کد خبر: 786762
تاریخ انتشار: ۰۳ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۹:۰۰
«جستارهايي در منش فردي و اجتماعي آيت‌الله‌العظمي شيخ محمد‌تقي بهجت» در گفت‌وشنود با حجت‌الاسلام والمسلمين علي بهجت
روزهايي كه بر ما مي‌گذرد تداعي‌گر ياد و خاطره نماد عرفان و عبوديت و مرجع والامقام عالم تشيع، مرحوم آيت‌الله‌العظمي حاج‌شيخ محمد‌تقي بهجت‌فومني (قده)است. او در روزگار ما سمبل درآميختن مكانت والاي علمي و فقهي با فتوحات ارجمند روحاني بود.
علي احمدي‌فراهاني

روزهايي كه بر ما ميگذرد تداعيگر ياد و خاطره نماد عرفان و عبوديت و مرجع والامقام عالم تشيع، مرحوم آيتاللهالعظمي حاجشيخ محمدتقي بهجتفومني (قده)است. او در روزگار ما سمبل درآميختن مكانت والاي علمي و فقهي با فتوحات ارجمند روحاني بود. اينك به اين مناسبت و براي نوشيدن جرعهاي از كوثر انديشه و معنويت آن بزرگ، ساعتي با فرزند ارجمندش جناب حجتالاسلاموالمسلمين حاجشيخعلي بهجت به گفتوگو نشستهايم كه نتيجه آن را پيش روي داريد.

به عنوان سؤال نخستين، اگر بخواهيد پدر را با چند عبارت توصيف كنيد، آن چند عبارت كدامند؟

بسماللهالرحمنالرحيم. الحمدلله ربالعالمين و صليالله علي محمد و آله الطاهرين(ع). به اعتقاد بنده خداي متعال هر چند قرن يك بار فردي را انتخاب و او را از لحظه تولد تا زمان رحلت هدايت ميكند و مأموريتي را به دست او ميسپارد، يعني در واقع او را برميگزيند و به او ندا ميدهد تا عالمي باشد: افضل من انبياء بنياسرائيل! مرحوم ابوي چنين بودند، يعني از همان دوران طفوليت در درس، رفتار و تفكر كمنظير بودند.

از سير و سلوكي كه منجر به پديد آمدن چنين انسان والايي شد برايمان بگوييد. ايشان چه مسيري را پيموده بودند؟

ايشان سالها قبل از آنكه به سن بلوغ برسند، در اثر معاشرت با عالمي مهذب و وارسته راههاي سلوك و صعود روحي را يافتند. سيروسلوك ايشان خيلي قدمت داشت.

از چه وقت به تحصيل علوم ديني پرداختند؟

از 12 سالگي و پس از اينكه در مكتب با قرآن آشنا شدند. دوستان ايشان هنگامي كه نبوغ فوقالعاده ايشان را ديدند، پدر را تشويق كردند كه براي ادامه تحصيل به عراق بروند. پدر هنوز 14 سال هم نداشتند كه به كربلا رفتند و در حوزه كربلا از محضر مرحوم آيتالله حجت كسب فيض كردند و چنان نبوغ و درخششي از خود نشان دادند كه مرحوم حجت فرموده بودند: «مرحبا به شاگردي كه از استاد بهتر است!» در نوجواني در مكتب مرحوم آقاي قاضي تلمذ ميكردند و روزي پس از حل يك مشكل علمي، مرحوم آقاي قاضي به ايشان لقب «فاضل گيلاني» داده بودند.

اشارهاي به ديگر اساتيد ايشان هم داشته باشيد.

مرحوم آيتالله شيخ محمدكاظم شيرازي كه در واقع دقت علمي ميرزايشيرازي را به ايشان آموخت. مرحوم آيتالله شيخمحمدحسين غرويكمپاني كه نوآوريهاي مرحوم نائيني و جولان فكري آقاضياي عراقي و در مجموع استدلال قوي و تفكر مستدل و ژرفنگري را به ايشان منتقل كرد. به هرحال ظرايف و دقايق عقلي را از مرحوم غروي و نيز مرحوم بادكوبهاي، اشراف كامل بر همه ابواب فقه را از مرحوم آيتالله سيدابوالحسن اصفهاني و الهام الهي در نظر و رأي را از عارف بيبديل مرحوم علامه سيدعلي قاضيطباطبايي دريافتند و همه را با استعداد عجيب خويش در هم آميختند و حاصل زحمات اين بزرگان بينظير را با سلوك و معرفتي كه از كودكي آموخته بودند، به صورت بيان معارف ديني و ظرايف اجتهادي و تبحر در علوم ظاهر و باطن به منصه ظهور رساندند.

به سير و سلوك دروني و تبحر در علوم باطني اشاره كرديد. در اين زمينه مصداقي هم يادتان هست؟

بله، ايشان در همان ايام پيش از بلوغ، چنان در مسير سلوك و عرفان پيش رفته بودند كه با اقتدا به فقيهي بزرگ در نماز در روز اول و دوم تشرف به حرم اباعبدالله(ع) توانسته بودند در اولين زيارت روضه سيدالشهدا، بلنداي عرفاني آن فقيه بزرگ را كشف كنند و قبل از 14 سالگي در نماز صبح در حرم آقا سر از نهانخانه دل آن بزرگ درآورند و راز سر به مُهر ايشان را بفهمند! ايشان در حرم موليالموحدين(ع) و در حضور عارفي كمنظير، راههاي آشكار و پنهان سلوك را با چنان سرعتي پيمودند كه از همه اقران و حتي سابقين خود گوي سبقت را ربودند، بهطوري كه بسياري از اقران و خواص ابوي در همان دوران جواني كرامات و خوارق عادت بيشماري را از ايشان مشاهده كرده بودند.

چه كساني؟

يكي مرحوم آقا شيخعباس قوچاني بزرگ بودند كه از ايشان نقل شده است در مرحوم ابوي تا 20 عطيه الهي را ميدانستند، اما در نگهداري سرّ ايشان عهد بسته بودند و فقط كوچكترين آن عطايا را نقل كرده بودند كه براي مرحوم ابوي، ماده حجاب نبود و روبهرو و پشت سر فرقي نداشت. آيتالله حاجآقا حسين قمي از آقاي قوچاني پرسيده بودند آيا آشيخ محمدتقي بهجت سخن گفتن با مردگان را ميداند؟ و ايشان پاسخ داده بودند: اينطور چيزها برايش نخودچي كشمش است!

به ويژگيهاي شخصيتي آن بزرگوار هم اشاره كنيد، در اين مورد چه مواردي برجسته بودند؟

مرحوم ابوي فوقالعاده متواضع، متين، آرام و عزتمند بودند. بسيار ژرفانديش، دانا و در عين حال بيادعا. بسيار آرام و موقر راه ميرفتند، اما در احترام و برخاستن پيش پاي ديگران بسيار سريع بودند. هيبت و شكوه خاصي داشتند و به آساني دلها را ميربودند اما اين همه ذرهاي از بيآلايشي و سادگي ايشان نميكاست. با همه فوقالعاده مهربان بودند، گويي او تنها كسي است كه در زندگي ايشان است و اين حس را حتي كساني هم كه ايشان را دلآزرده كرده بودند، داشتند. بسيار از اينكه كرامتي را به ايشان منتسب كنند برميآشفتند و تذكر ميدادند. مستجابالدعوه بودند و خداوند اين نعمت را به ايشان عطا كرده بود. هرگز زير بار اينكه كسي ايشان را مراد خود قرار دهد، نميرفتند و همواره افرادي را كه با اين نيت به ايشان نزديك ميشدند از خود ميراندند و به مبادي عاليه توجه ميدادند و ميفرمودند: «خداوند دعاي بنده مؤمن خود را استجابت ميكند، بسپاريد تا برايتان دعا كنند.» همواره از ديده شدن پرهيز داشتند و ميپسنديدند در ميان مردم گم باشند. در اين موضوع بهقدري احتياط داشتند كه كرامات استادان خود را هم بيان نميكردند كه نكند كسي متوجه شود خود ايشان هم اهل كرامتند. همواره وقتي از ايشان درخواست ميشد از عطاياي الهي به خود بگويند، ميفرمودند: «اگر خدا عطيهاي داد گفتني و نوشتني نيست! اگر لازم شده باشد، به زبان ديگري گفتهام.»

اهل سير و سلوك گاهي به تحصيل، درس و بحث توجه چنداني نشان نميدهند، اما ايشان در اين عرصه نيز كمنظير بودند. علت چه بود؟

همينطور است. هيچوقت سير و سلوك مانع تحصيل ايشان نشد بلكه برعكس بهقدري در تحصيل دقيق و كوشا بودند كه شايد عدهاي ايشان را فقط اهل درس و بحث ميدانستند و در تمام علوم پيشتاز بودند. ايشان در بين افرادي كه در درس مرحوم آيتالله بروجردي حاضر ميشدند، به نقل از مرحوم آيتالله حاج شيخمرتضي حائري، برجسته و يگانه بودند. ايشان همچون استادان بزرگ خويش عميق و پرمحتوا سخن ميگفتند، طوري كه فقط معدودي از خاصّان و طلاب فاضل، سخن ايشان را درك ميكردند.

از ويژگيهاي اخلاقي و شخصيتي ايشان ميگفتيد...

بله، ايشان با آنكه جايگاه علمي بسيار بالايي داشتند خود نيز ميدانستند در بسياري از زمينهها مانند ندارند، اما چنان مينمودند كه گويي طلبهاي بيش نيستند و چيز زيادي نميدانند! بهقدري فروتن بودند كه درس، بحث و تدريس خود را همواره «مباحثه» ميناميدند و هيچ دوست نداشتند آن را تدريس بنامند! طلبههاي خود را نيز هممباحثهايهاي خود ميدانستند و هرگز در عمرم كلماتي چون «درسم» و «شاگردم» را از ايشان نشنيدم.

همواره در حال ذكر و به ياد خدا بودند. لحظهاي آرام نداشتند، مگر در خواب. از لحظهلحظه زندگي خود به تمامي استفاده ميكردند. با آن جايگاه علمي والا هرگز ادعايي نكردند و ذرهاي خودنمايي در ايشان وجود نداشت. هرگز به دنبال مرجعيت و زعامت نبودند بلكه برعكس همواره تلاش ميكردند ديگران از ايشان بگذرند و نامشان را نبرند.

نحوه انتشار رساله عمليه ايشان هم اين نكته را نشان ميدهد. اينطور نيست؟

همينطور است. رساله عمليه ايشان 117 بار چاپ شده است كه ايشان در هفت چاپ اول، حتي اسم و فاميل خود را هم روي جلد چاپ نكردند و در 110 چاپ ديگر هم در ابتداي نام خود كلمه «العبد» را گذاشتند! براي چاپ آن هم، مطلقاً از وجوه شرعي استفاده نكردند. آثار علمي ديگر خود را هم براي چاپ به هيچ ناشري ندادند و همواره ميگفتند: «هنوز آثار بزرگان و علماي گذشته روي زمين ماندهاند!» وقتي هم كه باني چاپ آثار ايشان بيش از حد اصرار كرد، فرمودند: «اول مرا بكشيد، بعد آثارم را چاپ كنيد!»

ايشان هر چه از نظر جايگاه علمي و سير و سلوك مراتب بالاتري را درك ميكردند، بر تواضع و فروتنيشان افزوده ميشد و خود را از ديگران كوچكتر ميدانستند، لذا به هر مجلسي كه وارد ميشدند، در جاي بزرگان و علما نمينشستند و بين مردم عادي مينشستند. هرگز هم به كسي «تو» نميگفتند. بزرگي در باب ايمان راسخ و استوار ايشان ميگفتند: «مرحوم آقاي بهجت و مرحوم آقاي خوانساري، 80 سال بر صراط مستقيم بودند و در ايشان ميل و گرايش هم مهار شده بود، چه رسد به چرخش و اعوجاج!»

از پركاري مرحوم آيتالله بهجت هم بسيار گفتهاند. برنامه روزانه ايشان به چه منوال بود؟

مرحوم ابوي حتي براي ثانيههايشان هم برنامه داشتند. دائماً در حال كار، مطالعه، تدريس، نگارش، عبادت و انجام واجبات بودند، حتي پس از 90 سالگي هم از بسياري از جوانان پركارتر و تواناتر بودند. ايشان بهقدري در مطالعه و تدريس جدي بودند كه بهرغم مخالفتهاي زيادي كه با اين كارشان ميشد، در 95 سالگي درسي را به برنامه تدريس خود افزودند! برنامه روزانه ايشان به اين شكل بود كه 5/1 ساعت تا دو ساعت قبل از فجر از خواب بيدار ميشدند و به عبادت، مناجات و قرائت قرآن ميپرداختند. بعد هم برنامه روزانه ايشان شامل مطالعه، تدريس و نگارش آغاز ميشد. در ظهر و عصر هم عبادات، نوافل و تعقيبات را انجام ميدادند و معمولاً 5/2 ساعت براي نماز مغرب و حدود 5/3 ساعت براي نماز عشا در نظر ميگرفتند. بين نماز صبح و ظهر هم قطعاً زيارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام ميخواندند و بين ساعات تدريس، مطالعه و نگارش هم مشغول ذكر بودند. ايشان معتقد بودند عبادات ياريگر مطالعات هستند و زمان آن را به يكپنجم تقليل ميدهند.

به تعابير لطيف ايشان از عبادات، بهخصوص نماز هم اشارهاي داشته باشيد.

اوج تواضع، بندگي و خشوع ايشان در محراب نماز جلوه ميكرد. درباره نماز ميفرمودند: «اگر سلاطين عالم، لذت نماز را بدانند، به دنبال لذايذ ديگر نميروند!» در نماز ايشان نشانههاي عجيبي ديده ميشد. ايشان در نماز فشار زيادي را تحمل ميكردند و عرق زيادي ميريختند! شوق وصال در تكتك رفتارهاي ايشان هويدا بود. در ساير اعمال عبادي هم همينطور بودند. مثلاً در زيارت حضرت رضا(ع) ساعتها ايستاده زيارت ميكردند و خستگي را نميشناختند. فردي به ايشان اعتراض كرده بود و ايشان فرموده بود: «هنگام زيارت خود را در بهشت ميبينم، چگونه از بهشت خارج شوم؟»

ايشان چهار ساعت بيشتر نميخوابيدند كه يكسوم آن هم به صورت نشسته بود! ميفرمودند: «فلان آقا فقط دو ساعت در شبانهروز ميخوابيد. نميدانم چگونه ولي ميدانم سه ساعت شدني است.» بسيار سخندان بودند و بسيار خلاصه و كوتاه سخن ميگفتند و كلامشان بر دلها اثر ميكرد. هميشه ميگفتند: «طاقت سخن‌‌سرايي ندارم، اما خدا اين توان را به من داده است كه كتابي را در يك سطر بگويم!»

نگاهشان به مسائل مردمان ديگر اقليمها چگونه بود؟

گرفتاري مسلمانان را گرفتاري خود ميدانستند و ميفرمودند: «در شب قدر، كفار به دعا مستحقترند تا مؤمنين، زيرا آنها گمراهند!» در غم همه شريك بودند و اگر خبر انفجار، جنگ يا مصيبتي را در جايي ميشنيدند، انگار كه نزديكان خودشان دچار آن مصيبت شدهاند، بسيار متأثر ميشدند و خبر روي تدريس و مطالعهشان تأثير ميگذاشت.

مرحوم آيتالله بهجت در فتواهايشان هم سخت نميگرفتند. دراين باره چه تحليلي داريد؟

خير، ايشان قائل به رحمت بودند، نه زحمت، به همين دليل فتواهايشان ساده و سهل بودند. زحمت را بر خود ميداشتند و در همه عمر بيشتر احتياط عمل ميكردند تا به فتوا. علامه طباطبايي ميفرمودند: «رفتار ايشان درس اخلاق است.» در همه عمر كرامات خود را انكار كردند و سخت اصرار داشتند تا زندهاند هيچ چيزي فاش نشود. روي اين مسئله خيلي حساسيت داشتند.

يكي از برجستگيهاي شخصيتهاي بزرگ ديني«سادهزيستي» است. از اين ويژگي ايشان نيز مصاديقي را بيان بفرماييد.

مرحوم ابوي به هيچوجه تكلف نداشتند و بهقدري سادهزيست و آزاد بودند كه در طول 16 سال اقامت در قم، 9 بار منزل عوض كردند كه غالباً هم دو اتاق بيشتر نداشت! وقتي هم كه قرار شد منزلي تهيه كنند، ارزانترين آنها را در محدوده حرم پيدا كردند و 40 سال در همان منزل زندگي كردند. بهشدت از تشريفات، استقبال و بدرقه بدشان ميآمد. با اينكه بسيار علاقه داشتند به حج عمره و زيارت عتبات بروند، اما نرفتند و ميفرمودند: «دوست دارم همچون يك طلبه بروم كه آن هم ميسر نميشود.» در بيآلايشي همتا نداشتند، بهگونه‌‌اي كه بسياري از بزرگان و علما باورشان نميشد ايشان آيتالله بهجت باشند. فوقالعاده به ظواهر بياعتنا بودند و سادهپوشيشان تا بدان پايه بود كه ديگران سعي ميكردند تصوير نماز ايشان را به كساني كه از راههاي دور به ايشان عشق ميورزيدند نشان ندهند، زيرا به خيال خام خود تصور ميكردند لباسهاي ايشان تراز نيست! ايشان همواره در حال مراقبه بودند و ديگران را نيز به اين امر توصيه ميكردند و خود لحظهاي از مراقبت دائم غافل نبودند. ايشان در عين حال كه از نظر علمي در تراز فاضلترين علماي شيعه بودند، از نظر پارسايي و تقوا نيز در بين مرجعيت شيعه سرآمد بودند و عبوديت خود را به پاي هيچ چيزي فدا نكردند. براي شناخت ايشان بايد فراوان تلاش كرد، زيرا ايشان در دوران حيات مانع از اين ميشدند كه كسي به كنه فاضلي و شخصيت ايشان پي ببرد.

ايشان نهتنها براي روحانيت بلكه براي مرجعيت شيعه نيز سيره جديدي را در دنياي معاصر بنا نهادند و نشان دادند همچون صدر اسلام بايد بر دلها حكومت و در تمام ابعاد زندگي زاهدانه رفتار كرد. رفتار و سلوك ايشان اتمام حجتي براي طلاب و حتي بزرگان شيعه و همه مسلمانان بود. با توجه به اينكه ايشان همواره كرامات خود را مخفي نگه ميداشتند، پي بردن به عمق افكار و رفتار ايشان ساده نيست و نياز به اهتمام جدي دارد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار