کد خبر: 787532
تاریخ انتشار: ۰۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۶:۰۱
برخلاف تصور بسياري كه مي‌پندارند عصر پهلوي دوران شكوفايي و ارج نهادن به آثار هنري است بايد يادآور شد نخستين گالري نقاشي را ناصرالدين شاه در اواخر سلطنت خود بنا نهاد.يعني در 158 سال پيش (‌1278 ه. ق) كه ....
فریدخت سجودی

برخلاف تصور بسياري كه مي‌پندارند عصر پهلوي دوران شكوفايي و ارج نهادن به آثار هنري است بايد يادآور شد نخستين گالري نقاشي را ناصرالدين شاه در اواخر سلطنت خود بنا نهاد. 158 سال پيش (‌1278 ه. ق)، نخستين «نقاشخانه» و گالري نقاشي در تهران تأسيس شد. متن اعلان اين مدرسه و نمايشگاه جهت بازديد عموم به نقل از «روزنامه دولت عليه ايران» شماره 520، مورخ 27 شوال 1278 بدين قرار است: «چون در روزنامه سابق قلمي شده بود كه بعد از اتمام عمل نقاشخانه، به جهت اطلاع مردم اعلان جديد خواهد شد كه هر كس خواسته باشد طفل خود را به نقاشخانه ببرد، نقاشخانه دولتي باز است و صنيع‌الملك روزهاي شنبه را خود به تعليم شاگردان خواهد پرداخت و ساير ايام شاگردان در همان نقاشخانه از روي پرده‌هاي كار استاد و صورت‌ها و ياسمه‌هاي فرنگستان و... به مشق نقاشي و تحصيل اين صنعت بديع مي‌پردازند و روز جمعه را كه از ايام تعطيل ملت و دولت است، به جهت آمد و شد تماشاچيان قرار شده است كه از نوكران درباري و ساير اصناف هم هر كس طالب تماشاي نقاشخانه باشد، بيايند و تماشا نمايند. به جهت اطلاع ناظرين اعلان شد.» محل عمارت گالري «در باغ ارگ طرف غربي حياط كوچك زرگرخانه كه راهرو قصر ابيض بود واقع - طولش يكصد متر و عرضش 12 متر- و پرده‌هاي نقاشي قديم و جديد از كارهاي ايراني و فرنگي كه در انبارهاي دولتي در شرف پوسيده بود زيب ديوارهايش كردند و بيست و پنج چهلچراغ داراي گل و برگ و ميوه‌هايي از بلور الوان بر سقفش آويختند و در سال‌هاي اخير مجالس نوازندگي و سرور شبانه در آنجا تشكيل مي‌شد.» * همچنين در سال 1296 ه. ق به دستور ناصرالدين شاه موزه قديم كه در داخل عمارت سلطنتي واقع بود تخريب و در همان سال موزه بسيار وسيعي مانند يكي از موزه‌هاي اروپايي به‌جاي آن ساخته شد.
 اما علاقه به نگهداری آثار هنری و توجه به آن از سوی دولت به سال ها پیش از آن می رسد. در تاريخ آمده است كه شاه سلطان حسين با وجود اين‌كه اعتباري نداشت اما به كتاب علاقه‌مند بود (در گذشته خلق آثار  نقاشی به صورت تصویرگری کتب بود و نه آنچه امروزه رواج دارد) و به همين دليل كتابخانه سلطنتي ايران را داير كرد اما تهاجم افغانه به ايران موجب از بين رفتن بسياري از اين آثار شد. نادرشاه نيز با وجود علاقه به كتاب اما هيچ‌گاه فرصت پرداختن به اين موضوع را نيافت. بعد از نادرشاه و كريم‌خان زند در اوايل قرن سيزدهم ه. ق، بنابه فرمان فتحعلي شاه قاجار و به منظور جمع‌آوري و حفظ آثار خطي و نقاشي كه بسيار مورد توجه قرار داشت، در محل كاخ گلستان و در دالان موزه مذكور «كتابخانه سلطنتي» تأسيس شد.
كتابخانه شاهنشاهي كار خود را با گردآوري كتب كتابخانه‌هاي قديمي ايران و خصوصاً نسخه‌هاي باقيمانده دوران صفويه و زنديه و آنچه در خزانه نادرشاه بود، آغاز كرد. در زمان سلطنت محمدشاه مسئوليت نگهداري كتابخانه بر عهده حاج ميرزا آقاسي گذارده شد ولي متأسفانه حاجي نتوانست به خوبي از عهده انجام اين مهم برآيد تا جايي كه حتي تعدادي از كتب نفيس را به عنوان پاداش و هديه به اشخاص مختلف بخشيد.
 اين بذل و بخشش‌ها توجه ناصرالدين ميرزا، وليعهد را به آشفتگي موجود در كتابخانه‌ها جلب كرد و به همين دليل از پادشاه خواست تا كتابخانه به او واگذار شود. پس از فوت «محمد شاه» و به سلطنت رسيدن «ناصرالدين ميرزا» كتابخانه به نام «كتابخانه سلطنتي» يا «كتابخانه مباركه مورزه سركاري» تغيير نام داده و روز به روز توسعه بيشتري پيدا كرد و كتاب‌هاي بسياري جهت نگهداري در اين مركز خريداري شد. بدين ترتيب كتابخانه سير تكاملي خود را در اين مقطع زماني در پيش گرفت. اما با به سلطنت رسيدن «مظفرالدين شاه» به واسطه اغتشاشات داخلي و هرج و مرج در ادارات دولتي، امور مربوط به كتابخانه كم‌كم به فراموشي سپرده شد تا جايي كه محتويات اين گنجينه باارزش به آساني در معرض تجارت و چپاول قرار گرفت.
 مسئوليت «كتابخانه سلطنتي» در اين دوره به عهده «لسان الدوله» بود ولي مسئول و مدير كتابخانه سلطنتي تنها عنوان برجسته و بدون هيچ درآمدي بود كه تنها دستمزدي ماهانه يا سالانه به همراه داشت. از طرفي آشفتگي دربار به حدي بود كه تا آن زمان كسي به فكر تهيه يك فهرست كامل از كتاب‌ها و نقاشي‌هاي موجود دركتابخانه نيفتاده و كسي به درستي نمي‌دانست چه چيزي در آن گنجينه وجود دارد. تمامي آثار كتابخانه داراي مهر سلطنتي بود ولي اين نمي‌توانست منعي براي خروج كتاب‌ها باشد به همين دليل تا زمان كشف ماجرا تعداد بسيار زيادي از نسخ خطي و تابلوهاي نقاشي نه تنها از كتابخانه بلكه از مملكت هم خارج شده بود. البته نمي‌توان گفت كه لسان‌الدوله به تنهايي دست به اين اقدام زده باشد، در برخي منابع نامي هم از شعاع‌السلطنه پسر مظفرالدين شاه برده شده است.
 تا اينكه در اوايل حكومت احمدشاه، ميزان كتب نفيس و خطي و تابلوهاي نقاشي در بازار به طور محسوسي بالا رفت و بالاخره توجه نظميه را نيز جلب كرد. عبدالله بهرامي در خاطرات خود شرحي كامل از چگونگي افشاي اين سرقت به دست مي‌دهد. ظاهراً تصادفي نظميه متوجه وجود كتاب باارزشي نزد ميرزا يعقوب كليمي مي‌شود كه قصد فروش آن را داشته، پس از دستگيري ميرزا يعقوب كتاب مذكور كه يك جلد خمسه نظامي با خط و تصاوير بسيار ارزشمند بوده از خانه وي كشف شد. ميرزا در بازجويي مجبور به معرفي لسان‌الدوله مي‌شود. انتشار خبر دستگيري مدير كتابخانه به اتهام سرقت و فروش سبب شد تمام كساني كه از اين قبيل كتاب‌ها در اختيار داشتند آنها را مخفي كنند. در بازجويي‌ها نيز «لسان‌الدوله» اعتراف كرد كه كتاب‌ها را به وسيله دو برادر به نام اسكندرخان و آرشاك‌خان كريانس به فروش رسانده و آنها نيز احتمالاً كتاب‌ها را براي فروش به خارج منتقل كرده‌اند.  به هر صورت در تفتيش خانه آرشاك‌خان سيزده جلد كتاب نفيس و تصاوير نقاشي اصل كشف شد ولي آن مقدار ديگر كه به خارج (‌امريكا) منتقل گشته بود هرگز به ايران برنگشت و تنها كتاب‌هايي كه در خانه «لسان‌الدوله» در ابتدا پيدا شد پس از ممهور شدن به مهري با رقم «كتب اكتشافي و مسروقه از منزل لسان‌الدوله» دوباره به كتابخانه عودت داده شد. در حالي نيمي از اين گنجينه سرقت شده كه مي‌توانست پشتوانه محكمي براي هنر ايران باشد هرگز به دست نيامد.  پس از آن مديريت كتابخانه سلطنتي به شيخ‌المشايخ امير معزي و اعتصام الملك (پدر پروين اعتصامي) سپرده و در همين دوران فهرست دقيقي از آثار موجود در اين كتابخانه تهيه مي‌شود. پس از آن درهاي كتابخانه سلطنتي ايران براي هميشه بسته شد.
* زندگاني خصوصي ناصرالدين شاه
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار