کد خبر: 811005
تاریخ انتشار: ۲۰ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۸:۵۳
حال و هواي روزهاي منتهي به جنگ در گفت‌و‌گوي «جوان» با يكي از اهالي شهر سوسنگرد
شايد از همان بدو پيروزي انقلاب، استارت تهاجمي قريب‌الوقوع به كشورمان زده شد و در شهريورماه و خصوصاً اين روزها كه در آن قرار داريم، سايه‌هاي شوم جنگ به شكل علني خود را نشان مي‌داد.
عليرضا محمدي
مقام معظم رهبري در خصوص تاريخ شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران فرموده‌اند كه «روز 31 شهريور 59 جنگ در واقع آغاز نشد- آن روز تهران بمباران شد- جنگ از پيش شروع شده بود.» اين سخن ايشان اشاره به وقايعي دارد كه مدت‌ها قبل از شروع جنگ تحميلي در طول مرزهاي كشورمان با عراق رخ مي‌داد و در پايتخت كمتر به آنها توجه مي‌شد. شايد از همان بدو پيروزي انقلاب، استارت تهاجمي قريب‌الوقوع به كشورمان زده شد و در شهريورماه و خصوصاً اين روزها كه در آن قرار داريم، سايه‌هاي شوم جنگ به شكل علني خود را نشان مي‌داد. از همين رو گفت‌و‌گويي را با سيد محمد علي موسوي، از رزمندگان خوزستاني كشورمان انجام داديم كه آن روزها در سوسنگرد حضور داشت. گفت و گوي كوتاه ما نگاهي به روزهاي پاياني شهريور59 دارد.
شما زاده سوسنگرد هستيد؟ وقتي كه جنگ در شرف آغاز بود چند سال داشتيد؟
اصالتاً آباداني هستم. منتها چون پدرم فرهنگي بود از سال 58 ساكن سوسنگرد شديم. تابستان 59 من قرار بود از كلاس دوم راهنمايي به كلاس سوم بروم. خوب يادم است اواخر شهريورماه در تب و تاب خريد كتاب‌هاي درسي‌ام بودم كه ديدم يك هواپيماي جنگي عراقي را روي يك كاميون به شهر آورده‌اند. مي‌گفتند يكي از هنگ‌هاي مرزي ژاندارمري يا ارتش اين هواپيماي جاسوسي را زده است. يك هواپيماي دوموتوره زرد رنگ بود و خال‌هاي قهوه‌اي داشت. گويا براي شناسايي وارد فضاي ايران شده بود كه آن را زده بودند. جاي گلوله‌ها را روي بدنه‌اش مي‌ديديم. قبلاً فكر مي‌كردم اينها هواپيماي سمپاشي هستند.
يعني ترددشان آن قدر بود كه مردم عادي هم هواپيماهاي شناسايي دشمن را مي‌ديدند؟
بله؛ روزهاي منتهي به شروع جنگ كه ديگر تعداد اين هواپيماها خيلي زياد شده بود.
من در همان عوالم نوجواني فكر مي‌كردم آنها هواپيماي سمپاشي هستند. نگو جنگي هستند و با هدف شناسايي در آسمان منطقه پرواز مي‌كنند.
حال و هواي جنگ در شهري مثل سوسنگرد كه نزديك به مرز است چطور خودش را نشان داد؟ قاعدتاً شما زودتر از مناطق ديگر جنگ را احساس كرديد؟
بله، مي‌شود گفت از فروردين سال 59 نشانه‌هاي جنگ خودش را در سوسنگرد نشان داد. خلق عرب و گروه‌هاي ضد انقلاب فعاليت خودشان را گسترش داده بودند. مرتب سعي مي‌كردند بين مردم نارضايتي ايجاد كنند. بحثي را پيش مي‌كشيدند كه چرا سوسنگرد پيشرفت نمي‌كند. هيچ كسي در مركز فكر شما نيست و دولتي‌ها به فكر مردم ما نيستند. بعدها فهميديم اينها مقدمه‌اي براي ايجاد نارضايتي در مردم است تا وقتي كه جنگ شروع شد، سوسنگردي‌ها از نظام اسلامي حمايت نكنند. اما غالب مردم سرشان در كار خودشان بود. يك نكته‌اي هم كه آن ماه‌ها خودش را زياد نشان مي‌داد، تردد اسلحه از مرزها بود. سوسنگرد 35 كيلومتري با مرز فاصله دارد، در مرز پاسگاه‌هاي مرزي وجود داشتند، اما نمي‌دانم چطور اين قدر راحت اسلحه وارد كشور مي‌شد. خود مردم شهر هم تعجب مي‌كردند و مي‌پرسيدند علت ورود اين همه اسلحه توسط برخي از گروه‌ها چيست و مگر قرار است چه كاري انجام دهند.
درگيري هم در خود شهر قبل از شروع رسمي جنگ صورت گرفت؟
در خود شهر درگيري به آن شكل نداشتيم، اما يادم است پسردايي مادرم آقاي جليل پابندان كه آن زمان در چزابه سرباز بود، در درگيري با عراقي‌ها مجروح شده بود. در بيمارستان به ملاقاتش رفتيم. مي‌گفت كلي تانك عراقي در مرز آرايش حمله گرفته‌اند. عن قريب است حمله كنند. بنده خدا يك كمي اهل غلو بود و فاميل‌ها حرفش را جدي نمي‌گرفتند. نگو در اين يك مورد حق با اوست. آن روز از پدرم پرسيدم اين جنگ چقدر طول مي‌كشد. گفت مثل درگيري طايفه‌اي دو، سه روزه تمام مي‌شود. نمي‌دانستيم كه قرار است يك حمله سراسري صورت بگيرد.
تبليغاتي هم از طرف دشمن مي‌شد؟
غير از تبليغات گروهك‌ها كه عرض كردم. آن روزها اتفاق جالبي مي‌افتاد. راديو را كه باز مي‌كرديم، به راحتي مي‌توانستيم مكالمه بي‌سيم عراقي‌ها با عوامل خودشان در داخل كشور را شنود كنيم. هر كانالي را هم جست‌وجو مي‌كرديم فقط صداي اين مكالمات مي‌آمد. يكي مي‌گفت من الان نزديك بستان هستم، تردد مردم را مي‌بينم. ديگري هم از او توضيحات بيشتر مي‌خواست. اين قدر راحت با هم ارتباط داشتند. روزهاي آخر كه ديگر اصلاً نمي‌توانستيم موج‌هاي ديگر را بگيريم. راديو دربست مكالمات بي‌سيم دشمن را پخش مي‌كرد.
حضرت آقا مي‌گويند كه اگر مسئولان دولت بني‌صدر به تعرضات دشمن قبل از شروع جنگ توجه مي‌كردند، نه خرمشهر آنطور مي‌شد، نه سوسنگرد و. . . نظر شما چيست؟
كاملاً درست است. ما كه به عنوان مردم عادي خبر نداشتيم چه اتفاقي در شرف رخ دادن است، اما كسي كه كمي علم سياست و نظامي داشت به خوبي مي‌فهميد اوضاع از چه قرار است. اما دولت وقت اهمال‌كاري زيادي مي‌كرد. البته نظامي‌هاي موجود در منطقه كار خودشان را انجام مي‌دادند. 28 يا 29 شهريورماه من و دوستم آقاي سياوش هندي‌جان در شهر بوديم. ديديم پدر سياوش كه درجه‌دار رسته زرهي بود سوار بر يك نفربر به سرعت وارد شهر شد. گفتم سياوش پدرت چرا با اين وسيله نقليه نظامي اين طور در شهر مي‌راند. گفت ازش مي‌پرسم. عصر از پدرش پرسيده بود و او هم گفته بود مطمئناً عراقي‌ها به ما حمله مي‌كنند و نمي‌توانيم با اين ادوات جلويشان را بگيريم. عقب‌تر منتقلشان مي‌كنيم تا بلكه مورد اصابت دشمن قرار نگيرند و اول كاري از بين نروند.
بالاخره جنگ شروع شد و معلوم شد كه چيزي بيشتر از يك درگيري طايفه‌اي چند روزه است.
بله، متأسفانه مسئولان وقت آن قدر دست دست كردند كه دشمن هركاري اعم از شناسايي و جذب نيرو و تخريب پاسگاه‌هاي مرزي و مسائلي از اين دست انجام داد و نهايتاً حمله اصلي‌اش را آغاز كرد. در سوسنگرد با شروع جنگ، فرمانداري را با خمپاره منفجر كردند. مردم كه ديدند جنگ جدي است از شهر مهاجرت كردند. خود ما پاي پياده از سوسنگرد تا اهواز رفتيم. جنگ جدي جدي شروع شده بود.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار