نمي دانم چرا، اما رها شده است و در اين رهايي دارد دق ميكند. فرهنگ را ميگويم؛ فرهنگي كه برمبناي اسلام نهادينه شده بود، اما وادادگي، ولنگاري او را به ارمغان آورد و حالا در اين صفآرايي، دشمنان قداره به دست كه در آثارشان تنها قوادنمايي در پس الفاظ حقنه ميكنند، فرهنگ را يكه گير آوردهاند و پنداشتهاند كه زمانه خوبي است تا هر كدام ضربهاي بر پيكر نحيف و ضعيف شده او وارد كنند. اما بايد پرسيد كه چگونه فرهنگ انقلاب اسلامي به اين حال و روز افتاده است، جوابي كه ميتوان در پس عملكرد مدعيان اين مسند كندوكاو كرد تا وخامت آن نمايان شود. شايد بيان شعارهاي زيبا مدتي باعث جذب افكار جامعه ميشود، اما هنگامي كه عملكردي متناقض با آن مشهود شود، تنها راه، عذرخواهي و واگذاري مسند است. علي جنتي در حاشيه اولين اجلاس سراسري مديران فرهنگ و ارشاد اسلامي استانها درباره حمايت از نيروهاي مؤمن و انقلابي و حمايت سازمان سينمايي از برخي افراد خاص اينگونه پاسخ ميدهد: «ما از هنرمندان انقلاب حمايت ميكنيم، اما اينكه گفته ميشود ما از هنرمنداني كه با منافع انقلاب منافات دارند نيز حمايت ميكنيم؛ درست نيست.» اما در عمل سياست نعل وارونه را اتخاذ و خلاف آن را عمل ميكند.
البته وزارت فرهنگ و ارشاد در اين مسئله يد طولايي دارد كه از همنشيني با محمود دولتآبادي، نويسنده رمان «زوال كلنل»، «ضدانقلابيترين رمان پس از پيروزي انقلاب ايران» كه در كنفرانس برلين خطاب به سلطنتطلبان ميگويد «غلط كرديم انقلاب كرديم!» يا مجوز نشر كتاب در تكريم شاعر ضددين و فراري «اسماعيل خويي» ديده ميشود. مسئلهاي كه مقام معظم رهبري در ديدار با شاعران از آن گله ميكنند: «از فلان هنرمند بياعتقاد ولنگاري كه نسبت به مفاهيم انقلاباسلامي و نسبت به اسلام يك ذره از خودش گرايش در طول اين ۳۸ سال نشان نداده است، تجليل ميشود [اما] از يك هنرمندي كه همه عمرش را در اين راه گذاشته، اصلاً هيچ تجليلي نميشود، هيچ احترامي نميشود، اعتنايي به او نميشود؛ اين خيلي روش غلطي است؛ مسئولان ما بايد به اين مسائل توجه كنند.» اما وزارت فرهنگ و ارشاد تنها به تمجيد و اهداي كارت هنر يا صدور مجوز يك كتاب بسنده نكرده و در تمامي حوزههاي مديريتي خود از خطوط مشخص اسلام گذر كرده است كه آخرين نمونه آن فيلم مستهجن «50 كيلو آلبالو» بود كه به وضوح بازيگر زن فيلم كشف حجاب ميكند، هنري كه تنها براي ولنگاري ساخته شده است.
اما هنر در كلام امام كه بر مبناي قرآن بيان شده، اينگونه است: «تنها هنري مورد قبول قرآن است كه صيقلدهنده اسلام ناب محمدي(ص)، اسلام ائمه هدي(عليهمالسلام)، اسلام فقراي دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازيانهخوردگان تاريخ تلخ و شرمآور محروميتها باشد»، مسئلهاي كه نهتنها در سينماي ايران ديده نميشود، بلكه به وضوح با هنر دياثت فرهنگي را تفسير و معنا ميكنند و به تازگي افرادي كه زماني مغولوارانه با كمپين «من متنفرم» به سينما حمله ميكردند و ريشه به تيشه آن ميزدند پا را فراتر گذاشتهاند و خود را قاضي پنداشته و شلاق به دست آماده محاكمه كارگردانهاي فيلمهاي ارزشي شدهاند و در سكوت وزارت ارشاد يكهتازي ميكنند و از سوي ديگر افرادي كه منتقدان خود را «خر» خطاب كردند، حالا سينماي امريكا را در «حسرت سينما» قوادنماي ما ميپندارند و با ساخت فيلم سفارتخانهاي و اعطاي جايزه از همان سفارتخانهها تمام تلاش خود را براي تحقير مردم كشور خود انجام ميدهند تا كلكسيون جوايزشان كاملتر شود. نبود نظارت باعث ايجاد فساد و گذر از خطوط قرمز ميشود و بعد از مدتي معيارها تغيير ارزش ميدهند و ماهيت آنها برعكس ميشود كه در آخرين نمونه آن در پس ديدگاه «جامعه مدير ميخواهد نه نوكر» حقوقهاي نجومي نمايان ميشود، نظارت بايد يكي از مهمترين دغدغههاي مسئولان كشور باشد؛ مسئلهاي كه در مجلس دهم، مدعيان حوزه فرهنگ كه زماني در ليستهاي خود نماينده فرهنگي پسوند آنها بود با «اميد» وارد اين ميدان شدند، اما در عمل نعل وارونه زدند و كميسيونهاي ديگر را با حواشي و دوربينهاي بيشتر پسنديدند و عطاي شعارها و دغدغه دروغين فرهنگي خود را به لقايش بخشيدند و شايد به همين دليل تنها چهار نماينده داوطلب اين كميسيون شدند و براي پنهان كردن اين واقعيت تلخ، رئيس مجلس مجبور شد چند روزي به صورت صوري كه خالي از لطف هم نباشد، عضو آن شود تا اين كميسيون به خاطر رودربايستي هم كه شده به حد نصاب برسد، حالا با چنين نگاهي آيا اثري از فرهنگ انقلاب اسلامي ميماند؟ آيا دشمنان فرصت نفوذ پيدا نميكنند؟
مشكلاتي كه سالهاست مقام معظم رهبري با مفاهيمي همچون «تهاجم فرهنگي»، «شبيخون فرهنگي»، «ناتوي فرهنگي»، «تهديد نرم» و «جنگ نرم» بيان كردهاند، اما مسئولان در خواب زمستان به سر ميبردند و نتيجهاي غير از حديث امام علي(ع) كه ميفرمايند: «هر كس به وقت ياري رهبرش در خواب باشد، زير لگد دشمن بيدار ميشود.» به بار نياورده است، اما مقام معظم رهبري زمان طولاني است كه شمشير خود را كشيده است و از يمين و يسار شمشير ميزنند كه شايد مسئولي صداي بلند هل من ناصر ينصرني ايشان را بشنود و در اين مسير مجاهدتي انجام دهد، تا فرهنگ رها شده دوباره احيا شود.