. آن قدر به اين محروم و آن محرم كمك مي‌كرد كه حساب از دست خودش و خانواده‌اش دررفته بود.»
پس دست به خيري و بخشندگي و دردمندي با هم يك صفت را شامل مي‌شوند. صفت دوم هم مي‌شود عملياتي بودن و غيرت داشتن. اينكه بنشيني و بگويي كاش ميداني بود و اسبي و مرد ميداني ‌لابد شهادت، جور در نمي‌آيد. جالب است در همين شهداي مدافع حرم تعداد قابل توجهي از آنها در ماجراي فتنه 88 كف خيابان‌ها بودند و خيلي‌شان مورد ضرب و شتم آشوبگران واقع شدند. تعداد اينها آن قدر زياد است كه اگر بخواهيم اسم هم بياوريم نمي‌شود. يك ليست از شهداي مدافع حرم خصوصاً در مقطع سني بالاي 20 سال تا 30 و خرده‌اي را جلويتان بگذاريد، نديد 90 درصدشان در برخورد با فتنه مرد ميدان بوده‌اند. همين عملگرايي تنشان را از پشت ميز و صندلي گرم و راحت كند و به جبهه‌هاي دفاع از حرم كشاند.
تا اينجا هم شد دست به خيري و عملگرايي، اما صفت سوم چندان ديدني نيست. حس كردني است. يك آرزويي به نام «شهيد شدن» كه توي دل اينها افتاده كه رهايشان نمي‌كند و رهايش نمي‌كنند. اين آرزو را مثل پلاكي آويخته بر گردن اين طرف و آن طرف مي‌برند. پاي سفره عقد به عروس خانم مي‌گويند «اينجا دعايت مي‌گيرد، بگو الهي آقا داماد را شهيد كن» اين جمله را يكي از سرداران لشكر 31 عاشورا از همسرش خواسته بود. يا از همسران شهداي نسل جديد (مدافعان حرم) بارها و بارها شنيديم كه چطور موقع عقد طلب شهادت داشتند. اين آرزوي شهادت گويا مُثُل همان انرژي مثبتي است كه راه را در عالم واقع، به سوي شهادت باز مي‌كند. البته اثرات خارجي خاصي هم دارد. اينكه ارتباط صاحب آرزو را با شهدا زياد مي‌كند. راه به راه گلزار شهدا مي‌روند. دم به دم فيلشان ياد هندوستان مي‌كند و آن قدر با شهدا حشر و نشر مي‌كنند، تا خودشان هم شبيه آنها مي‌شوند.
در كنار اين سه صف حسنه، رضايت پدر و مادر هم شرط است. شاهد بوديم كه غالب والدين شهدا به قدري از رفتار و احترام فرزندشان نسبت به خود رضايت داشتند كه علت رسيدن فرزندشان به مقام شهادت را ناشي از دعاي عاقبت به خيري خودشان مي‌دانستند.
مسير شهادت آنهايي كه زندگي‌شان را نوشتيم و خوانديم، اين صفات را در برداشت. حالا هر كسي مي‌تواند برداشت خودش را داشته باشد. هر كه دارد هوس كرب‌ و بلا بسم الله.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار