اجراي نمايش «مجلس ضربت زدن» در سالن اصلي تئاتر شهر را ميتوان به دو گونه تفسير كرد. در تفسير اول اينكه وزارت ارشاد اصلاً متوجه منظور و مفهوم اين نمايش نبوده و با اجراي «مجلس ضربت زدن» يك خودزني حسابي كرده است و در تفسير دوم وزارت ارشاد آنقدر سعهصدر دارد كه حتي تشبيه نظام جمهوري اسلامي به عقايد کفرآمیز و تروريستي ابنملجم را قبول ميكند و ميگذارد چند هزار نفر اين نمايش را ببينند و فراموش كنند!
«مجلس ضربت زدن» بر اساس نمايشنامه نوشته بهرام بيضايي كار شده است. بيضايي سال 79 بعد از جريان قتلهاي زنجيرهاي اين نمايشنامه را نگاشت، اما خودش هيچ وقت آن را روي صحنه نبرد؛ از طرف ديگر متن آن چندين بار منتشر شده است. محمد رحمانيان اين نمايشنامه را دو سال پيش نمايشنامهخواني كرده است. رحمانيان بعد از جلب موافقت بيضايي اين نمايشنامه را از ماه رمضان روي صحنه برد و آخرين اجراي آن چهارشنبه هفته گذشته بود. از روزهاي اول اجراي اين نمايش به دليل استقبال مخاطبان تئاتر، اجراي آن دو سانس در روز شد. بهرام بيضايي از جمله نمايشنامهنويسهايي است كه روايتهاي خاص خود را از تاريخ دارد؛ روايتهايي كه گرچه به تاريخ استناد دارند، اما نويسنده بنابر سليقه و نوع جهانبيني خود تغييراتي را در تاريخ ايجاد كرده است. «مرگ يزدگرد»، «طومار شيخ شرزين»، «شب هزار و يكم» و «روز واقعه» از جمله اين روايتهاي شبه تاريخي هستند. اين نويسنده در «مجلس ضربت زدن» نيز سراغي از روايتي تاريخي به سبك خود رفته است.
نمايش «مجلس ضربت زدن» داستان يك گروه نمايشي را بيان ميكند كه قرار است تئاتري را درباره ضربت خوردن حضرت علي(ع) و چگونگي تحريك ابنملجم براي قتل امير المؤمنين(ع) روي صحنه ببرند. حين انجام تمرين، نويسنده نمايشنامه دچار مشكلات و تضادهايي ميشود، از جمله اينكه وي اصرار دارد حتماً بايد حضرت در نمايش تجسم شود، موضوعي كه با مخالفت كارگردان و بحث مميزي روبهرو ميشود. يا اينكه از نظر نويسنده حضرت علي(ع) روشنفكري بوده است كه به خاطر مخالفت با سيستم حاكم طي يك برنامهريزي حذف ميشود! نويسنده در طول نمايش احساس همذاتپنداري با شخصيت امير(ع) ميكند و از اين ميترسد كه وي را نيز ترور كنند!(در نمايشنامه نويسنده مرد است و در نمايشي كه رحمانيان روي صحنه برده كاراكتر نويسنده زن است.)
در اين نمايش يك آبدارچي وجود دارد كه نبودش مانند ارائه خدمات عمومي به شهروندان باعث فشل شدن اوضاع ميشود و حتي در آخر نمايش آبدارچي پيغام ميدهد كه به كساني كه در «راهپيمايي» حاضر نشدهاند، سرويس نميدهد!
نفس اجراي «مجلس ضربت زدن» نقيصه آن چيزي است كه نمايش بر اساس آن ساخته شده است، يعني محدود كردن فضاي روشنفكري توسط ابنملجمهاي زمانه (بخوانيد حاكميت) كه نميگذارند فضاي جامعه از خفقان خارج شود، در صورتي كه نمايش حدود يك ماه و هر روز دو سانس روي صحنه بودهاست! در طول نمايش بارها و بارها شرايط اعراب جاهلي و حكومتهاي قبايلي صدر اسلام با جمهوري اسلامي قياس ميشود و روشنفكرها كه غالباً اپوزيسيون نظام هستند، در جايگاهي قرار ميگيرند كه علي(ع) قرار داشت و هر دو به دليل پيشرو بودن در افكار به قتل ميرسند. آنچه از شهادت حضرت علي(ع) در تاريخ نقل شده به دليل جايگاه تاريخي و مذهبي اميرالمؤمنين بارها و بارها تكرار شده و كمتر كسي را ميتوان پيدا كرد كه از چند و چون زندگي و شهادت حضرت بيخبر باشد.
با وجود اين بيضايي كار خود را كرده است. سال گذشته بود كه حميدرضا نعيمي متني را كه خودش نوشته بود، كارگرداني كرد و «ترور» را با موضوع شهادت حضرت علي(ع) روي صحنه برد. نعيمي هم تلاش ميكرد در تئاتري كه روي صحنه برده است، روايتي را متمايز با آنچه در تاريخ ثبت شده است، بازگو كند، روايتي كه در آن تماشاگر با «ابن ملجم» احساس همذاتپنداري و حس ترحم پيدا ميكند. بهرام بيضايي در «مجلس ضربت خوردن» دقيقاً همين نگاه ترحمآميز به ابنملجم را زير سؤال برده، ولي دليل آن را در اجازه ندادن نمايش چهره ائمه در نمايشها عنوان ميكند و تقصير را بر گردن مميزي مياندازد كه از سوي نهادهاي دولتي (حاكميتي) بر تئاترها اعمال ميشود. بيضايي و به تبع وي، محمد رحمانيان در «مجلس ضربتزدن» اينگونه القا ميكنند كه اگر چهره حضرت علي(ع) نشان داده ميشد، مردم به علي(ع) نزديكتر ميشوند و اين با چيزي كه حاكميت ميخواهد متفاوت است، زيرا آنها تلاش ميكنند تا با نام علي(ع) به منافع خود برسند و به مردم ظلم كنند! علت انتخاب اين نمايشنامه از سوي رحمانيان نيز با توجه به علائق فكري و سياسياش همين تم فكري نمايشنامه «مجلس ضربتزدن» است كه بيضايي تحت تأثير فضاي بعد از قتلهاي زنجيرهاي آن را نگاشته است. «مجلس ضربتزدن» در ادامه «روز حسين» و كارهاي اخير رحمانيان در پي همانندسازي دشمنان اهل بيت با جمهوري اسلامي است. رحمانيان يك بار خودش دست به قلم شد و «روز حسين» را درباره امام حسين(ع) نوشت كه نتيجهاش توقيف نمايش و نمايشنامه بود، گويا فهم اين نويسنده از موضوعات ديني با آنچه سايرين درك ميكنند، متفاوت است و«مجلس ضربت زدن» نيز مصداق همين زاويه داشتن نگاه عموم به نگاه شخصي است.
آنچه باعث ميشود «مجلس ضربت زدن» از نظر محتوايي با ايرادات متعددي روبهرو شود، همان روايت متفاوتي است كه بيضايي و رحمانيان به دنبال آن بودهاند. در اين روايت علي(ع) از جايگاه مرد دين و شير خدا به جايگاه يك دگرانديش مذهبي تغيير جايگاه پيدا ميكند كه اگر حضور فيزيكياش را از نمايش كم كنيم به راحتي اشقيا توانايي اين را پيدا ميكنند كه جايگاه وي را تسخير كنند. از سوي ديگر قضيه قتل اميرالمؤمنين به دست ابنملجم مرادي در توهین آشکار به مقام امامت با قتلهاي زنجيرهاي دهه 70 يكسان جلوه داده شده است. در حالي كه حتی ماهيت شهادت حضرت علي(ع) در مسجد كوفه و قتلهايي كه حدود 20سال پيش رخ داد، از اساس متفاوت است.
ديالوگي در نمايش «مجلس ضربتزدن» ميان كارگردان و نويسنده است كه در آن كارگردان خطاب به نويسنده ميگويد: تو نيمه خالي ليوان را ميبيني و من نيمه پر و نويسنده ميگويد: «من نيمه پري را ميبينم كه به سرعت خالي ميشه!»
رحمانيان تلاش كرده است تا نيمه پر معصوميت حضرت علي(ع) و قداست وي را به سرعت به جنبههاي زميني نزديك كند. تجسم صحنههاي حدف اميرالمؤمنين از وقايع تاريخي چون «جنگ خندق» و «ليلهالمبيت» حس تمسخر حرمت تمثيلسازي انبيا را به دنبال دارد. در صورتي كه مصطفي عقاد، كارگردان مشهور سوري در فيلم «محمدرسولالله(ص)» بدون آنكه پيامبر(ص) و علي(ع) را به نمايش بگذارد، بيشترين تأثيرگذاري را بر مخاطب فيلمش داشته است. جالب اينجا است كه مديران تئاتر شهر و اداره كل هنرهاي نمايشي وزارت ارشاد نسبت به آنچه در نمايش«مجلس ضربت زدن» ميگذرد، بيتفاوت عبور كرده و نخواسته و يا نتوانستهاند جلوي هجو نظام سياسي كشور و سيستم مديريتي كشور را كه رحمانيان آنها را با قاتل حضرت علي(ع) يكسان ميداند، برخورد كنند. اجراي «مجلس ضربت زدن» به پايان رسيده است و ميشود گفت در كنار تلاش رحمانيان براي بازي با متن بيضايي و بيان ديدگاههاي سياسي، اين نمايش سود خوبي از نظر مالي داشته است. رحمانيان اين روزها در حال اجراي نمايش«آدامس خواني» در تئاتر ايرانشهر است و شنيده شده كه مديران تئاتر ايرانشهر روي اجراي اين نمايش حساس و خواستار بازنگري در آن شدهاند.