کد خبر: 806865
تاریخ انتشار: ۰۳ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۷
یکی از شاگردان دکتر محمد قریب به روایتی دیگر از دیدگاه این مرد بزرگ نسبت به بیمارانش و لزوم توجه به اخلاق و اعتقادات مذهبی توسط شاگردانش پرداخت.
به بهانه روز پزشک به سراغ نخستین پزشک کودکان ساری رفتیم، او سید عبدالله پیشنمازی نام دارد و فرزند آیت‎الله سید حسن پیشنمازی است.

سید عبدالله یکی از شاگردان دکتر محمد قریب است و به همان سادگی و بی‎آلایشی اما با کوله‌باری از تجربه و عشق به خدمت، روزگار می‌گذراند، بسیار مصمم، جدی، منظم و اخلاق‎مدار است، کمتر می‌خندد و بیشتر لبخند بر لب دارد.

در یکی از خیابان‌های مرکزی شهر ساری مطب دارد، متخصص بیماری‌های کودکان و تغذیه و بهداشت نوزادان است، برخی خانواده‌ها حتی از مشهد و گرگان و سایر شهرها نیز بنا به اعتقادی که به علم و تجربه او دارند، سلامت کودکان خود را در ویزیت او می‎دانند.

* مطب یا گنجینه‌ای از خاطرات!

سید عبدالله در مکانی مشغول کار است که از پدرش به ارث مانده، از سال 1343 تاکنون در مطب خود حتی یک صندلی را جابه‎جا نکرده است، میز و صندلی اتاق انتظار، کمد، کولر و یخچال با همان مارک‌های قدیمی‎اند، میز کار او نیز مربوط به همان سالها است، بر روی آن دو دماسنج، یک ترازوی قدیمی ویژه وزن کردن کودکان، آبسلانگ، یک گوشی، چند نسخه کتاب قدیمی و یک خودکار و برگه‎های نسخه‎نویسی قرار دارد.

 روایتی دیگر از دیدگاه دکتر قریب نسبت به بیمارانش

پیشنمازی می‎گوید: این مطب یادگاری از پدر و گنجینه خاطرات من است و نمی‌خواهم آن را تغییر دهم، زیرا می‎خواستم به آمریکا بروم اما پدرم این مکان را آماده کرد و مانع رفتنم شد، می‌خواهم به همین شکل بماند.

از او پرسیدم که از ماندن در ایران به‌ویژه شهر خود راضی هستید یا خیر، لبخندی زد و گفت: بله! راضی هستم، زیرا خواسته پدرم بود.

این پزشک در مطب خود، منشی ندارد و اصلاً اعتقادی به این چیزها ندارد، می‌گوید مردم نوبت را رعایت می‌کنند، می‌دانند که از 9 تا 12 و از 17 تا 20 هر روز در مطب حضور دارم و افرادی که از شهرهای دیگر می‌آیند، قبل از آن نیز با شماره مطب تماس می‌گیرند.

* علاقه به تخصص در رشته کودکان

از علت گرایش او به تخصص کودکان و خاطراتی از طبابت از او پرسیدم که پاسخ داد: به این رشته علاقه‎مند بودم و در آن زمان امکانات خاصی در بخش پزشکی نداشتیم، لذا ترجیح دادم که در همین رشته ادامه تحصیل دهم.

پیشنمازی از شیوع بیماری‎های فلج اطفال، دیفتری، حصبه و سرخک گفت که پس از مدتی با آمدن واکسیناسیون، تحولی در پزشکی حاصل و از مرگ و میرها بر اثر چنین بیماری‎هایی کم شد.

* خاطره‎ای از کار با دکتر محمد قریب

سید عبدالله از دکتر محمد قریب خاطرات فراوانی داشت و می‎گوید: روزی در بیمارستان تهران، کودک بیماری را با حال وخیمی آورده بودند، در حال معاینه بیمار بود که به من گفت: «بچه! فکر می‎کنی الان به چه فکر می‎کنم؟» و خودش ادامه داد؛ «به این فکر می‌کنم که او مانند پسرم است، می‌خواهم مانند بچه خودم از او مراقبت شود» و بعد، از من خواست تا تمام تلاشم را برای زنده ماندن او انجام دهم و حتی مرا تهدید کرد که اگر این بچه زنده نماند، خودم از بخش بروم.

او ادامه داد: تا صبح بر بالین آن کودک ماندم و مطمئن شدم که خطر رفع شد، صبح که دکتر قریب به بیمارستان آمد، از او خواستم به دلیل خستگی به منزل بروم و استراحت کنم اما اجازه نداد و گفت: «تا ظهر باید سر کارت باشی و بعد بروی».

 * اگر آشنا نداشته باشی، کارت گیر است!

از سید عبدالله پرسیدم که حالا آیا چنین پزشکانی با آن شور و حرارت داریم یا خیر، او لبخندی زد و گفت: حتماً چنین افرادی هنوز هم وجود دارند اما اندک هستند، اکنون بی‌تعارف باید بگویم که در بیشتر مواقع باید به پارتی‎بازی متوسل شد، اگر آشنا نداشته باشی، کارت گیر است! اکنون کمتر متخصصی داریم که آنکال باشد.

* نانی که می‌خورم باید حلال باشد

این پزشک کودکان، درخواست‎های متعدد برای تدریس در دانشگاه‌ها و کار در بیمارستان‎ها را قبول نکرد و حضور در مطب شخصی خود را بر هیاهوی منصب و مقام ترجیح داد و می‎گوید: می‌خواهم در عالم خودم باشم، احساس می‎کردم که همیشه اگر کنار باشم بهتر است و این‌گونه سالم‎تر کار و خدمت می‎کنم، هر چه می‌دانم به بیمار می‎گویم، زیرا نانی که می‌خورم باید حلال باشد.

پیشنمازی لوح‌های تقدیر زیادی دارد، اما بسته‎بندی شده و خاک روی آنها نشسته است، هیچ‌کدام را بر در و دیوار محل کار یا منزل نصب نکرده است، در مراسم‎های مختلف پزشکی دعوت می‎شود، اما این چیزها روح او را شاد نمی‎سازد، او وقتی خوشحال است که رنگ رفته از رخسار بیمار خود را برگرداند و غمی را از خانواده‎ای بزداید.

سید عبدالله می‎گوید: 30 سال قبل، بیمار 7 یا 8 ماهه‎ای را به مطب آورند، وضعیت عفونی بدی داشت، تمام تلاشم را برای او انجام دادم، سه روز گذشت و کودک سالمی را به مطب آوردند و به من گفتند: این همان کودک چند روز پیش است! همین برای من کافی است.

* استاد قریب به شاگردان خود، اخلاق آموخت

پیشنمازی دو فرزند دارد، یک پسر و یک دختر، پسرش در کانادا زندگی می‌کند و پزشک است، از او پرسیدم چرا نتوانستید راه پدر را ادامه داده و پسر خود را از رفتن به خارج کشور منصرف کنید، او لبخند تلخی زد و گفت: همه تلاش خود را برای ماندن او انجام دادم اما شرایط آن زمان با حالا فرق می‌کند، بنا به دلایلی در کانادا ماند و راضی است، دلم می‌خواهد پسرم در ایران ماندگار شود!  

وی در سخن پایانی گفت: می‎ترسم بیماری پشت در منتظر باشد، همه تلاش من در این سال‌ها برای خدمت به مردم بود و علم و وقت خود را برای خدمت به دیگران دریغ نمی‎کنم، زیرا استاد قریب به شاگردان خود اخلاق و اعتقادات مذهبی را یاد داد.

دیدار با نخستین پزشک کودکان و نوزادان ساری پایان یافت و من لحظه‎ای خیره شدم به عکس سید عبدالله و دکتر قریب که روی دیوار نصب شده بود و قابی از آیت‎الله سید حسن پیشنمازی و تصویری از حکیم ابوعلی سینا، همین سه تصویر نشان از ایده، اعتقاد و مسیری است که سید عبدالله در پیش گرفته است.

منبع: فارس
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار