این واقعيتی است كه گفتيد. متأسفانه در ابتداي فصل مشكلات زيادي داشتيم. ميدانستيم كه با مشكلات بزرگي روبهرو خواهيم شد؛ چراكه ميدانستيم هنوز آماده نبودیم، 15 روز قبل از شروع فصل تيم را جمع كرديم آن هم نه كامل و دروازهبان ما پنج روز قبل از شروع فصل آمد و آن هم بدون آمادگي و تمرين. انتظار مشكلات زيادي را داشتم. طبيعي است كه ما هم دوست داشتيم از همان ابتداي فصل خوب و با قدرت آغاز كنيم، اما به مشكلات هم واقف بوديم. سوشا محروم بود. طارمي و عاليشاه هم نبودند. در آن شش هفتهاي كه بازيها را باختيم شرايط منطقي نبود. ما خوب بازي ميكرديم. مثلاً مقابل سپاهان يا ذوب آهن خيلي خوب كار كرديم اما متأسفانه يك عامل خارجي كه همان تصميمات داوري بود هم عليه ما بود و همه مسائل دست به دست هم داد تا موفق نباشيم درست مثل بازي با سايپا. بعد از آن ميدانستيم و مطمئن بوديم كه ميشود و خودمان را بايد سازماندهي كنيم با بازيهاي زيباتر و نتايج قابل قبول و بازيكنان با عملكرد خود خوشبيني خوبي به ما القا كردند. با كارشان، با تمريناتشان و مطمئن بوديم كه روزهاي خوب ما هم شروع ميشود تا اينكه امروز ما با 19 بازي بدون باخت مدعي قهرماني هستيم (این مصاحبه قبل از دربی چاپ شده است) كه اگر كمي خوششانس بوديم و هفت، هشت پنالتي كه از دست داديم را از دست نميداديم الان قهرماني ما قبل از موعد مسجل بود. اما توانستيم بازي متفاوتي را ارائه دهيم. تيمي با بازيكناني جوان، سرحال، تازه نفس و مدرن در كنار نفرات باتجربه از جمله مرحوم نوروزي، بنگر، نورمحمدي و سوشا. در كنار تمام مشكلاتي كه در شروع فصل داشتيم، فاجعه فوت هادي نوروزي براي ما شوك پشت شوك بود؛ يك فاجعه واقعي. اما در كنار تمام مشكلاتي كه در شروع و ادامه كار داشتيم- مشكلات مالي و فني و بازيكنان و... - باشگاه با يك ثبات مديريتي و حمايت، ما را همراهي كرد تا امروز در كنار استقلال تهران و خوزستان براي قهرماني بجنگيم.
پرسپوليس باشگاه بزرگي است. سال گذشته مشكلات زيادي داشت و براي بقا ميجنگيد. وقتي آمديم يكي از وظايف ما حفظ تيم در ليگ بود و بعد برد مقابل پيكان به اين هدف رسيديم و خب طبيعي است با مشكلات زيادي وارد فصل جديد شديم اما موفق شديم؛ با انتخابهاي خوب از بازيكنان و اعتقاد به بازيكنان و اعتماد به خودمان و كارمان به علاوه دانش و كيفيت در باشگاه به اين بزرگي، تيم را به آنچه مستحق آن بود برسانيم و اين نتيجه تلاش بازيكنان بود
اصل کار ما براین اساس بود که با کار فراوان نتیجه بگیریم با کار و کار و کار و البته تحليل و ارزيابي توانايي بازيكنانم. ما از طريق كارمان تلاش بازيكنان را شناختيم و متوجه شديم هم كيفيت، هم توانايي و دانش كار را دارند. ميدانستيم شش هفته اول بازيهاي بسيار سختي داريم اما از هفته ششم به بعد ميتوانيم اميدوار باشيم براي پيشرفت و اين هم تجربه شخصي بنده و همكارانم بود كه براساس توانايي بازيكنان به آن رسيديم و تنها شعبده و جادوي ما كار بود و كار و تمرين.
ما قبل از هر چيزي انتخاب صحيحي كرديم. بازيكناني را انتخاب كرديم كه تشخيص داديم بازيكنان توانا و مدرني هستند. به رغم نفراتي كه اسم دارند و كارآيي ندارند. اينها تواناييهاي زيادي داشتند كه ميدانستيم با كار و تمرين ميتوان كيفيتشان را از هر لحاظ بالا برد. روي آنها كار كرديم. اعتماد به نفس داديم. روي مسائل فني، تاكتيكي و روحي كار كرديم و مهمترين مسئله اين بود كه آنها را مجاب كنيم كه كيفيت بالايي دارند و خودشان را قبول كنند و روحيه قهرماني و برنده شدن را در آنها ايجاد كرديم و توانستيم در كنار هوادارانمان كه يار دوازدهم ما هستند به اينجا برسانيم. اما اين پروسه ادامه دارد و آنچه ما را خوشحال ميكند اين است كه اين بازيكنان ميتوانند از اين هم بهتر شوند. از لحاظ فني و بدني تا بتوانند فاكتورهايي كه حول و حوش تيمهاي بزرگي مثل پرسپوليس هستند را هضم كرده و درك كنند در چه تيمي هستند.
درست است، همه چيز را خوب ميدانيد و دقيقاً همين طور است كه اشاره كرديد. اين يكي از خطرات اعتماد به نفس كاذب است و يكي از خطرات مستمر و دائمي در هر باشگاهي مخصوصاً در باشگاهاي بزرگتري مثل پرسپوليس؛ چراكه به هر حال رفتارها در چنين باشگاهي به مراتب بيشتر از باشگاههاي كوچك به چشم ميآيد. ظرفيت معروفيت، حضور در رسانهها و بالا رفتن يك باره استاندارد مالي بازيكنان و همه اينها خطرات نابودكنندهاي است و در اين موقعيت اين وظيفه ماست كه چطور بازيكنان را روي زمين نگه داريم كه الكي اوج نگرفته و پرواز نكنند. چراكه خيلي وقتها پيش ميآيد بعد از يك يا دو فصل موفقيتآميز اين خطر بروز كرده و بازيكن نابود ميشود و اين را در گذشته داشتيم و آنچه هدف ماست اينكه بازيكنان بفهمند كه بايد به طور روزانه خود را نشان دهند. هر روز بايد اين را بفهمند و درك كنند در پرسپوليس هستند و در هر بازي بايد ثابت كنند كه استحقاق حضور در پرسپوليس را دارند. پرسپوليس به طور مستمر در حال انتخاب بازيكن است و بازيكن نبايد فكر كند موقعيتي كه در باشگاه دارد هميشگي است و با يك بازي خوب در يك فصل جاي خودش را تا آخر عمر ورزشياش در پرسپوليس حفظ ميكند. ما مدام روي اين مسئله تأكيد داريم.
در واقع پاناديچ و حضورش در پرسپوليس برايم خيلي مهم بود. او سابقه فوتبالي درخشان و تجارب باارزشي داشت. در آكادمي هم دانشجوي ممتازي بود و در كار نيز كمك مهمي و بدون او كار همه ما بيشتر شد اما خب اتفاقي بود كه افتاد و براي همه ما غيرمنتظره بود اما چارهاي نداشتيم. دنبال كمك جديدي هم نتوانستيم بگرديم چون كمكي در حد او نميتوانستيم پيدا كنيم.
من در تيم ملي هم بودم. شخصیت افراد با هم متفاوت است و هر كسي روش خودش را دارد در ارتباطگيري و در كارش. روش من اين نيست كه از طريق رسانهها حواشي تيم را حل كنم آن هم با هوچيگري. روش من اين است كه مشكلات را در خانه و در رختكن حل كنم و اگر نارضايتي هم داشته باشم از بازيكنان با رسانهاي كردن آن فرار رو به جلو نخواهم داشت و سعي ميكنم مشكلات را در خانه و با خود آنها حل كنم. تيم را من با افكار عمومي تقسيم نمیکنم.
در ورزش حرفهاي روابط كاملاً شفاف و تعريف شده است. وظايف و مسئوليت مربي و بازيكن كاملاً مشخص است. آن چيزي كه من از بازيكنان ميخواهم يك ارتباط و حضور حرفهاي در كار است با وظايفي مشخص و اينجا ديگر دموكراسي و من بميرم تو بميري وجود ندارد. من از بازيكن نميخواهم از بالاي برج ميلاد به پايين بپرد. از آنها ميخواهم خودشان را براي تمرين آماده كنند و تمرين هسته مركزي زندگي آنها باشد و تمام كارهاي زندگي خود را با تمرين هماهنگ كنند، براي تمرين استراحت كنند، به موقع بخورند به موقع در تمرين حاضر شوند و قبل از حضور در تمرين آمادگي كامل داشته باشند و همه مسائل ديگر را بايد بگذارند بعد از تمرين. بازيكن بايد تمام كارهاي روزمره زندگياش را با تمرينش هماهنگ كند. اين را بازيكن بايد بفهمد كه فوتبال خيلي سخت و خستهكننده است و رژيم و كاري و خاص خودش را ميطلبد و به همين خاطر معتقدم بازيكنان بايد به اين مسئله برسند و طبيعي است عصباني ميشوم وقتي اين كار را انجام ندهند؛ چراكه دليلي نميبينم آنطور كه ميخواهم نباشند و به آنچه گفتم نرسند. بايد براي هر تمرين روي خود كار كنند و از هر تمرين به تمرين بعد بهتر باشد تا همه ما از اين بهتر شدن استفاده ببريم و دليلي نميبينم كار به دعوا و نارضايتي بکشد. به خاطر همين در تيم من خيلي نارضايتي وجود ندارد. چراكه فقط میتوانند يا اينطوري يا آنطوري باشند و راه سومي وجود ندارد. البته من هم تا حدي تحمل دارم گاهي شايد مشكلي وجود داشته باشد و اين را درك ميكنم، اما اجازه نميدهم اين مسئله دائمي و روزمره شود؛ چراكه اگر اين مسئله به طور روزمره جا بيفتد، تمرين ديگر تأثيري نخواهد داشت؛ چراكه ما بخشي از تمرينات بدنسازي و فيزيكي بازيكنان را از دست ميدهيم. بازيكن بايد درك كند اين تمرين و اين فشار براي خود اوست و اگر نفهمد كه در اين راستا بايد حداكثر توان خود را بگذارد، تأثير تمرين به حداقل ميرسد. آنها در واقع بايد درك كنند كه از اين فشار خود آنها نفع ميبرند كه اگر بفهمند، بهتر و با كيفيتتر و راحتتر ميتوانند بازي كنند و همين باعث پيشرفت آنها ميشود. در واقع شايد عصبانيت من نسبت به بعضي بازيكنان به اين دليل است كه آنها بتوانند از پتانسيل بالايي كه دارند به بهترين نحو استفاده كنند. شاید نتوانم هیجانی از این لحاظ بدهم اما نتیجه و کیفیت مهم است.
شايد من خيلي جالب توجه نباشم چون شلوغ نميكنم، تحريك نميكنم، سر و صدا ايجاد نميكنم، اطراف تيم و عنوانهاي خبري و تيترهاي خبري نميدهم و مثلاً نميگويم اگر ببريم توپ قورت ميدهم. اما معتقدم در پرسپوليس فقط بردن مهم نيست و در كنار برد بايد بازي زيبا ارائه داد. يك جذابيت در بازي بايد به نمايش گذاشت و يك شادابي به تصوير كشيد و مردم اين را درك ميكنند و شايد به همين دليل است كه 80-70 هزار تماشاگر به ورزشگاه ميآيند. البته كار سادهاي نيست رسيدن به اين اما ما همچنان اصرار داريم به اين مسئله. هم نتيجه و هم رضايتمندي هواداران مد نظر ماست و تمام تلاشي كه ميكنيم به خاطر هوادار پرسپوليس است. چراكه آنها از هر مسئلهاي براي ما مهمتر هستند. ضمن اينكه هميشه ميشود بهتر بود و همين كه به موقعيت موجود راضي بشويد، كارتان تمام است و افت شروع ميشود و اين چيزي نيست كه نه ما بخواهيم و نه هوادار پرسپوليس.
بله، صد در صد همين است. بارسا را نگاه کنید بيشتر سمپاد دارد تا هوادار، اما پرسپوليس بيشترين هوادار را در دنيا دارد هواداری که تیمش، قلب اوست. بارسا تيمي شناخته شده در دنياست كه با بازيهاي خوبش همه را به احترام واميدارد و علاقه ايجاد ميكند اما براي هوادار پرسپوليس علاقه چيزي فراتر از كلماتي است كه بيان ميشود. اين علاقه قلبي است و اين تيم زندگي آنهاست و اين تفاوت هوادار پرسپوليس با هواداران ديگر تيمهاي دنياست.
اين حرف روزنامهها در آن زمان بود. روزنامهها مينوشتند من محتاط هستم و دفاعي بازي ميكنم. آنها اينطور مينوشتند چراكه يك جرياني از آنها ميخواست اينطور بنويسند. اما من به شما ميگويم وقتي مسئلهاي نوشته ميشود، بايد مستند باشد. من چهار سال سرمربي بودم، در آن چهار سال تيم ملي بهترين نتيجه 40 سال اخير را گرفت. بعد از 30 سال ايران در بازيهاي آسيايي بوسان قهرمان شد. در نيمه نهايي كرهاي را برد كه يك ماه قبل از آن چهارم جامجهاني شده بود و هشت بازيكن، باتجربه جام جهاني را داشت. آن هم در كره برديم نه دوحه. بعد از آن ژاپن را برديم و قهرمان شديم در فينال. دو سال بعد از آن، ايران سوم بازيهاي ملتهاي آسيا شد بدون شكست و به چين باخت آن هم با تباني داور و در پنالتي. دو سال قبل از آن، چين جام جهاني بود و ايران نبود. در يك چهارم نهايي كرهاي را برديم كه خيلي دفاعي بازي كرديم و فقط چهار گل به آنها زديم چون خيلي دفاعي بازي كرديم. تيمي را برديم كه چهارم جهان بود. آن هم در يكي از زيباترين بازيهاي طول تاريخ اين بازيها و سوم شديم. آخرين بار ايران كي سوم شده است؟ و آن زمان گفته ميشد كه من مربي دفاعي هستم. ما براي مقام سومي، بحرين را با يك بازيكن كمتر برديم. اين يك مسئله. بعد رفتيم جام جهاني. بدون شكست. مطمئن و پيش از موعد. ژاپني را برديم كه بهترين تيم تاريخ خودش بود. درصد بردهايمان در آن چند سال 80 درصد بود. آمار گلهايمان 8/2 گل در هر بازی بود و اين آمار تيمي بود كه ميگفتند دفاعي بازي ميكند و مربي آن محتاط است. حالا نميخواهم بگويم در چند تورنمنت مثل غرب آسيا و الجي قهرمان شديم، اما ميخواهم بگويم آن زمان كره چهارم دنيا بود با يك تيم عالي و ژاپن در بين هشت تيم برتر دنيا بود با مهرههايي چون ناكاتا و ناكامورا و عربستان هم تيمي قوي بود و چين يك تيم شركتكننده در جام جهاني بود و اولين و آخرين باري بود كه تيمي به اين قدرتمندي بود و در چنين جوي ما تسلط داشتيم بر فوتبال آسيا. درست است؟
من با مديرعامل باشگاه پرسپوليس به توافق رسيدم. قبل از عيد اين توافق انجام شده و قراردادم را دوساله تمديد كردهام و تمام تمركزم روي پرسپوليس است و اميدوارم كرش در تيم ملي موفق باشد.
اين واقعيتي است اما وظيفه سنگيني را با اين حرف روي دوش من گذاشتيد.
اساس و فسلفه ما كار است. كار زياد و تنها كار و تلاش است كه در دراز مدت نتيجه ميدهد. درست است شانس فاكتور مهمي است، اما اگر خودمان به خودمان نخواهيم كمك كنيم، خدا هم به ما كمك نميكند. اول بايد خودمان كمك كنيم به خودمان تا خدا هم از ما راضي باشد و كمكمان كند.
من در زمان خودم تيم ملي را هم خيلي جوان كردم با بازيكنان جوان و ناشناختهاي كه بعدها كمك شاياني شدند براي ايران. كعبي، نكونام، شجاعي، بداوي، علوي، معدنچي، مبعلي، نويدكيا و امثال آنها بازيكنان جواني بودند كه بعدها خدمات زيادي به فوتبال ايران كردند.
خيلي بايد كار كرد. بايد به بازيكنان جوان فرصت داد. در حال حاضر بازيكنان جواني ظهور كردهاند كه ميتوانند در آينده ستارههاي بزرگي شوند. الان مثل آن زمان ديگر نميتوان به راحتي سر از باشگاههاي آلمان و... در آورد، اما با كار و تلاش ميتوان باز هم ستارهسازي كرد.
]مصاحبهاش را در روزنامهاي در كرواسي نشان ميدهد[ اين را نه چون الان مقابل شما نشستهام ميگويم. در روزنامه كرواسي هم كه چند روز قبل چاپ شده گفتهام زماني كه عيد نوروز در خانه بودم. امروز ايران يكي از مطمئنترين و امنترين كشورهاي دنياست. زندگي در ايران عالي است. امنيت در بالاترين حد ممكن است. تروريسم يك مأموريت غيرممكن در ايران است. مردم بسيار مهربان هستند و با آغوشي باز از خارجيها استقبال ميكنند. درست برخلاف اخبار منتشر شده و اتفاقاتي كه در كشورهاي همسايه ايران رخ ميدهد و من با صراحت تأكيد ميكنم كه ايران يكي از امنترين كشورهاي جهان است.
فوتبال...، فوتبال. چون دوست دارم هر روز كار كنم و تمام دانشي كه از دانشگاه كسب كردم را اگر به طور عملي در فوتبال استفاده نکنم، هيچ ارزشي ندارد. دوست دارم هر روز در زمين باشم، با تيم و بچهها باشم و فكر ميكنم 90 سالگي فوتبال را كنار بگذارم شايد در دانشگاه تدريس كردم.
نه، اما سفيد شدن موهايم در پرسپوليس سرعت گرفت.