کد خبر: 794403
تاریخ انتشار: ۰۸ تير ۱۳۹۵ - ۱۸:۵۴
متيئو كراستون، استاد علوم سياسي امريكا در گفت‌و‌گو با «جوان»:
اگر چه امريكا در نظام بين‌الملل با مشكلات فراواني مواجه شده است، اما بر اساس سياست «فرصت و تهديد» همچنان خواهان نقش‌آفريني در عرصه‌هاي مختلف بين‌المللي است...
روسيه و چين به دنبال ائتلاف علیه نظم تک قطبی امریکایی هستنداگر چه امريكا به عنوان رهبر انديشه و روش غربي در اداره تفكرات خود در نظام بينالملل با مشكلات فراواني مواجه شده است، اما بر اساس سياست «فرصت و تهديد» همچنان خواهان نقشآفريني در عرصههاي مختلف بينالمللي است. البته در دوره رياست جمهوري باراك اوباما و رخدادهاي نظام بينالملل اين شبهه و شرايط پيش آمده است كه واشنگتن قدرت قبلي خود را تا حد بسيار زيادي از دست داده است، اما اين كشور هنوز بر آن باور است كه در ميان همه كشورهاي دنيا يك «استثنا» است، بنابراين بايد موقعيت رهبري خود را حفظ كند! در حالي كه تحولات كنوني نظام بينالملل و همچنين شكل گرفتن قدرتهاي نوظهوري كه در حال تبديل شدن دوباره به قدرت بزرگ يا ابرقدرت هستند، جايگاه امريكا را به شدت تهديد ميكنند. اين مسئلهاي نيست كه احزاب، اشخاص و نهادهاي سياسي، امنيتي و اطلاعاتي امريكا از آن مطلع نباشند. از اين رو بيشك دست به اقداماتي خواهند زد كه رقباي خود را يا به طور كامل از ميدان خارج كنند يا در صورت ناتواني، آنها را به سمت ضعف كشانده و فشارها را نسبت به رقبا افزايش دهند. اين موضوع در خصوص چين و روسيه در عرصه بينالمللي كاملاً نمايان است. به اين دليل كه در سطح بينالمللي قدرت امريكا را به چالش كشيدهاند. امريكا ميداند كه نزديكي اين دو و تشكيل ائتلافي بينالمللي با متحداني كه داراي قدرت منطقهاي هستند، ميتواند طومار تخيل رهبري امريكا را در جهان بپيچاند. نگاهي گذرا به فعاليتهاي امريكا در حوزه شرق اروپا، قفقاز جنوبي و آسياي مركزي عليه روسيه و متحدانش و همچنين اقدامات نظامي، امنيتي، سياسي و اقتصادي واشنگتن در حوزه آسيا پاسيفيك و حوزههاي زيست بومي چين در شرق آسيا گوياي اين مسئله است. مجموعه اقدامات امريكا در اين دو حوزه بسيار حساس كه از طريق آسياي مركزي به يكديگر متصل هستند و پيوندهاي چيني- روسي ايجاد كردهاند، مسكو و پكن را به شدت حساس كرده است. امريكا به هر شكل خواهان جلوگيري از ائتلاف حساس اين دو عليه «نظم كنوني نظام بينالملل» است و مطلع است كه اين ائتلاف به همراه متحدان بالقوه و بالفعلي كه انديشههاي ضدهژمون دارند، قادر خواهند بود تمايلات استثناگرايي امريكايي و ميل به رهبري تك قطبي آن را از ميان بردارند. از اين رو روزنامه «جوان» گفتوگويي با دكتر «متيئو كراستون» استاد علوم سياسي و شهروند امريكايي انجام داده تا نگاه يك امريكايي را درباره وضعيت كنوني اين كشور و تقابلها و تعاملات آن در دنيا جويا شود. اين شهروند امريكايي معتقد است «زبان علم» از اهميت فراواني برخوردار است و موقعيتي كه اكنون به همراه صنعت چاپ و انتشار، در اختيار زبان انگليسي قرار دارد براي عبور از آن بايد زبان ديگري را جايگزين كرد تا تأثيرات خود را در ديگر حوزهها نيز بگذارد و تغييرات لازم را ايجاد كند.

***

پيشبيني شما از وضعيت آينده اقتصادي چين چيست؟ به نظر شما در بلندمدت از ايالات متحده امريكا پيشي خواهد گرفت؟ آيا چين اين پتانسيل را دارد كه در زمينه اقتصادي قدرت را به دست بگيرد و آن را براي مدتي طولاني حفظ كند؟

من طرفدار پيشبينيهاي شخصي درباره اقتصاد بازيگران بزرگي چون چين نيستم اما آيندهاي كه ميتوان پيشبيني كرد اين است كه اقتصاد جهاني به شكل وابستگي متقابل كشورها باقي خواهد ماند. پيامد اصلي اين وابستگي آن است كه اين مسئله محدوديتهايي را به وجود ميآورد كه براي مثال دولتي بزرگ ميتواند «جنگ اقتصادي» را عليه دولت بزرگ ديگري برپا كند. چيزي كه بسيار محتمل است (و تا حدي امروزه اتفاق ميافتد) چيزي است كه من آن را «مديريت نرم» منافع در سياست اقتصادي مينامم.

در حال حاضر، چين برگ برندههاي اقتصادي بسياري نسبت به امريكا در دست دارد اما اين كشور مخالف به كار بردن آنها به طور خصمانه است به اين دليل كه اين كشور هنوز به بازار امريكا وابسته است. امريكا هميشه جمعيت مصرفگراي بزرگي بوده است. تا زماني كه قدرتمندترين مصرفكننده و خريدار خود امريكاست، چين بايد در به كارگيري نفوذ نظامي و سياسي از طريق اقتصادش دقيق و حساس باشد. اكنون با تمام آنچه گفته شد، اينكه چين بتواند بازار داخلي خود را با موفقيت برپا كند، غير قابل پيشبيني است.

اگر چين به ملت مصرفگراي مطلقي تبديل شود تا يك كشور صاحب كارخانه و توليدكننده، آن وقت است كه ما پيامدهاي سياسي جالبي در عرصه جهاني شاهد خواهيم بود. تا آن موقع، حتي اگر چين در بلندمدت از امريكا پيشي بگيرد، همزيستي اقتصادي امريكا و چين به شكل هميشگي خود باقي خواهد ماند. در واقع چين پتانسيل قدرتگيري در اقتصاد را دارد، اما قدرتگيري، هميشه پيامدهايي دارد كه قابل پيشبيني نيست. اگر مردم اين كشور به ملتي مصرفگرا و خريدار واقعي تبديل ميشدند، از نظر سياسي چه ضربهاي به چين وارد ميشد؟

من چندين بار گفتهام كه دو عامل ساده اما نادر براي تغيير رويكرد سياسي نياز است: مردم بايد يك خالص دريافتي و وقت فراغت داشته باشند. اگر چين در اقتصاد قدرتمند شود، تا درآمد هر فرد و وقت فراغت او را افزايش دهد، ممكن است باعث ايجاد عواملي شود كه هميشه از آن ترسيده است: فعاليت يا گردهمايي مردمي و تمايل بيشتر براي شركت در جريان سياسي.

رقابت بين امريكا و چين مطلقاً نميتواند به زمينههاي اقتصادي محدود باشد. به نظر شما اين رقابت يا رقابتها نهايتاً ميتواند در زمينههاي سياسي، امنيتي و نظامي نيز صورت بگيرد؟ منظور از زمينه نظامي، ضرورتاً جنگ نيست، بلكه منظور ائتلافسازي عليه يكديگر است. در چنين حالتي فضاي سياسي نظام بينالملل به كدام سمت پيش خواهد رفت؟ و رقابتها چه شكلي به خود خواهد گرفت؟

امروز ما اين فرآيند را با تمام مانورها و ضدمانورها، اقدامات و ضداقدامات كه در درياي جنوب چين اتفاق ميافتد ديدهايم. بخش قابل توجهي كه من در اين فرآيند ميبينم، دورنماي آن است. چين به طور قطع چنين اقداماتي را براي حفاظت از منافع ارضي خود و براي توقف بازيگران منطقهاي از تجاوز به مرزهايش براي درگيري مستقيم با اهداف چين انجام ميدهد. درياي جنوب چين براي اين كشور مسئله منطقهاي است.

در واقع امريكاست كه اين رقابت را جهاني كرده است؛ زيرا بايد با قدرت چين يا حتي ظرفيتهاي آشكار نشده چين مقابله كند. بنابراين به همين دليل است كه امريكا براي برپايي ماشينآلات، كارخانهها و... در فيليپين و كرهجنوبي اقدام ميكند. به عنوان يك شهروند امريكايي به راحتي ميتوانم بفهمم دليل امريكا براي انجام چنين كارهايي در سطح سياست خارجي چيست.

اما به عنوان محقق ارشد پژوهشهاي اطلاعاتي، ميدانم چقدر اين اقدامات براي كشورهايي مانند چين آزار دهنده است. اين اقدامات نه تنها به عنوان دخالت بيجا در امور چين برشمرده ميشود، بلكه تشديدكننده «مخالفتهاي كوچك» است كه ممكن است موجب تضاد و مخالفت بزرگتر شود. چنين درگيري و تضاد در طول تاريخ اغلب اتفاق افتاده است و گاهي اوقات به مسئلهاي ناگوار براي تمام جهان تبديل و گاهي نيز ناپديد يا فراموش شدهاست. تاكنون مسير نهايي درگيري و تضاد بين امريكا و چين مشخص نشده است. من معتقدم هر دو كشور از صميم قلب خواستار مقابله نظامي سنتي با يكديگر نيستند. ارتباط متقابل بين دو كشور آنقدر زياد شده است كه اگر حركتي موجب آسيب يا ضرر يكي از آنها شود قطعاً ديگري نيز آن را متحمل خواهد شد. در برخي موارد نيز دو كشور به لحاظ درگيري و تضاد ممكن است هيچ وقت شريك و آرامش خاطري براي يكديگر نباشند، اما همين شراكت نيمه اجباري، باعث شده آنها با رفتار نسبتاً خوبي با يكديگر برخورد كنند.

آنچه طي چند سال اخير ديده شده، اين است كه رويكردهاي چين اكثراً اقتصادي بودهاند اما در طرف مقابل رويكردهاي روسيه بيشتر امنيتي هستند. همان طور كه ميدانيد هر دو كشور نيز رقيب اصلي امريكا هستند. آيا آنها ميتوانند عليه نظم كنوني بينالمللي كه ميتوان گفت به گونهاي امريكامحور و غربگراست، ائتلافي به وجود آورند؟ اگر قرار است چنين ائتلافي را خلق كنند چه زمينههايي را براي انجام چنين كاري انتخاب يا اتخاذ ميكنند؟

من فكر نميكنم چين و روسيه در تلاش باشند تا ائتلافي عليه نظم بينالمللي به وجود آورند. آنها معتقدند در حال ائتلافسازي عليه عاملي هستند كه خودشان آن را نظم تك قطبي و نامعقول امريكايي مينامند. بحثهاي زيادي وجود دارد كه آيا جهان تك قطبي وجود دارد يا نه و اگر چنين چيزي نيز وجود داشته باشد آيا ميتوان امريكا را در اين قطب قرار داد؟ در واقع روسيه و چين در وجود جهان تكقطبي شك ندارند. در مفهوم استثناگرايي، امريكا خيلي راحت منافع سياسي، اقتصادي و نظامي خود را در جهان ديكته ميكند اما به روش ديپلماتيك در تلاش است تا ثابت كند اين منافع لزوماً امريكايي نيستند، بلكه جهاني هستند. چين و روسيه، اين منافع جهاني را باور ندارند و مجبور نيستند دنبالهرو آنها باشند.

به هر حال، مشكلي كه در ائتلافسازي روسيه و چين عليه امريكا وجود دارد اين است كه منافع روسيه و چين در يك راستا هستند و تضادي بين آن دو وجود ندارد؛ اما اينگونه نيست. روسيه و چين سازگاري بهتري بر مسئله قدرت امريكايي با يكديگر دارند اما به اين معنا نيست كه بر مسائل جهاني ديگر نيز سازگار هستند. مسائلي چون استراتژي و تاكتيك مورد نياز براي توافق با امريكا. بنابراين آنچه من در دههگذشته ديدهام و شخصاً آن را جالب ميدانم، اين است كه ايجاد شراكت عميق و قابل اعتماد بين چين و روسيه بسيار دشوار است. (گفتم شخصاً چون محققان و تحليلگران ديگر غربي توجهي به اين مسئله نكردهاند) زيرا دو كشور قدرتها، منافع و نگرشهاي متفاوتي براي رسيدن به اهدافشان دارند. گاهي ساده است تصميم بگيريم چه كسي را دوست داريم يا نداريم اما با اين حال به راحتي نميتوانيم دوستي ايجاد كنيم. من معتقدم در حال حاضر، اين مثال درباره چين و روسيه صدق ميكند؛ زيرا هر دو كشور درباره تعديل قدرت امريكا توافق دارند اما درباره خودشان و وظايفي كه هر كدام در جامعه جهاني دارند هنوز به توافق نرسيدهاند. با بررسي جزئيات و نكات ظريف اين رابطه من ميگويم ديناميسم سياسي خيلي مهمتر از هر ژست ديگر سياسي است كه آنها عليه امريكا اتخاذ ميكنند.

امريكا براي جلوگيري و پيشگيري از قدرت چين، روسيه و متحدانشان، چه اقداماتي انجام خواهد داد تا آنها از لحاظ اقتصادي، نظامي و... صاحب قدرت نشوند؟ آيا امريكا براي چنين كاري برنامهريزي كردهاست؟ يا ميتواند در آينده و در بلندمدت چنين سياستي را دنبال كند؟

سؤال طوري مطرح شده است كه گويي اين مسئلهاي تازه و غيرعادي است اما اينطور نيست. در تمام طول تاريخ، دولتهايي كه دنبال قدرت بودهاند، هميشه در پي به دست آوردن قدرت بيشتر براي خودشان و محدود كردن قدرت ديگران بودهاند. قطعاً امريكا خواهان جلوگيري از تجلي قدرت روسيه و چين است؛ قدرتي كه امريكا آن را عليه منافع خود ميبيند. البته به ياد داشته باشيد كه تعامل دو طرف هميشه سر ناسازگاري نميزند. با توجه به موقعيتهاي مختلف، نمونههايي وجود دارند كه نشان ميدهند قدرت اقتصاد چينيها يا حتي روسيها كاملاً با منافع امريكايي سازگاري دارد. (اگرچه رسانههاي غربي و ديگر سياستمداران بيان ميكنند كه اين تعامل ممكن نيست و صاحب قدرت هميشه مشخص است.)

اما ديده ميشود كه در بسياري از موارد اختلافات دو يا چندجانبه بين آنها بسيار زياد است و گاهي حتي به رويارويي نيز نزديك ميشود. ما درباره واقعيتهاي موجود در نظام بينالملل صحبت ميكنيم و ميبينيم كه اختلافات اين كشورها جدي است. شما مخالف اين بحث هستيد؟

بله، ميتوان گفت منافع همتراز و مشتركي بين اين سه دولت وجود ندارد، همين مسئله موجب تنش و اختلاف بين آنها ميشود. طبيعت ديپلماسي در بسياري از موارد اينگونه است. امريكا، روسيه و چين با يكديگر همكاري ميكنند اما هيچ وقت منافع و اهداف شخصي خودشان را فراموش نميكنند. آنها به دنبال فرصتي هستند تا كنار يكديگر تا حدي كه ممكن است همكاري كنند اما اين را هم ميدانند كه چنين فرصتهايي خيلي كم و به ندرت به دست خواهد آمد. اين ميراث رقابت است كه بر جاي مانده است.

اگر دولتي بر كسب قدرت يا سلب آن تأكيد دارد، در واقع، روابط وضع موجود را قبول كرده است. منظور من از روابط وضع موجود، عدم ايجاد روابط و فرصتهاي جديد براي تعامل و همكاري است. براي مثال اگر امريكا حقيقتاً خواستار سلب قدرت از روسيه و چين است، به نظر من، بهتر است به جاي اين كار، براي منافع مشترك و اعتمادسازي بيشتر بستري ايجاد كند تا در نتيجه، قدرتنمايياش متعادل و برابر باشد و درگيري و تضاد را به وجود نياورد اما تا زماني كه اين نورآوري ديپلماتيكي، از هر طرفي (امريكا، روسيه يا چين)، به وجود نيامده است همچنان شاهد همان استراتژيهاي خصمانه قديمي و بياستعداد از سوي اين بازيگران خواهيم بود.

با تصويري كه شما داريد آيا تقابل روز‌‌افزون امريكا و چين نهايتاً ميتواند نظم بينالمللي را تغيير دهد؟ اگر اين تغيير صورت گيرد، شامل چه تغييراتي خواهد بود و چگونه و كجا صورت خواهد گرفت؟

غير از قدرت بينالمللي كه امريكا به طور يكجانبه در اختيار دارد، نظم بينالمللي كه از آن صحبت ميكنيم در واقع تركيبي از نظم امريكايي- چيني است. اگر من و شما به درستي به اين مسئله ايمان داشته باشيم، تغيير چشمگير اين نظم، جزء منافع اين دو بازيگر نخواهد بود؛ زيرا هر دو طرف مايل به ايجاد تغييرات كوچك در اين سيستم در اينجا (امريكا) يا آنجا (چين) هستند. هر كدام از آنها ميترسند كه طرف ديگر تغييري بزرگ در وضع موجود ايجاد كند.

اما من معتقدم وضع موجود براي هردو طرف سود و فايده دارد؛ بنابراين دليلي ندارد كه اين وضعيت را تغيير دهند، به علاوه اينكه چنين تغييري ممكن است هزينه سنگيني در پي داشته باشد. زماني كه بحث جايگاه برتر در نظم موجود جهاني مطرح است، چينيها و امريكاييها بسيار دقيق و منطقي ميشوند و به نظر من هر دو كشور خواستار ثبات چنين وضعيتي هستند.


كمي بحث را اقتصاديتر كنيم! اقتصادي كه ميتواند گاهي براي سياست نيز مسير تعيين كند! سؤال اين است كه بر اساس رقابت شديد اقتصادي بين امريكا و چين، آيا اين احتمال وجود دارد كه مبادلات اقتصادي در سراسر جهان بر پايه واحد پول ديگري غير از دلار باشد؟ آيا اين امكان وجود دارد كه زبان علم نيز به زباني غير از زبان انگليسي تبديل شود؟

درباره تغيير دلار به هر واحد پول ديگري احتمالات بيشتر است. بحثهاي جدي زيادي درباره تغيير واحد پول بينالملل مطرح شده است اما باز هم مشكل مصرفگرايي سد راه است. مادامي كه جامعه امريكا خود بزرگترين مصرفكننده است، تلاش احتمالي براي تغيير دلار به هر واحد ديگري ناكام خواهد بود. اگر هر كشور ديگري از لحاظ مصرفگرايي حتي بتواند با امريكا برابر باشد، قادر خواهد بود واحد پول بينالملل را نيز تغيير دهد كه البته اين ايده نو در آينده نزديك اتفاق نخواهد افتاد اما من تصديق ميكنم كه بحثهاي جدي زيادي در اين زمينه در جهان مطرح ميشود اما درباره سؤالي كه در مورد زبان علم مطرح شد، من معتقدم تاريخ و سنت گذشته به عادت و روزمرگي تبديل شدهاند.

به نظر من جامعه علمي بينالملل با يادگيري زبان انگليسي خيلي راحتتر هستند؛ زيرا اين زبان روان كاربردها و فايدههاي زيادي براي آنها دارد كه حتي ميتواند فراتر از علوم و تحقيقات ديگر باشد. همچنين غرب صنعت چاپ و نشر را هنوز تحت سلطه دارد و كنفرانسهاي قوي زيادي را برگزار ميكند كه همگي به زبان انگليسي، زبان ارتباطات هستند. بنابراين براي تغيير زبان علم بايد اين صنعت را نيز تغيير دهيم و به دانشمندان زبان جايگزين ديگري را پيشنهاد دهيم تا بتوانند مانند زبان انگليسي به عنوان زباني چندكاربردي و سودمند در كارها و اكتشافات آيندهشان به كار برند.

هنوز زبان جايگزين ديگري كه بتواند به گونهاي كه گفته شد كارآمد باشد و فضا را تغيير دهد، معرفي و جايگزين نشده است تا بتوان در مجامع علمي و صنعت چاپ و نشر از آن استفاده كرد.

***

 دكتر «متيئو كراستون» استاد علوم سياسي دانشگاه بلويوي واشنگتن، رئيس بخش مطالعات بين‌الملل و مدير پژوهش‌هاي اطلاعاتي - امنيتي اين دانشگاه است. از اين استاد علوم سياسي تاكنون دو كتاب به نام «سايه تجزيه‌طلبي» و «پرورش بنيادگرايي» منتشر شده است. تحليل‌هاي حوزه استراتژيك و امنيت وي به زبان‌هاي مختلف از جمله انگليسي، روسي، اسپانيولي، تركي، عربي، چيني، يوناني و فارسي منتشر شده است. دكتر كراستون در سال 2013 به عنوان «استاد برجسته» لقب گرفت و در سال 2015 جايزه بهترين تحقيق از دانشگاه بلويوي امريكا را با عنوان «تحقيق برجسته» به خود اختصاص داد. در سال‌هاي گذشته از كراستون براي ارائه سخنراني در يكي از مجامع وزارت امور خارجه امريكا، دانشگاه آكسفورد انگلستان و دانشگاه كالج لندن دعوت شده است. كراستون همچنين براي مصاحبه با تلويزيون ژاپن، روسيه و ايران نيز دعوت شده است. وي مدرك ليسانس خود را از دانشگاه كولگيت امريكا، مدرك فوق ليسانس را از دانشگاه لندن و همچنين مدرك دكتري (PhD) را از دانشگاه براون امريكا اخذ كرده است.

گفت‌وگو: علي اعتمادي
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار