خرافات يا همان (superstitions) باورها و اعتقاداتي نسبتاً فراگير است كه در ميان بافت فرهنگي و در حيطه جغرافيايي خاصي بروز ميكند. خرافات بسته به نوع آن، ميراث پدران و مادران ما از ابتداي خلقت بشر هستند كه براي تبيين موضوعاتي به كار ميرفتند كه انسان در آن جهل داشت. مثلاً نسبت دادن اتفاقات بد به موضوعات خاص مانند ديدن گربه سياه يا شكستن آينه. بسياري از خرافات به دليل همزماني اين اتفاقات و بيرون انداختن اضطرابهاي ناشي از آن به بيرون كه در روانشناسي به آن فرافكني گفته ميشود، است. نياكان ما براي شناختن موضوعات روشي متفاوت با آنچه در روند تبيين علمي عصر حاضر وجود دارد، داشتند.
امروزه ما در مورد مسائلي كه نميدانيم دست به آزمايش ميزنيم، استدلالهاي قياسي و استقرايي ميكنيم و سعي در فهم علمي و فلسفي موضوعات داريم ولي در گذشته چيزي شبيه آزمون و خطا وجود داشته و آن هم به دليل محدوديت انسانها در علم و معرفت بوده است. سؤالي كه مطرح ميشود اين است كه چرا در قرن 21 نيز شاهد اين گونه موارد هستيم؟
راحتطلبي به جاي فكر كردنانسانهاي عجول و غيرمنطقي ميل به دستيابي سريع و خارقالعاده به اهداف و اميالشان دارند. نوعروس به جاي بهكارگيري تحليلهاي نوين رفتار متقابل، در عرض چند دقيقه و بدون زحمت و فكر كردن سعي در گرفتن جادو براي تصحيح روابط با خانواده همسرش دارد. اين يعني راحتطلبي و توجيه رفتارهاي شخصي در مورد ارتباطات سالم اجتماعي!
روانشناسان هميشه صرف نظر از اينكه در چه مكتبي باشند نسبت به خرافات مطالعات نسبتاً كاملي داشتهاند.
سردمدار اين نظريهپردازان زيگموند فرويد، بنيانگذار روانكاوي است. از نظر وي مردم با استفاده از مكانيسمهاي دفاع رواني سعي در كم كردن اضطرابهاي زندگي روزمره دارند. مثلاً با استفاده از مكانيسم جابهجايي سعي در انتقال احساسات، هيجانات و تكانههاي اضطراببرانگيز از يك شخص يا شيء (تهديدكننده) به فرد يا شيء امنتر و قابل پذيرشتر دارند.
فردي را در نظر بگيريد كه هيجانات منفي خود را به صورت خواندن يك ورد و فوت كردن آن در نعل اسب جابجا ميكند. مكانيسم طفره و انحراف كه طي آن فرد توجه خود را به سوي مسائل ديگر پرت ميكند و با خرافات سعي در پوشاندن موضوع اضطراب ميشود.
ناتوانها سراغ خرافه ميروندمطالعات روانشناختي خرافات نشان ميدهد كه انسانها معمولاً در شرايطي كه توانمندي كمتري براي تحت تأثير قرار دادن محيط پيرامون خود دارند، سعي در تكميل فضاي خالي ذهن دارند. عدهاي از هر هجويات دم دستياي براي اين تكميل استفاده ميكنند و عدهاي نيز سعي در تبيين عقلي دارند. افراد با سطح تحصيلات پايين و خرده فرهنگهاي جمعي كوچك، سادهلوح، بيهدف و ايدئولوژي، سطحينگر، روان رنجور و هوش بهره پايين، بيشتر گرفتار موضوعات خرافي هستند.
خرافات زاده كجفهمي استاگر ريشه لغت خرافات را در لغتنامه دهخدا جستوجو كنيد خواهيد يافت كه معنايش سخنان پريشان و نامربوط ميباشد. پيامد چنين مفهومي جز نابودي بنياد فكري، هيجاني و رفتاري نخواهد بود. چه بسا مراجعان بسياري كه براي مشاوره به كلينيكها مراجعه ميكنند و درگير بيماريهاي روانشناختي شدهاند، خانوادههايشان را از دست دادهاند، دچار سوءاستفادههاي جسمي، جنسي و رواني افرادي سودجو و همينطور دچار باورهاي شناختي بيمارگون و هذياني شدهاند. خرافات زاده كجفهمي و حُمق انسان است.
نمونههايي از باورهاي غلطشما فكر ميكنيد خيلي از ما از چه مسيرهايي دچار بيماريهاي روحيرواني ميشويم؟ اعتقاد به خرافات و باورهاي غلط ما را دچار بيماريهاي روحي و رواني ميكند. به نمونهاي از اين باورها و كليشههاي خرافي دقت كنيد:
- اگر كف دست راستتان بخارد پولي نصيبتان ميشود و اگر كف دست چپتان بخارد پولي از دست ميدهيد.
- بلند شدن از رختخواب از سمت چپ يا به پشت باعث بدخلقي در آن روز ميشود.
- ديدن يك گربه سياه در صبح بديمن است.
- زياد خنديدن باعث گريه و ناراحتي ميشود.
- اگر در سطح فنجان تفاله چاي شناور بماند نشانهاي از آمدن يك غريبه است.
- اگر در روز اول سال نو لباس جديد به تن نداشته باشد تا آخر سال پول كمي به دست ميآورد.
فراموش نكنيم كه اگر به نيروي الهي معتقد باشيم هيچ گاه نگران گزند عوامل موهوم نخواهيم بود.
شيوع فالبيني از سوي بيگانگانهر چند طالعبيني و فالگيري براي برخي مردم حكم شوخي و سرگرمي دارد ولي عدهاي سرنوشت و انتخابهاي مهم زندگيشان را روي آن بنا ميكنند. فالگیری در سالهای اخیر رشد بیشتری پیدا کرده است. فالهايي كه براي مقاصد تخريب بنيانهاي خانواده و عقبمانده كردن اذهان به ايران سرازير شدند، حكم استثمار فرهنگي دارند. باعث ميشوند كه افراد بهجاي يادگيري اصول نوين زندگي، به افرادي فاسد كه خود در زندگي شخصيشان با مشكلات مالي، خانوادگي، شغلي و... دست به گريبان هستند روي آورده و از آنان طلب پيشگويي و امداد كنند.
بسياري از اين افراد سرپرست خانوار، بيكار، كمي زيرك و شياد هستند كه از سادگي افراد سوءاستفاده ميكنند. يكي از فالهاي وارداتي كه ريشهاش را در كازينوهاي قمار غرب مييابيم، فال تاروت، مشهورترين نسخه (رايدر وايتز) ميباشد كه مراجعهكننده درخواست پيشگويي در مورد اتفاقهاي پيش رو را دارد.
اسناد بيروني، اسناد درونيفرهنگ موضوعي نيست كه با يك يا دو طرح ضربتي تغيير كند. متوليان امر بايد با رويكردي بينشمحور و آهسته رهش، نسبت به فهم جمعي و ارتقاي سطح بصيرتي جامعه اقدام كنند. صدا و سيماي كشورمان با توليد برنامههاي مستند در اين زمينه، بايد پيشرو نهضت آگاهمنشانه باشد. شايد لزوم توجه آموزش و پرورش به خرافهزدايي افكار دانشآموزان مهمتر از قبل باشد.
جرايد نيز سهم مهمي در اين حيطه ايفا ميكنند. دستگاههاي امنيتي و انتظامي نيز با عملكرد هوشمندانه و سريع، اقدامات مفيدي را در جهت پاكسازي خرافه از جامعه دارند. ولي واقعيت اين است كه مهمترين سهم را خانوادهها دارند. آموزش بهموقع، باحوصله و رصد غيرعامل (غيرمستقيم) افكار، عقايد و باورهاي فرزندان نيز در مقابله با شيوع خرافات مؤثر است. اين موضوع به تحقيقات حوزه اسناد كه توسط دانشمندان روانشناس نظير هايدر، راتر و سليگمن انجام شده است برميگردد. ما در تبيين مسائل زندگي خود، مسئوليت رفتارها و پديدهها را يا به خود نسبت ميدهيم يا به جهان بيرون. فردي را در نظر بگيريد كه در امتحاني مردود ميشود. دو گونه اسناد ممكن است: 1- سيستم آموزشي مشكل دارد/ استاد به من نمره نداد (اسناد بيروني) 2- كم درس خواندم و بايد بيشتر تلاش كنم (اسناد دروني). افرادي كه كنترل كمتري در محيط دارند به اسناد بيروني دست ميزنند و سعي در نسبت دادن موضوعات به محيط دارند.
در خاتمه تأكيد ميشود از مؤلفههاي تمدن و فرهنگ، راستآزمايي و بازانديشي مفاهيم مختلف ميباشد و اگر ميخواهيم به آن دست يابيم، به قول سهراب سپهري: «چشمها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد.»
*روانشناس باليني