کد خبر: 785880
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۲۰:۰۶
متهم به جرمش اقرار کرد
کارگر خدماتی وقتی با مقاومت زن مورد علاقه‌اش برای ازدواج موقت مواجه شد، وی را به قتل رساند و گریخت، اما...
کارگر خدماتی وقتی با مقاومت زن مورد علاقه‌اش برای ازدواج موقت مواجه شد،  وی را به قتل رساند و گریخت، اما در تجسس‌‌های پلیسی به دام افتاد.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت يك و 30 دقيقه بامداد بيست و هفتم اسفندماه سال گذشته، قاضي سعيد احمدبيگي، بازپرس ويژه قتل دادسراي جنايي تهران با تماس تلفني مأموران كلانتري 148 انقلاب از قتل زن ميانسالي در يك شركت خدماتي حوالي ميدان انقلاب با خبر و همراه كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي راهي محل شد. مأموران در محل حادثه كه طبقه سوم مجتمع تجاري مسكوني بود با جسد خونين زن 49 ساله‌اي به نام مريم روبه‌رو شدند كه علاوه بر اصابت دو ضربه چاقو به پهلويش روسري به دور گردنش پيچانده و پارچه‌اي در دهانش گذاشته شده بود. نخستين بررسي‌ها نشان داد، مقتول مدير شركت است كه بعضي شب‌ها همانجا مي‌خوابيده است. همچنين مشخص شد چند روزي از مرگ مقتول گذشته است.
دختر مقتول گفت: برادر و مادرم چند سال قبل يك شركت خدماتي را تأسيس كردند. مدتي است كه برادرم به خارج از كشور رفته است و مادرم مديريت شركت را به عهده دارد. او بعضي شب‌ها به خاطر كارهاي زياد شركت همانجا مي‌خوابد تا صبح اول وقت به كارهاي كارگران رسيدگي كند. از دو روز قبل از مادرم بي‌خبر بودم تا اينكه امروز با دفترش تماس گرفتم، اما كسي جواب نداد. ساعتي قبل براي جوياي احوال مادرم به شركت آمدم، اما در شركت بسته بود به همين دليل نگران شدم از مأموران پليس درخواست كمك كردم كه با باز كردن در شركت با جسد مادرم روبه‌رو شدم. بررسي‌هاي بعدي محل حادثه نشان داد قفل در شركت سالم است بدين ترتيب فرضيه آشنا بودن قاتل يا قاتلان براي تيم جنايي قوت گرفت. بررسي‌هاي بعدي حكايت از آن داشت افراد زيادي براي كار به اين شركت رفت و آمد داشته‌اند كه مقتول آنها را براي كارهاي خدماتي به خانه‌ها معرفي مي‌كرده است. مأموران در تحقيقات بعدي متوجه شدند يكي از كارگران كه مرد 37 ساله‌اي به نام بهروز است رابطه نزديكي با مقتول داشته و حتي به وي پيشنهاد ازدواج هم داده بود. در گام بعدي مأموران متوجه شدند دوربين‌هاي مداربسته حوالي شركت تصوير خودروي پژوي بهروز را دو روز قبل از كشف جسد در نزديكي محل ثبت كرده‌اند. بنابراين كارآگاهان بهروز را به عنوان مظنون اصلي اين حادثه تحت تعقيب قرار دادند اما بررسي‌ها نشان داد متهم كه اهل شهرستان بوكان است پس از حادثه به خانه مجردي‌اش كه پانسيوني  حوالي ميدان انقلاب است مراجعه نكرده است.  در حالي كه دو ماه از حادثه گذشته بود، مأموران متوجه شدند قاتل فراري چند روزي است با هويت جعلي در شركت خدماتي حوالي سعادت آباد مشغول به كار شده است. سرانجام مأموران متهم را روز سه شنبه 28 ارديبهشت ماه در حالي كه در خانه‌اي مشغول كارهاي نظافتي بود، بازداشت كردند.
متهم صبح ديروز مقابل قاضي سعيد احمد بيگي به قتل مريم اعتراف كرد.

گفت و گو با قاتل

چطور با مقتول آشنا شدي؟

هفت سال قبل براي كار به تهران آمدم. مدتي بعد با پسر مقتول كه همراه مادرش شركت خدماتي داشتند، آشنا شدم. آنها مرا براي نظافت به خانه‌ها معرفي مي‌كردند تا اينكه كم‌كم ارتباط من با آنها بيشتر شد به طوري كه به من اطمينان پيدا كردند تا جايي كه من شب‌ها در شركت مي‌خوابيدم.
بعد چه شد؟
معمولاً من اواخر هر سال كه كارهاي نظافتي زياد بود، به تهران مي‌آمدم و بعد دوباره به شهرستان مي‌رفتم. هر بار كه مي‌آمدم پسر مقتول مرا براي كارهاي خدماتي به شركت‌ها و خانه‌ها معرفي مي‌كرد تا اينكه پسر مقتول به خارج از كشور رفت و از من خواست به تهران بروم و كمك مادرش باشم.
چرا به خارج رفت؟
او مدتي بود كه كارهاي خلاف مي‌كرد و معتاد شده بود تا اينكه روزي به شهرستان بوكان آمد و گفت قصد دارد به صورت غير قانوني به عراق برود. چند روزي خانه ما ماند و در اين مدت در حال پيگيري كارهاي خروجش بودم تا به صورت قانوني به عراق برود تااينكه متوجه شدم او آشنايي پيدا كرده و در حال خروج از كشور است. پسر مقتول هنگام رفتن به من گفت به تهران بروم و در كارهاي شركت به مادرش كمك كنم و شب‌ها هم در شركت بخوابم. بعد از اين دوباره به تهران آمدم.
شما در تهران به مقتول پيشنهاد رابطه داده بودي؟
 من وقتي به تهران آمدم مقتول مرا هر روز براي كار به خانه هايي معرفي مي‌كرد. در اين مدت ارتباط ما از قبل بيشتر شد تا جايي كه به او پيشنهاد صيغه دادم، اما مريم مي‌گفت از پسرش مي‌ترسد. گفت اگر پسرش از خارج برگردد و متوجه شود من با تو ازدواج كرده‌ام، مرا مي‌كشد به همين دليل پيشنهاد ازدواج مرا رد كرد، اما من هميشه اصرار داشتم و مي‌خواستم هر طوري شده او را راضي كنم. وقتي مقتول با اصرار من روبه‌رو شد از من فرصت خواست تا با دخترش مشورت كند، اما هرگز به من جواب نداد.
شب حادثه را توضيح بده؟
يك روز قبل از چهارشنبه آخر سال بود و من تا شب در خانه‌اي مشغول به كار بودم كه مريم با تلفن من تماس گرفت و خواست بعد از پايان كارم پيش او بروم. آن شب او در خيابان دماوند منزل يكي از دوستانش بود كه با خودروی پژوام به سراغش رفتم. من او را براي انجام كاري به يكي از خيابان‌هاي شمال شهر بردم. چند ساعتي آنجا بوديم تا اينكه با هم به شركت برگشتيم. وقتي خواستم براي خواب به پانسيون بروم مرا براي شام به داخل شركت دعوت كرد و من هم قبول كردم. پس از اينكه شام خورديم به او پیشنهاد رابطه دادم اما مريم قبول نكرد و گفت هنوز صيغه او نشده‌ام. خيلي اصرار كردم، اما فايده‌اي نداشت تا اينكه ناخودآگاه دستم به دستش برخورد كرد. در اين لحظه مريم شروع به داد و فرياد كرد و گفت من قصد بدي دارم. خيلي ترسيده بودم كه همسايه‌ها صدايش را بشنوند به همين دليل با دستم دهانش را گرفتم. او انگشت دستم را با دندان‌هايش گاز گرفت به طوري كه هنوز انگشتم حسي ندارد. در حالي كه او داد و فرياد مي‌كرد دستم به چاقويي در آشپزخانه رسيد و دو ضربه به او زدم. پس از اين صداي آه و ناله‌اش بيشتر شد كه از ترس روسري‌اش را به دور گردنش انداختم و گره محكمي زدم و پارچه‌اي هم در دهانش گذاشتم تا كسي صدايش را نشوند.
بعد از حادثه چه كار كردي؟
فرار كردم و يك ساعتي در خيابان بودم تا اينكه دوباره به شركت برگشتم تا از گاوصندوق مدارك شناسايي و سفته‌هاي امانتي‌ام را بردارم. وقتي دوباره وارد شدم، او هنوز زنده بود و نفس مي‌كشيد. با چشمانش به من اشاره كرد تا گره روسري را باز كنم، اما من از ترس كاري نكردم و فقط مداركم را برداشتم و فرار كردم.
كليد گاوصندوق دست شما بود؟
بله. به من اطمينان داشتند.
سرقت هم كردي؟
فقط 170 هزار تومان پول داخل گاوصندوق بود كه برداشتم.
بعد كجا رفتي؟
صبح سركار و شب به شهرستان سمنان رفتم تا خواهرم را كه آنجا زندگي مي‌كند براي شب عيد به شهرستان خودمان ببرم.
يك شب سمنان بودم و روز بعد به بوكان رفتيم. دوباره چهاردهم فروردين ماه خواهرم را به سمنان بردم، اما از ترس به تهران نيامدم و به شهرستان رفتم تا اينكه چند روزقبل به تهران آمدم و دستگير شدم.
چه شد كه دوباره به تهران آمدي؟
چند روز قبل منشي يك شركت خدماتي كه مدتي پيش آنها كار كرده بودم با من تماس گرفت و خواست براي كار به تهران بيايم. از آنجايي كه بيكار بودم، قبول كردم.
فكر مي‌كردي دستگير شوي؟
نه. فكر نمي‌كردم مأموران پليس مرا به اين زودي شناسايي كنند.
دختر مقتول گفته بود شما مبلغ زيادي به مادرش بدهكاري؟
بله. مدتي قبل از حادثه مريم 25 ميليون تومان به من پول داد كه با آن كالا از مرز قاچاق كنم و بخشي از سودش را به او بدهم.
متأهلي؟
[گريه مي‌كند...] بله. يك پسر هفت ساله و يك دختر 15 ساله دارم.
خانواده‌ات خبر دارند به جرم قتل دستگير شده‌اي؟
نه.
به نظر شما يك وسوسه شيطاني ارزش قاتل شدن را دارد؟
[دوباره گريه مي‌كند...] نه. من قصد قتل نداشتم.
 
 

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
علی
|
United States
|
۱۲:۲۳ - ۱۳۹۵/۰۲/۳۰
0
1
اگر حکم اسلام در مورد اعدام در ملاء عام را ، اجرا می کردند اینطور مردم راحت همدیگر را نمی کشتند.اصلا کشتن شده مثل آب خوردن ، پناه بر خدا.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار