آدام بيت / اسكاي اسپورتشکست مقابل هلند در 1988 و حذف شدن به دست پرتغال و ايتاليا در سالهاي اخير، حتي شکست مقابل کرواسي در مقدماتي يورو 2008 همه از کيفيت پايين تيم و بازيکنان نشان داشت اما شکست مقابل ايسلند و حذف از يورو داستان جديدي است و هيچ ارتباطي به کوچک بودن ايسلند ندارد. يک تيم کوچک هلند را رفت و برگشت در مقدماتي نميبرد، يک تيم کوچک اتريش پراميد را شکست نميدهد، يک تيم کوچک اينطور بازي نميکند، اين بازي تقابل تيمي منظم و با هدفي مشخص با انگليس بود و همين دو عامل براي آبروريزي انگليس کافي بود. ايسلنديها بازيکناني تکنيکيتر نبودند و با پاسهاي پرتعداد و کوتاهشان انگليس را دور نزدند (درصد مالکيت توپشان فقط 32 بود). عامل پيروزي ايسلند فقط نظم تيمي بود و البته در حاليکه که همه دنيا ميدانستند ايسلند چطور از پرتابهاي بلند براي گل زدن استفاده ميکند، گويا انگليسيها بيخبر بودند. هاجسون شانس اين را داشت که در انگليس از اين بازيکنان جذاب تيمي جذاب بسازد. مأموريتي که در آن شکستي وحشتناک خورد. هاجسون از فرصتهايش قبل از تورنمنت براي رسيدن به ترکيب اصلي استفاده نکرد و به ويلشر و هندرسون بازي داد تا شايد به آمادگي کامل برسند.
روني تا اولين بازي يورو اصلاً در مرکز زمين براي انگليس بازي نکرده بود و هاجسون حتي فرصت مقابل اسلواکي براي تداوم بخشيدن به ترکيبش را هم هدر داد. در نهايت داير در مرکز زمين تنها ماند، علي نتوانست نقشي را که به عنوان شماره 10 براي تاتنهام بازي ميکرد در انگليس هم به نمايش بگذارد و در سيستم 3- 3- 4 هاجسون وينگرهاي لازم نبودند و واردي و استوريج بايد به بازي عرض ميدادند. تنها بازيکني که ميتواند بعد از شکست مقابل ايسلند سرش را بالا بگيرد مارکوس رشفورد جوان است که با انرژي خودش اندک شوري به بازي انگليس داده بود. کاري که هاجسون با انگليس کرد دقيقاً در نقطه مقابل آنتونيو کونته و ايتاليا بود. کونته با ساختن تيمي براساس بازيکناني که داشت سطح بازي تمامشان را بالا برد. در حاليکه هاجسون انگار فقط اسم بازيکنان را روي تخته تاکتيکش نوشته بود و اميدوار بود خودشان نتيجه بگيرند. حالا هاجسون بعد از دومين تورنمنت ناموفقش بهاي خطايش را پرداخت و کنار رفت اما اين شکست انگليس به قدري تقصير خودش بود که فعلاً از عوامل ديگر ميتوان گذشت و بعداً به آن فکر کرد.