سفر محمدبنسلمان به چين و ژاپن در ابتداي هفته آينده بنابر اعلام رسانههاي سعودي با هدف تحكيم روابط با آن كشورها صورت ميگيرد. قرار است جانشين وليعهد عربستان ابتدا به چين سفر كند و از آنجا به ژاپن برود و دوباره به پكن بازگردد؛ جايي كه قرار است اجلاس يازدهم گروه 20 در روزهاي چهارم و پنجم سپتامبر برگزار شود و بنسلمان رياست هيئت عربستان سعودي را بر عهده خواهد داشت تا به گزارش رسانههاي عربستاني به موازات چند موافقتنامه يادداشت تفاهم اقتصادي، چشمانداز توسعهاي مورد نظر اين كشور در سال 2030 نيز در ديدار با اقتصاددانان چيني و ژاپني بررسي شود و راهكارهاي مبارزه با تروريسم و تضمين صلح و ثبات در منطقه نيز با سياسيون شرق دور مطرح شود، اما اين تمام ماجرا نيست.
سفر هشت روزه (با احتساب دو روز اجلاس) محمدبنسلمان اگر چه امر جديدي نيست اما اهدافي بيشتر از چند يادداشت تفاهم يا ديدار و تأكيد بر همكاريهاي بيشتر را در بر دارد. محمدبنسلمان پيش از اين هم سفرهاي متعددي به كشورهاي غربي و عربي داشته است. اين سفرهاي متعدد از نظر بسياري از ناظران چند معنا دارد. اولين پيام اين است كه محمدبنسلمان از مأموريت اساسي خود به عنوان وزير دفاع دست كشيده و با اينكه فرض بر اين است كه كشور در حال جنگ عربستان سعودي نياز به فرماندهي مداوم دارد، بنسلمان ترجيح ميدهد در لباس يك ديپلمات نقش وزير خارجه را بر عهده بگيرد. دومين پيام كه مجتهد، افشاگر عربستاني هم به آن اشاره دارد، اين است كه سفرهاي بن سلمان صرفنظر از شرقي يا غربي آنكه با عقد قراردادهاي متعدد همراه است با هدف بازاريابي براي خودش و خيزي براي تصدي پادشاهي عربستان به جاي پدرش سلمانبنعبدالعزيز همزمان با كنار زدن محمدبننايف از ولايتعهدي است. روي ديگر چندضلعي سرگرداني سعودي در تحولات منطقهاي نهفته است. محمدبنسلمان پيش از اين تلاش كرده است چينيها را متقاعد كند كه تقابل رياض و تهران و تشديد سطح تعارضات به تنشها و نزاعهاي شديدتر در منطقه به ويژه در سايه تحولات يمن و سوريه ميتواند به ضرر چين تمام شود. در واقع پس از استيصال ائتلاف غربي به سركردگي امريكا در منطقه براي تغيير معادلات و نيز سرسختي روسها در پرونده سوريه و نيز همكاري هوايي ايران و روسيه، اين بار محمدبنسلمان تلاش دارد چين را با امتيازهاي اقتصادي وارد معادلات سياسي- امنيتي منطقه كند. طرح موضوع همكاري سعودي با چين و ژاپن در عرصه انرژي از جمله همكاري در دپوي نفت خام و همچنين عرضه سهام شركت نفتي سعودي آرامكو به سرمايهگذاران چيني و ژاپني در همين راستا ارزيابي ميشود.
كمتراز پنج ماه پيش بود كه محمدبنسلمان به صراحت در گفتوگو با بلومبرگ گفت: برايم مهم نيست قيمت نفت بالا برود يا پايين بيايد. اگر بالا برود به معناي پول بيشتر براي سرمايهگذاري در طرحهاي غيرنفتي خواهد بود و اگر قيمت پايين بيايد عربستان ميتواند به عنوان كمهزينهترين توليدكننده جهان، چشم به توسعه اقتصاد خود در بازارهاي آسيايي بدوزد. سه ماه پيش از اين مصاحبه، بنسلمان اما در مصاحبه با مجله اكونوميست انگليس از يك نگراني جديتر درباره خاورميانه سخن گفته بود. بنسلمان در آن مصاحبه گفت: رياض از ميل امريكا به كاهش نقش خود در خاورميانه نگران است و امريكا بايد درك كند كه كشور شماره يك جهان است و بايد بر اين اساس رفتار كند. اين اظهار، اذعاني به دغدغه راهبردي عربستان سعودي از انزوا و محاصره هر چه بيشتر خود در منطقه با دورتر شدن امريكا از تحولات خاورميانه تلقي شد؛ شبيه دغدغهاي كه اسرائيليها از طفرهرويهاي مكرر امريكاييها و مشغوليت به مناطق ديگري از دنيا از جمله شرق دور در چارچوب سياست جديد ثقل آسيايي واشنگتن دارند.
در كنار همه اينها، زمينگير شدن ائتلاف سعودي در يمن، تشديد تنش با عراق به ويژه بعد از دخالتهاي سفير سعودي در بغداد كه به درخواست اخراج وي از اين كشور منجر شد، شكست در اداره جنگ سوريه و به ويژه پروژه معركه حلب كه محمدبن سلمان شخصاً هدايت آن را بر عهده داشت، بهخصوص بعد از كودتاي تركيه و نزديك شدن آنكارا به روسيه و ايران(با توجه به اين نكته كه عربستان سعودي روي كمك تركيه در سوريه بهويژه حلب حساب ويژهاي باز كرده بود) و نيز ناكامي در به هم زدن اوضاع داخلي لبنان به ضرر محور مقاومت ميتواند بزرگترين شاخصهاي ناتواني شاهزاده بيتجربه سعودي و ترجيح در فرار به شرق باشد. آيا فرار به جلو از تحولات منطقه يا اعطاي فرصت تنفسي به ديپلماسي ناكام و درمانده عربستان از دروازههاي پكن ميتواند عربستان سعودي را به اهداف خود برساند؟ پاسخ اين سؤال نياز به زمان بيشتري دارد.