بحث مذاكره با امريكا و ايجاد رابطه با اين كشور و حل برخي از مشكلات سياسي و بينالملل در سطوح گوناگون از جمله سطوح منطقهاي يكي از چالشهاي مهم در سياستورزي دولتهاي مختلف در نظام جمهوري اسلامي ايران بوده است. دولتهاي گوناگون از دولت سازندگي تا دولت یازدهم در برخي مقاطع از علاقه خود براي گفت و گو با امريكا سخن گفتهاند.
هاشميرفسنجاني رئيس دولت سازندگي در خاطرات خود با اشاره به تحولات اوايل دهه 70 شمسي از تصميم خود براي برقراري ارتباط با امريكا و تصميمگيري در اين رابطه در شوراي امنيت ملي سخن گفته است كه در نهايت با مخالفت رهبر معظم انقلاب اسلامي روبهرو شد.
اين مسئله در دورههاي مختلف تاريخي نيز تكرار شده است و حتي در اين مقطع يك كانال ارتباطي بين ايران و امريكا بر سر برنامه هستهاي و برجام ايجاد شده است، با اين حال مقام معظم رهبري بر عدم امكان مصالحه با امريكا بر سر مسائل اساسي سخن گفتهاند. ايشان در ديدار با كارگزاران نظام جمهوري اسلامي بار ديگر بر اين نكته تأكيد كرده و ميفرمايند: برخي تصور ميكنند ما ميتوانيم با امريكا كنار بياييم و مشكلات خود را حل كنيم درحاليكه اين تصور نادرست و يك توهم است. رفتار امريكاييها همواره خباثتآميز و همراه با عناد بوده است، بنابراين تصور اينكه مسائل ايران و امريكا سوءتفاهم است و از طريق مذاكره و به شيوه «50 -50» قابل حل است، تصوري غيرواقعي و غلط است.
رهبر انقلاب اسلامي در همين ديدار افزودند: مسئله اصلي امريكاييها، موجوديت جمهوري اسلامي ايران است كه با مذاكره و رابطه حل نميشود زيرا قدرت و استقلال ناشي از اسلام براي استكبار غيرقابل قبول است. اين سخن رهبر معظم انقلاب بارها در گذشته نيز تكرار شده است، اما چرا رهبري مرتباً بر اين مسئله اينچنين اصرار ميورزند.
پس از پيروزي دموكراتها در سال 2009 و روي كار آمدن باراك اوباما به نظر ميرسيد شايد تا حدي از دشمنيهاي امريكا با ايران كاسته شود، اما روند واكنشهاي ساكنان جديد كاخ سفيد نشان داد قرار نيست در اين مسير تغييري روي بدهد.
در حقيقت سياست تغيير رفتار جايگزين تغيير رژيم در ايران شده است. چنين سياستي همواره از سوي اوباما در طول سالهاي رياستش بر كاخ سفيد ادامه داشته است. او حتي در گرماگرم مذاكرات هستهاي ايران، در مصاحبهاي با روزنامه نيويورك تايمز در تاريخ پنجم آوريل ۲۰۱۵ نظر خود را در خصوص آنچه وي تغيير رفتار ايران ناميده، اينگونه بيان ميكند: «فكر ميكنم تركيب يك مسير ديپلماتيك كه مسئله هستهاي را در يك طرف قرار داده و همزمان پيامي روشن به ايرانيها بفرستد مبني بر اينكه شما بايد رفتار خود را بهطور گسترده تغيير دهيد و اينكه اگر شما به اقدامات تهاجمي بيثباتكننده خود ادامه دهيد، ما از متحدان خود حفاظت ميكنيم، تركيبي است كه به صورت بالقوه نه فقط خيال دوستان ما را راحت ميكند، بلكه تنشها را نيز كاهش ميدهد.
وي همچنين در ۱۵ جولاي ۲۰۱۵ سه بار از عنوان تغيير رفتار ايران ياد ميكند. در اين مصاحبه با عنوان كردن اين موضوع كه «ديپلماسي امريكا ميتواند تغييرات واقعي و معنيداري بهدست آورد»، اظهار داشت: «هميشه اين اميدواري وجود دارد كه رفتارها تغيير كند تا اينجا مشخص شده است كه امريكاييها سياست تغيير رژيم را در قالب تغيير رفتار با قدرت دنبال ميكنند، اما چرا اين سياست هيچگاه عوض نميشود.»
استقلالطلبي در مقابل سلطهپذيري
گفتمان انقلاب اسلامي بهدليل آرمانها و اهدافي كه دارد، در تضاد كامل با منافع استعماري امريكا و نظام سلطه در جهان است. «ري تكيه» در يادداشتي در روزنامه واشنگتنپست، به صراحت به ماهيت ايدئولوژيك دشمني بين ايران و امريكا اشاره ميكند و از آن بهعنوان مبنايي براي تغيير در ايران ياد ميكند. وي پيش از شروع مذاكرات اخير هستهاي مينويسد: «اغلب اوقات تنشهاي بين ايران و امريكا به اختلافات فني بر سر برنامه هستهاي تهران نسبت داده ميشود. براي دههها ديپلماتها در تلاش بودند تا توازن بين سانتريفيوژها و تحريمهاي اضافي را مشخص كنند. هسته اين درگيريها ايدئولوژيك است.تهران نميخواهد ما موفق شويم و ما نبايد بخواهيم تهران غالب شود.
امريكاييها بهخوبي از ماهيت استقلالطلبانه و عزتجويانه انقلاب اسلامي مطلعند و از اين موضوع نيز نگرانند. پيتر جونز يكي از پژوهشگران و اساتيد غربي در مقالهاي تحت عنوان «نظام سياسي ايران و معناي آن براي سياستگذاري در ايالات متحده» با تأكيد بر تخاصم ايدئولوژيك ايران و امريكا معتقد است: «ايرانيان مردماني سخت و باهوش هستند كه تاريخ خود را ارج مينهند و دولتمردان امريكايي چارهاي جز اين ندارند كه به آن احترام بگذارند، البته بدانند كه راهي پر از چالش و زمانبر را پيشرو خواهند داشت.» بههمين سبب است كه اوباما يك روز بعد از توافق هستهاي بهصراحت اعلام كرد: «ايران همچنان چالشي براي منافع و ارزشهاي ماست.»
ترس از الگو شدن ايران
امريكاييها بهشدت از تبديل شدن نظام مردمسالاري ديني ايران بهعنوان يك مدل منطقهاي و اسلامي بيمناكند. آنها به خوبي ميدانند ايران كشوري با پتانسيل الگوبرداري در منطقه غرب آسيا و شمال آفريقاست. همانطور كه دانيل پيپِس در وبسايت شخصي خود بيان ميكند: «موفقيتهاي ايران سبب شده است، پشتيباني براي مدل اسلامي ضدغربي قلمداد شود. ايرانيان از اين فرصت براي افزايش نفوذ تاريخي فرهنگي استفاده ميكنند.»
در اين خصوص مدير ميز ايران در انديشكده امريكايي بلفر در خصوص نقش ايران در منطقه بر آن است كه «ايران يكي از قويترين و باثباتترين كشورهاي منطقه است كه بهطور واقعي قدرت نفوذ مؤثر و شكل دادن وقايع بيرون از مرزهاي خود را دارد.»
روزنامه انگليسي گاردين نيز با اظهار شگفتي نسبت به محبوبيت روزافزون ايران در جهان عرب اشاره ميكند: «با وجود سرمايهگذاريهاي خاندان آلسعود از طريق رواج اسلام وهابي، ايران موفقيتهاي خيرهكننده در بين اقشار جهان عرب كسب كرده است. ايران بهخاطر اقدامهاي اسرائيل عليه فلسطين بهنفع آنها دلسوزي كرد و با اتخاذ رويكرد ضدصهيونيستي و ضدغربي، حمايت نسبي موفق از حزبالله لبنان و حماس را آغاز كرد و در نتيجه بهشدت در جهان عرب محبوبيتي فراوان كسب كرده است.
ايران؛ قدرتي سخت در مقابل امريكا
يكي ديگر از مسائليكه امريكاييها را به تغيير رژيم در ايران ترغيب ميكند، توان ايران براي تغيير نظم منطقهاي و در خطر انداختن منافع امريكا در سطح منطقه است؛ نظمي كه امريكاييها با سيستم «پراكندن آشوب» در پي آن هستند، بنابراين آنها بهشدت دنبال تحديد اين توان ايران هستند. گرچه خود نيز معترفند حل بسياري از مسائل منطقه بدون حضور ايران ناممكن است، بههمين علت امريكاييها بهشدت از ايفاي نقش فعال ايران در معادلات منطقه و مخصوصاً عراق و سوريه عصباني هستند. انديشكده «امريكن انترپرايز» در مقالهاي به قلم «جان بولتون» نماينده پيشين امريكا در سازمان ملل چنين مينويسد: « حكومت اسد، نميتواند بدون حمايت ايران به حيات خود ادامه دهد. ما بايد به جاي تمركز بر سرنگوني اسد يا كمك به دشمنان وي، بهصورت جدي بر تغيير رژيم در ايران تمركز كنيم.»
«آندرو جي تبلر» از كارشناسان انديشكده امريكايي واشنگتن در تحليلي پيرامون عواقب آزادي احتمالي شهر حلب و اثرات آن بر توازن قوا در عرصه جنگ نوشت: «اين امر شكستي ويژه براي امريكا و متحدان سنتي آن چون تركيه، عربستان سعودي، قطر و اردن است، البته اين مورد در مواجهه با حضور ايران و روسيه در سوريه نيز نوعي شكست محسوب ميشود... اما بهطور اساسي مواضع دولتي و بهويژه نيروهاي ايران تقويت ميشود.»
سياست امريكا در قبال ايران غيرقابل تغيير است
با چنين مواردي كاملاً روشن و واضح است كه رويكرد امريكاييها به ايران نه بر اساس منافع تاكتيكي بلكه بر اساس ديدگاه راهبردي است كه قائل به سرنگوني نظام جمهوري اسلامي ايران است. اين ديدگاه با تغيير دولتها هيچگاه تغيير نميكند و تنها روش آن تغيير ميكند. حالا بحث تغيير رفتار به عنوان يك گزينه جدي در مقابل نظام جمهوري اسلامي ايران مطرح است و امريكا تلاش ميكند از طريق نفوذ ايران را وادار به عقبنشيني از مهمترين ظرفيتهاي خود كند. در اين ميان هوشياري در مقابل فشارهاي امريكا ضروري است و برخي از مسائل تاكتيكي را به مسائل مهم و راهبردي از جمله مواجهه با امريكا پيوند نداد.