کد خبر: 781064
تاریخ انتشار: ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۶:۲۶
گفت‌و‌گوي «جوان» با محمد عبدالقدوس، نويسنده بنگلادشي و خادم بين‌الملل فرهنگ رضوي
دكتر محمد عبدالقدوس از كيلومترها آن طرف‌تر، از داكا به عشق امام هشتم(ع) به سرزمين خورشيد سفر كرده، احساسش به زيارت و امام رضا(ع)، آن قدر زلال، ناب و رشك‌برانگيز است كه خيلي از وقت‌ها درك آن براي من سخت مي‌شود.
صديقه رضواني‌نيا‌
ما برای دنیا پیام امام رضا(ع) را می‌بریمدكتر محمد عبدالقدوس از كيلومترها آن طرف‌تر، از داكا به عشق امام هشتم(ع) به سرزمين خورشيد سفر كرده، احساسش به زيارت و امام رضا(ع)، آن قدر زلال، ناب و رشك‌برانگيز است كه خيلي از وقت‌ها درك آن براي من سخت مي‌شود. من عشق سرشار به ساحت امام رضا(ع) را در چشم‌هاي خيس دكتر محمد عبدالقدوس ديدم؛ در اشك‌هاي زلالي كه اين زائر بنگلادشي با ياد و نام ايشان مي‌ريخت و در دعايي كه او در جوار امام رضا(ع) كرده بود. وقتي از او كه بعد از حضور در جشنواره بين‌المللي امام رضا(ع) راهي خانه خدا بود درباره احساسش از زيارت ثامن‌الحجج (ع) مي‌پرسم، با لحن بغض‌آلودي پاسخ مي‌دهد: به امام رضا(ع) گفته‌ام اگرچه ما از شما دوريم ولي هميشه به ياد شما هستيم و اگر شما ما را نپذيريد و مهمان‌نوازي نكنيد، ما روي به چه كسي بياوريم و به در خانه چه كسي برويم؟
  
مسافري از داكا
دكتر محمد عبدالقدوس اهل كشور بنگلادش كه كاملاً مسلط به زبان فارسي است، به خاطر ترجمه چهار كتاب درباره امام رضا(ع) به نام‌هاي «امام رضا(ع) به روايت اهل سنت»، «حديث سلسله الذهب»، «تحقيقي پيرامون اباصلت هروي» و «زندگينامه تحليلي امام رضا (ع)» در نهمين جشنواره بين‌المللي امام رضا(ع) به عنوان خادم نمونه فرهنگ رضوي مورد تقدير قرار گرفت و در جشنواره سيزدهم نيز به منظور شركت در مجمع خادمان فرهنگ رضوي به ايران سفر كرد و به عنوان دبير اين مجمع نيز انتخاب شد.
  
نائل شدن به دو حج
نكته قابل توجه درباره سفر اين بار دكتر عبدالقدوس اين است كه او امسال راهي سفر حج بود و به قول خودش به بركت دعاي امام رضا(ع) توانست هم در جشنواره شركت كند و هم به سفر حج برسد.
روايت او از اين اتفاق خواندني است: امسال اتفاق عجيبي براي بنده افتاد. چون براي حج ثبت نام كرده بودم و بالاخره پس از طي مراحل پيچيده، 20 آگوست به عنوان زمان پروازم از داكا به مكه تعيين شد. فقط 20 روز مانده به سفر حج، دعوت‌نامه جشنواره امام رضا(ع) به دستم رسيد كه در آن زمان پرواز به ايران 20 آگوست اعلام شده بود. خب مشخص بود كه اگر در جشنواره شركت مي‌كردم حتماً از حج جا مي‌ماندم. خيلي فكر كردم و تنها چاره را در اين ديدم كه زمان پرواز حج را جابه‌جا كنم. اين كار مشكل ديگري داشت و ممكن بود نتوانم پرواز جايگزين پيدا كنم و اگر هم پيدا مي‌كردم امكان رزرو بليت نداشتم. سه روز فكر كردم و يكدفعه به ياد امام رضا(ع) افتادم و با دل شكسته به خود حضرت توسل كردم و از ايشان خواستم گره‌گشاي اين مشكل باشند. آن لحظه تصميم قطعي گرفتم در جشنواره شركت كنم.
كاروان حج ما در موعد مقرر در 20 آگوست به مكه پرواز كرد و من هم همان روز روانه ايران شدم. قبل از پرواز به سمت تهران، از آژانس پرواز حج، خبر گرفتم آنها گفتند چون شما آگاهانه پرواز حج را كنسل كردي گير آوردن رزرو پرواز خيلي مشكل است و ما هم هنوز نتوانسته‌ايم كاري بكنيم ولي در حال تلاشيم.
اگر اين مشكل حل مي‌شد من بايد 26 آگوست از ايران برمي گشتم و 28 آگوست به مكه پرواز مي‌كردم و اگر هم حل نمي‌شد كه ديگر امكان به جا آوردن حج واجب برايم وجود نداشت.
در چنين شرايط مبهم و نگران‌كننده‌اي كه سال‌ها منتظر بودم به حج بروم و از آن سو آرزوي ديدار دوباره ايران و زيارت حرم‌هاي مقدس قم و مشهد را داشتم در جشنواره شركت كردم و دعايم خدمت آقا امام رضا(ع) اين بود كه خودشان دعا كنند گره باز شود تا بتوانم حج را به جا آورم. بالاخره به جشنواره آمدم و در برنامه‌ها شركت كردم- به جز مراسم اختتاميه كه نمي‌توانستم در آن شركت كنم و بايد خودم را به داكا مي‌رساندم_ و با اطمينان قلبي از ايران برگشتم. وقتي به بنگلادش رسيدم سريع با آژانس تماس گرفتم مسئول آژانس از آن طرف گوشي با صداي گرمي گفت: آقا بليت شما حاضر است و پرواز شما همان 28 آگوست مي‌باشد. لطفاً تشريف بياوريد و بليت را دريافت كنيد.‌
اينچنين دعايم مستجاب شد و من دو حج را بجا آوردم؛ زيارت امام رضا(ع) و شركت در جشنواره ايشان و حج واجب در كنار خانه خدا. آنچه من گفتم فقط يك نمونه از عنايات امام رضا(ع) بود كه همين چند ماه پيش و در جريان برگزاري جشنواره امام رضا(ع) برايم اتفاق افتاد.
  
تولد در دباتا
وقتي از دكتر محمد عبدالقدوس مي‌خواهم بيشتر خود را براي مخاطبان ما معرفي كند، مي‌گويد: سال 1975 در يك خانواده شيعه در منطقه دباتاي شهر ستخيرا در جنوب غربي بنگلادش به دنيا آمدم. منطقه‌اي خوش آب و هوا و رؤيايي. سه برادر دارم كه يكي استاد دانشگاه است و ديگري پزشك و برادر كوچكم مهندس مخابرات است.
پدرم كارمند دولت بود كه در اداره دامپروري كار مي‌كرد و سال 2007 بازنشسته شد و مادرم خانه‌دار است. شش سال پيش ازدواج كرده‌ام و دو فرزند دختر دارم.
  
وضعيت مسلمانان بنگلادشي
از او درباره وضعيت مسلمانان بنگلادش سؤال مي‌كنم كه در پاسخم مي‌گويد: بنگلادش سال ۱۹۷۱ از هند و پاكستان جدا و مستقل شد. 90 درصد جمعيت 160 ميليوني كشور ما را مسلمان‌ها تشكيل مي‌دهند كه حدود 10 هزار نفر آنها شيعه و ساكن مناطق جنوبي‌اند. به عبارت دقيق‌تر شيعيان در 4 شهر جنوب بنگلادش زندگي مي‌كنند كه اين افراد بومي كشور بنگلادش‌اند، بقيه شيعيان در داكا پايتخت و شهرهاي شمالي ساكنند كه اين افراد اردو زبان هستند و از هند و پاكستان به بنگلادش مهاجرت كرده‌اند. جالب است بدانيد وقتي بنگلادش از هند و پاكستان جدا شد، اغلب شيعيان بنگالي در اطراف شهر كلكته در كشور هند همان جا كه قبر شهيد نثار‌علي دي‌تو‌مير قرار دارد باقي ماندند. دي‌تومير و حاجي محمد‌محسن دو شهيد مشهور شيعي هستند كه در مبارزات ضد استعماري به شهادت رسيدند و گفته مي‌شود نسل بسياري از شيعيان بنگلادش و هند به اين دو نفر مي‌رسد.
  
وضعيت شيعيان در بنگلادش
عبدالقدوس درباره وضعيت شيعيان كشورش به ما مي‌گويد: به دليل جذابيت مذهب تشيع تعداد شيعيان كشور ما در حال افزايش است و كتاب‌هاي زيادي كه تا‌كنون درباره تشيع ترجمه شده و مورد استقبال قرار گرفته است؛ خود نشان‌دهنده علاقه مردم بنگلادش به شيعه است، من تاكنون ۳۳ كتاب ترجمه كرده‌ام كه المراجعات، فروغ ولايت، استفتائات مقام معظم رهبري و... از جمله آنهاست.
به لحاظ اقتصادي، سياسي و اجتماعي نيز شيعيان در بنگلادش وضعيت مناسبي دارند به طوري كه مثلاً بزرگ‌ترين تاجر بنگالي يك شيعه به اسم شاهنشاه رضوي است. اگرچه زماني شيعياني كه در روستاهاي دور افتاده كشور زندگي مي‌كردند، فقير بودند ولي در حال حاضر وضعيت اقتصادي اين خانواده‌ها بسيار بهبود يافته است.
  
آرزوي پدر
وي با اشاره به اينكه پدرش همواره در آرزوي اين بوده كه يكي از فرزندانش عالم ديني شود، ادامه مي‌دهد: پدر‌بزرگم تشيع را وارد منطقه دباتا كرد و به دنبال ايشان افراد ديگر به تشيع روي آوردند كه اكنون تعداد آنها به حدود 1000 نفر مي‌رسد.

پدر‌بزرگم براي اين افراد مسجد و حسينيه بنا مي‌كند كه هنوز هم آن مسجد و حسينيه در دباتا باقي است.

 وقتي تعداد شيعيان بيشتر مي‌شود پدر و عموهايم احساس مي‌كنند كه چقدر مردم نياز به حضور يك عالم ديني دارند تا جايي كه پدر قبل از ازدواجشان نذر مي‌كنند كه اگر خداوند پسري به ايشان عطا كرد يكي‌شان عالم ديني شود‌ كه خدا را شكر از بين فرزندان، من اين توفيق را پيدا كردم كه در حوزه علميه تحصيل كنم و طلبه ديني شوم.
  
خاطره خواندني ژانويه ۱۹۹۱
عبد‌القدوس كه هشت سال در حوزه علميه قم طلبه بوده است خاطره آمدنش به حوزه قم را با اشتياق بسيار برايمان تعريف مي‌كند: سال ۱۹۸۹ كه امام خميني(ره) به ملكوت اعلي پيوستند، من از دبيرستان دانش‌آموخته شدم. دوست داشتم براي ادامه تحصيل به ايران بيايم اما به دلايلي ويزاي من حاضر نشد و سال تحصيلي آغاز شد. پدرم به من گفت بهتر است به دانشگاه بروم. حدود يك ماه از رفتنم به دانشگاه مي‌گذشت كه مجله‌اي از رايزني ايران به دستم رسيد. من قبلاً از طريق اخبار شنيده بودم كه امام رحلت كرده‌اند اما درباره جزئيات آن و شخصيت امام (ره) چيزي نمي‌دانستم. آن مجله ويژه‌نامه ارتحال امام خميني(ره) بود. وقتي ساعت يك بعد از ظهر از دانشگاه به خانه رسيدم آن مجله را ديدم و تا ساعت 4:30 عصر تمام ۵۸ صفحه آن را مطالعه كردم و اشك ريختم و تازه فهميدم كه امام(ره) كه بودند. احساس مي‌كردم از بيمارستان تا لحظه تشييع امام(ره) همراه ايشان بودم. آن قدر تحت تأثير شخصيت امام(ره) قرار گرفتم و از رحلتشان داغدار شدم كه هنوز هم پس از سال‌ها آن داغ همراه من است. آن جا بود كه تصميم گرفتم كشور امام خميني(ره) را از نزديك ببينم، به همين دليل در پنجم ژانويه ۱۹۹۱ به ايران آمدم و از آن جا با محيط و فرهنگ ايراني انس گرفتم و بزرگ شدم. الان هم بيشتر از اينكه خود را يك شيعه بنگالي بدانم، خود را ايراني مي‌دانم. به خصوص اينكه مسئول بخش پژوهشي رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در داكا هستم و سخنان رهبر معظم انقلاب را به زبان بنگالي ترجمه مي‌كنم و به طور كامل در جريان آخرين حوادث و اتفاقات و موضع‌گيري‌هاي جمهوري اسلامي قرار مي‌گيرم. من تا سال ۱۹۹۹ در ايران بودم و سپس به كشورم بازگشتم.
بعد از مراجعت به بنگلادش دروس دانشگاهي را از سر گرفتم و هم‌اكنون مشغول تحصيل دوره دكترا در دانشگاه داكا مي‌باشم. در كنار درس و بحث همواره به كارهاي علمي پژوهشي و تبليغي نيز مشغول بوده‌ام.
  
دلم برايش مي‌تپد
او از اينكه از بعد سال‌ها دوباره ايران را ديده هيجان‌زده است و احساسش را از ديدار دوباره ايران و مشهد اينطور به ما مي‌گويد: من هم مثل همه شيعيان دلم هميشه براي ايران مي‌تپد، به همين دليل خيلي دقيق اخبار ايران را پيگيري مي‌كنم. مي‌دانستم در اين سال‌ها به خاطر فشار غرب و مسئله هسته‌اي و تحريم‌ها، ايران شرايط سختي داشته است. در آرزوي اين بودم كه بار ديگر ايران را از نزديك ببينم تا متوجه شوم چه اتفاقي افتاده است. وقتي در اين سفر از نزديك در جريان شرايط ايران به ويژه در زمينه‌هاي علمي قرار گرفتم شگفت‌زده شدم. باور كردني نيست ايران با وجود تحريم‌ها اين قدر رشد كرده باشد. من در اين سفر با ديدن اين پيشرفت‌ها به ويژه با ديدن شكوه حرم امام رضا(ع) كه حالا نسبت به گذشته صحن‌هاي آن خيلي بزرگ‌تر شده است اشكم جاري شد و به امام رضا(ع) گفتم: ‌اي غريب الغربا ايراني‌ها نگذاشته‌اند شما غريب باشيد همان طور كه به دليل وجود شما بركت‌هاي بسياري نصيب مردم و كشور ايران شده است.
  
دلم تنگ شده بود اما...
وقتي از دكتر عبدالقدوس با آن لحن دلنشين و اخلاصي كه در وجودش موج مي‌زند و همين اخلاص كلامش را نافذ و تأثير‌گذار كرده، مي‌پرسم چه خاطره‌اي از حضور دوباره در ايران و در جوار حرم رضوي و جشنواره‌اي به نام امام هشتم (ع) داريد، نكته‌هاي جالبي را برايمان بيان مي‌كند كه شنيدنش جالب است: راستش وقتي پس از حدود هشت سال تحصيل در قم و انسي كه با اين فضا گرفته بودم و انگار قم و ايران خانه من بودند- اين حس در همه شيعيان وجود دارد كه ايران خانه آنهاست و در اين خانه احساس آرامش مي‌كنند- به بنگلادش برگشتم يك دهه از زندگي‌ام را با آن شور جواني در فعاليت‌هاي گوناگون سپري كردم اما بعد از 10 سال واقعاً دلم براي قم و ايران تنگ شده بود و دلم مي‌خواست خودم را دوباره به اين سرزمين كه براي من جنبه معنوي داشت پيوند بزنم اما هيچ راهي براي بازگشت دوباره به ايران و زيارت امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) پيدا نمي‌كردم. كم كم ارتباط و اتصال روحي‌ام با قم و مشهد داشت كمرنگ مي‌شد و داشتم نااميد مي‌شدم كه شايد در عمرم ديگر نتوانم به خدمت امام رضا(ع) و خانم حضرت معصومه(س)، كريمه اهل بيت (ع) برسم و گاهي براي اين محروميت، خود را مقصر مي‌دانستم كه كاش طلبگي را بيشتر ادامه مي‌دادم و به كشورم بر‌نمي‌گشتم.
  
آن حس عجيب
او ادامه مي‌دهد: در چنين كشمكش روحي روزي پيشنهاد ترجمه چهار كتاب درباره امام رضا (ع) به من داده شد. با تمام وجودم پيشنهادها را پذيرفتم و كار ترجمه را انجام دادم. بعد از مدتي كه كار به پايان رسيد، به بنده اطلاع دادند كه براي برنامه‌اي به نام جشنواره بين‌المللي امام رضا(ع) به مشهد دعوت شده‌ام. دوباره راه براي من باز شد و با عنايت آقا امام رضا (ع) موفق شدم مجدد با قم و مشهد ارتباط برقرار كنم. انگار دوباره محرم اين حرم‌ها شدم. به همين خاطر حس عجيبي نسبت به جشنواره امام رضا(ع) دارم و معتقدم اين جشنواره زندگي مرا تغيير داد.
  
رسالت بزرگ
او به عنوان دبير بخش آسيا و اقيانوسيه مجمع جهاني خادمان فرهنگ رضوي در اين باره مي‌گويد: دفعه پيش كه به جشنواره آمدم هنوز بنياد بين‌المللي امام رضا(ع) تشكيل نشده بود اما امسال كه آمدم ديدم الحمدلله اين اتفاق مبارك افتاده كه من آن را به فال نيك مي‌گيرم. درباره جشنواره امام رضا (ع) معتقدم رسالت بزرگي دارد و شعاع نوراني فرهنگ رضوي بايد از خراسان و ايران به ديگر كشور‌ها تابانده شود چنان كه امام خودشان فرمودند: «فان الناس لو عرفوا محاسن كلامنا لاتبعونا.»
 انتخاب شدن بنده به عنوان دبير بخش آسيا و اقيانوسيه مجمع جهاني خادمان فرهنگ رضوي را فرصتی بسيار خوب و مغتنم براي خود مي‌دانم و در اين راستا برنامه‌هاي گوناگوني به بنياد پيشنهاد كرده‌ام و اميدوارم به اهداف خود دست يابيم.
  
خدا كند با همين عنوان محشور شوم
وقتي درباره عنوان خادم نمونه فرهنگ رضوي كه او موفق به دريافت اين عنوان پر‌افتخار از جشنواره امام رضا(ع) شده است مي‌پرسم مي‌گويد: خدا كند در روز رستاخيز با همين عنوان خادم نمونه فرهنگ رضوي محشور شوم.
  
اسمي كه در سال‌هاي حضور در قم زياد شنيده بودم
جشنواره سيزدهم امام رضا(ع) براي عبدالقدوس يادآور يك خاطره ديگر هم است و او ديدار با علامه آيت‌الله‌‌ شيخ ابراهيم زكزكي را توفيق‌ بزرگي از جانب خداوند مي‌داند كه در اين سفر نصيبش شده.
عبدالقدوس با حسرت از شيخ زكزكي ياد مي‌كند و در ميان اشك و بغض مي‌گويد: در سال‌هايي كه در قم طلبه بودم در ميان برادران آفريقايي دوستان زيادي داشتم كه از جمله آنها طلاب نيجريه‌اي بودند. يك اسم را از زبان آن برادران زياد شنيده بودم و آن «شيخ زكزكي» بود. آنقدر اين اسم بر زبان طلاب آفريقايي بخصوص نيجريه‌اي‌ها بود كه من آرزو داشتم يك‌بار هم كه شده اين مرد بزرگ را زيارت كنم ولي هيچ وقت اين توفيق را پيدا نكردم. تا اينكه بالاخره خدا را شكر در سيزدهمين جشنواره امام رضا (ع) در ميان خادمان فرهنگ رضوي ايشان را ديدم و در مشهد زيارتشان كردم. البته اين ملاقات وقتي صورت گرفت كه سه فرزند ايشان به شهادت رسيده بودند و من برايم بسيار تعجب‌آور بود كه بابت آن هيچ ناراحتي يا غمي نداشت و اتفاقاً هميشه چهره‌اش خندان بود و با لبخند با ما برخورد مي‌كرد.
صبر و استقامت ايشان برايم يادآور خاطره سيد‌الشهدا در روز عاشورا بود. وقتي شيخ زكزكي را ديدم بيشتر كنجكاو شدم كه درباره ايشان مطالب بيشتري بدانم از طريق اينترنت بيشتر با كارها و تلاش‌هاي ايشان شدم و از حماسه‌اي كه ايشان در نيجريه آفريده بود لذت بردم. شيخ زكزكي در معرفي و گسترش مكتب اهل بيت (ع) يك الگوست.

متأسفانه اواخر باز اتفاقي براي ايشان افتاد و تعداد ديگري از فرزندان خود را از دست دادند مثل اينكه شيخ مي‌خواهند اقتداي كاملي به حضرت سيد‌الشهدا داشته باشند و هنوز هم دارند فدا كاري مي‌كنند.

وقتي من تصوير چهره خونين ايشان كه محاسن‌شان به خونشان خضاب شده بود را ديدم يك لحظه حس كردم چقدر اين چهره با آن محاسن خضاب شده به خون، شبيه مولاي متقيان علي بن ابيطالب (ع) در محراب مسجد كوفه است و در آن لحظه از صميم دل فقط يك جمله را زمزمه كردم كه: «الهي رضا بقضائك و تسليما لامرك لا معبود سواك يا غياث المستغيثين.»
  
رازي بين من و امام رضا (ع)
 او درباره احساسش از زيارت امام رضا(ع) مي‌گويد: من از كيلومترها آن طرف‌تر براي زيارت امام آمده‌ام. البته معتقدم زيارت به ميزان معرفت و آگاهي انسان نسبت به امام و حال معنوي او وابسته است.
براي حضور در جشنواره امام رضا(ع) به ايران آمدم و از وقتي متوجه شدم بايد به اينجا بيايم خودم را زائر حضرت رضا (ع) ديدم؛ زائري كه از سوي امامش براي اين سفر دعوت شده و وظيفه من فقط آمدن بود. همواره بين من و امامم رازي است كه خودشان از آن باخبرند. درباره احساسم از زيارت بايد بگويم: اين رازي است بين من و امام رضا(ع) كه ريشه در عشق و محبت نسبت به آن حضرت دارد.
فقط بدانيد كه دردمندانه به امام رضا(ع) گفتم: اگرچه ما از شما دوريم ولي هميشه به ياد شما هستيم و اگر ما را نپذيريد و مهمان‌نوازي نكنيد، ما روي به كه آوريم و در خانه چه كسي را بزنيم؟
  
هيچ‌وقت وداع نمي‌كنم
وقتي از اين خادم فرهنگ رضوي مي‌پرسم چگونه با امام رضا(ع) وداع خواهيد كرد آه بلندي مي‌كشد و مي‌گويد: من هيچ وقت با امام رضا(ع) وداع نمي‌كنم چون خداحافظي با ايشان معنا ندارد. ما فقط به لحاظ فيزيكي از حضرت فاصله مي‌گيريم و گرنه هميشه به ياد امام رضا(ع) هستيم و ارتباط روحي‌مان با حضرت ادامه دارد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار