فرنگيكاران به كشور بازگشتند. آن هم با ناراحتي و نارضايتي. سوريان با شرمندگي از در ديگري ميرود و بنا تأكيد ميكند كه از نتايج راضي نيست: «اگر نتايج المپيک لندن را کنار بگذاريم يکي از دو مدال برنز المپيک ريو براي کشتي فرنگي آرزو بود، اما مردم انتظار بالايي از کشتي فرنگي داشتند و ميخواستند يک بار هم شده سرود ايران خوانده شده و پرچم كشور به اهتزاز در آيد كه نشد و از مردم عذرخواهي ميكنم كه نتوانستيم دل آنها را شاد كنيم. صحبت درباره دلايل ناکاميها اما به کار تخصصي و بحث مفصل نياز دارد. لندن با پيروزيهاي سوريان شروع شد و پس از آن سايرين درخشيدند. اينجا هم اثر منفي شکست سوريان علني بود اگر بگويم در کشتي اول کم آورد اما در کشتي دوم که هفت امتياز جلو بود نبايد ضربه ميشد، اما روزش نبود. درباره داوري هم بگويم، ميگويند بهانه است اما اگر داوران اذيت نميکردند شايد شانس کسب دو مدال برنز ديگر را داشتيم، اما هيچ چيز طلا نميشود و قاسم رضايي با يک اشتباه تاکتيکي در بارانداز به فينال نرسيد. با اين وجود حرف از ماندن زدم، چون همه ميگويند بنا بعد شكستها قهر ميكند و ميرود اما فعلاً نميتوان چيزي گفت.»