کد خبر: 770030
تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۶
«مجلس اول خبرگان رهبري از عزل آيت‌الله منتظري تا انتخاب آيت‌الله خامنه‌اي» در گفت‌وشنود با آيت‌الله سيدجعفر كريمي
عالم گرانمايه آيت‌الله سيدجعفر كريمي از اعضاي دوره اول مجلس خبرگان رهبري و شاهد دو رويداد مهم آن مجلس، يعني انتخاب آيت‌الله منتظري به قائم‌مقامي رهبري و انتخاب آيت‌الله خامنه‌اي به رهبري نظام اسلامي بوده‌اند
عالم گرانمايه آيت‌الله سيدجعفر كريمي از اعضاي دوره اول مجلس خبرگان رهبري و شاهد دو رويداد مهم آن مجلس، يعني انتخاب آيت‌الله منتظري به قائم‌مقامي رهبري و انتخاب آيت‌الله خامنه‌اي به رهبري نظام اسلامي بوده‌اند. ايشان در گفت‌و‌شنود پيش‌رو خاطرات خويش از اين دو رويداد تاريخي را بيان كرده‌اند. اميد است كه مورد استفاده پژوهندگان تاريخ انقلاب قرار گيرد.

حضرتعالي در جريان انتخاب آيت‌الله منتظري به قائم مقامي رهبري بوديد، لطفاً در آغاز اين گفت وشنود، درباره فرآيندي كه به اين انتخاب منجر شد، توضيحاتي بفرماييد.
بسم‌الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين وصلي الله علي محمد وآله الطاهرين(ع). دوران جنگ بود و كشور با مشكلات متعددي چون تأمين نيازهاي مردم و هزينه جنگ روبه‌رو بود. مرحوم امام جمعه وقت آبادان اين موضوع را مطرح كرد: «در اين شرايط بحراني، اگر خداي ناكرده براي حضرت امام اتفاقي پيش بيايد، مسئولان فرصت نخواهند داشت كه با مشورت و تأمل براي جانشيني ايشان فردي را پيدا كنند، بنابراين بهتر است كه از باب احتياط از حالا فكري بكنيم.»
يعني انتخاب آقاي منتظري به قائم‌مقامي رهبري، پيشنهاد ايشان بود؟
بله، ايشان گفت: «آقاي منتظري هم به خاطر مدارج علمي، هم سوابق انقلابي و هم حسن ارتباط با امام و حضور در صحنه انقلاب و اداره كشور، گزينه مناسبي هستند.» چند نفر از دوستان هم با اين پيشنهاد موافقت كردند.

در اين باره با حضرت امام مشورت نشد؟
خير، چون خود امام بناي دخالت در تصميم‌گيري‌هاي مجلس خبرگان را نداشتند و قرار هم نبود كه مجلس خبرگان در پيشنهادات خود با امام مشورت كند.

نظر خود شما درباره اين انتخاب چه بود؟
من با برداشتي كه از آراي حضرت امام داشتم، مي‌دانستم كه با شيوه مديريتي آقاي منتظري و نيز نحوه سياستمداري او و عدم توجه ايشان به برخي از جوانب موضوعات، موافق وطبعا به اين انتخاب راضي نيستند و ايشان را براي تصدي چنين مسئوليت خطيري مناسب نمي‌دانند، بنابراين با شنيدن نظر دوستان در آن جلسه، در شرايط دشواري قرار گرفتم. چون طرح اين پيشنهاد را آن هم با شتابزدگي و بدون مشورت قبلي، به صلاح نظام نمي‌دانستم، به همين دليل از رئيس مجلس وقت خواستم كه صحبت كنم و گفتم: «تعيين قائم‌مقام رهبري نياز آني كشور نيست كه به اين سرعت درباره‌اش تصميم بگيريم، چون حضرت امام از سلامتي برخوردارند و با نهايت درايت و هوشمندي، كشور را اداره مي‌كنند. فرصت هم هست كه بعداً آقاي منتظري را به اين مقام انتخاب كنيد، بنابراين تعجيل در اين امر بسيار مهم اولاً: ضرورتي ندارد، ثانياً: مردم را نگران مي‌كند كه چه اتفاقي پيش آمده و ثالثاً: موجب برداشت‌هاي سوء دشمنان مي‌شود.»
در اثر صحبت‌هاي بنده در آن جلسه، درباره قائم‌مقامي آقاي منتظري تصميمي گرفته نشد، ولي در جلسه بعد با اصرار هواداران ايشان، موضوع به رأي گذاشته شد و به تصويب رسيد. از آنجا كه اين تصميم در جلسه غيرعلني خبرگان اتخاذ شد، قرار بود فعلاً رسانه‌اي نشود تا سر فرصت شيوه درستي براي اعلام آن پيش‌بيني شود، ولي امام جمعه وقت قزوين اين خبر را رسانه‌اي كرد!

چرا حضرت امام از قائم‌مقامي آيت‌الله منتظري نگران بودند؟‌ از نگاه ايشان، نقاط ضعف آقاي منتظري چه چيزهايي بودند؟
امام مراتب علمي و فقاهت و سوابق آقاي منتظري را قبول داشتند، اما ايشان را زودباور و ساده‌انديش و ناآشنا به مصالح عاليه نظام و غافل از حيله‌هاي دشمنان داخلي و خارجي مي‌دانستند. از اين گذشته معتقد بودند بيت آقاي منتظري، محل رفت و آمد افراد بدسابقه، فرصت‌طلب، ماجراجو و مفسد است. امام يك ‌بار توسط بنده و يك بار هم توسط آقاي راستي و آقاي شرعي و بنده، براي ايشان پيام فرستادند بيت‌شان را از افراد شرور، به‌خصوص سيدمهدي و سيدهادي هاشمي پاك و آنها را از خود دور كنند، اما ايشان اين پيام‌ها را جدي نگرفتند!

روابط امام و آيت‌الله منتظري، از چه مقطعي به‌طور جدي به تيرگي گراييد؟ چه عاملي موجب شد كه اين فرآيند تشديد شود؟
هنگامي كه منافقين جنگ مسلحانه اعلام كردند و در خيابان‌ها به جان مردم بي‌گناه افتادند، امام به نيروي انتظامي، دادسراها و دادگاه‌هاي انقلاب دستور صريح دادند كه مزدوران را به‌سرعت تحت تعقيب قرار دهند و به كيفر اعمال پليدشان برسانند. آقاي منتظري كم‌كم شروع به مخالفت با دستگيري‌ها كرد و در مصاحبه‌هاي خود، اين نهادها را به باد انتقاد گرفت و در آن شرايط بحراني، خوراك تبليغاتي براي دشمنان كشور فراهم آورد. امام بارها در اين مورد تذكر دادند، اما ايشان همچنان به اين شيوه ادامه داد. خود من بارها به ايشان التماس كردم: دست از مخالفت با نظرات امام بردارد و آب به آسياب دشمن نريزد و راه خود را از امام و مردم انقلابي و طرفدار نظام جدا سازد. حتي خواهش كردم مشكلاتي را كه به نظرشان مي‌رسد رسانه‌اي نكنند بلكه حضوراً با امام مطرح و برايشان راه‌حل پيدا كنند.

قبول كردند؟
بله، به همين دليل من از امام درخواست ملاقات كردم كه ايشان هم موافقت فرمودند. روزي كه همراه با آقاي منتظري براي ملاقات امام از قم به تهران مي‌آمديم، در راه به ايشان گفتم كه هنگام صحبت با امام، سعي كنند دل دردمند ايشان را به دست بياورند تا روابط به شكل قبل درآيد، چون اين به نفع اسلام و انقلاب و مردم است.

 جلسه چگونه برگزار شد؟
وقتي به تهران رسيديم و به محضر امام مشرف شديم، بنده احتمال دادم كه شايد ترجيح بدهند گفت‌وگوي خصوصي داشته باشند، بنابراين از جا بلند شدم كه از اتاق بيرون بروم، اما امام اشاره فرمودند كه بمانم و بنده هم اطاعت امر كردم.
امام به ايشان تذكر دادند نقد آشكار نهادهاي انتظامي و دادگاه‌هاي انقلاب در رسانه‌ها، اولاً موجب دلسردي خدمتگزاران و نگراني مردم مي‌شود و ثانياً سوژه به دست دشمن مي‌دهد كه در شرايط بحراني مملكت به نفع اسلام و كشور نيست و به ايشان توصيه كردند كه در صحبت‌هايشان رعايت مصالح نظام را بكنند و از فردي با اين سابقه طولاني و چشمگير در مبارزات انقلاب، انتظار نمي‌رود عليه مصالح كشور حرف بزند و از عده‌اي مفسد و خودفروخته كه سوابق آنها كاملاً روشن است، حمايت كند.

جواب آقاي منتظري چه بود؟
ايشان گفت: «سخنراني رئيس‌جمهور امريكا را قبل از اينكه بيان كند، چندين نفر ويرايش مي‌كنند، ولي شما در ديدارها و مناسبت‌ها هر حرفي را في‌البداهه مي‌زنيد!» امام فرمودند: «يعني شما قبلاً مشورت مي‌كنيد و اين حرف‌ها را مي‌زنيد؟»

آيا نتيجه مطلوبي هم از آن جلسه حاصل شد؟‌
متأسفانه خير! آقاي منتظري بعد از بازگشت از حضور امام، نه‌تنها همچنان به شيوه گذشته ادامه داد بلكه انتقادات و اشكالات واهي خود را تشديد هم كرد! همزمان با اوج‌گيري ترورها توسط منافقين، عده‌اي اطراف آقاي منتظري را گرفتند و با استفاده از سادگي و زودباوري ايشان، براي دستيابي به اهداف خود، ايشان را به موضع‌گيري‌هاي قوي‌تر و آشكارتر عليه محاكم قضايي و نهادهاي امنيتي و انتظامي ترغيب كردند. استكبار جهاني هم با انتشار گسترده سخنان ايشان از طريق بنگاه‌هاي سخن‌پراكني خود، به اين بحران دامن مي‌زد و در جهت اهداف خود از آن سخنان بهره‌برداري مي‌كرد.
امام همچنان با ارسال پيام و نامه سعي داشتند آقاي منتظري را متوجه شرايط خطير كشور كنند و از اين كار بازدارند، اما فايده نداشت تا سرانجام كاسه صبر امام لبريز شد و آيت‌الله مشكيني، آيت‌الله اميني، آيت‌الله خامنه‌اي و آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني را دعوت كردند و خطراتي را كه از سوي آقاي منتظري متوجه نظام و انقلاب بود، گوشزد نمودند و در حالي كه بسيار از اينكه نتوانسته بودند شيوه و عملكرد ايشان را اصلاح كنند اظهار تأسف كردند، فرمودند كه به‌ناچار منتظري را از قائم‌مقامي رهبري عزل خواهند كرد.
قصد امام اين بود كه اين خبر همان شب از طريق صداوسيما پخش شود، اما آقايان صلاح ندانستند و از امام خواستند كه از اعلان عمومي تصميم خود در آن شب صرف‌نظر كنند تا آنان به شكلي اين تصميم را به اطلاع آقاي منتظري برسانند و بعد موضوع را رسانه‌اي كنند. در نهايت با اين تصميم مدبرانه امام، فتنه‌اي كه مخالفان نظام قصد داشتند از طريق آقاي منتظري و بي‌توجهي ايشان به ابعاد موضوعات و مصالح كشور محقق سازند، نقش بر آب شد.

آيا هيچ وقت از حضرت امام، سخني مبني بر اينكه آقاي منتظري عمداً به اين صورت موضع‌گيري مي‌كند، شنيده بوديد؟
خير، به ياد ندارم كه امام در جايي اشاره كرده باشند كه آقاي منتظري مي‌دانسته كه دارد به ضرر نظام كاري مي‌كند يا قصد خيانت به نظام و تخريب آن را دارد. استدلال امام اين بود كه ساده‌انديشي و زودباوري آقاي منتظري ممكن است در زندگي خصوصي يا محيط‌هاي كوچكي مثل محيط طلبگي مشكلي ايجاد نكند، اما در مواجهه با استعمار و استكبار پيچيده جهاني و در اداره كشور، آن هم در كشوري كه تازه در آن انقلاب شده، قطعاً مشكل‌ساز خواهد بود. امام چندين بار به ايشان تذكر داده بودند كه: «احتمال بدهيد حرف‌ها و رفتار شما نهايتاً به ضرر نظام تمام شود، اگر من شما را عادل نمي‌دانم به خاطر موضع‌گيري‌هاي غلط شماست!» همين تعابير نشان مي‌دهد كه امام ابداً ايشان را به بدخواهي براي نظام يا خرابكاري در آن متهم نمي‌كردند. نه خود من چنين حرفي را از امام شنيدم و نه از كساني كه پيام‌هاي امام را براي آقاي منتظري مي‌بردند.

جنابعالي چه عواملي را روي اين‌گونه رفتار آيت‌الله منتظري مؤثر مي‌دانيد؟
برخي از ويژگي‌هاي آقاي منتظري به ايشان اختصاص نداشت، بلكه بسياري از آقايان باور نكرده بودند كه فرق است بين اداره يك كشور با اداره يك كلاس درس يا امام جماعت يك مسجد بودن! براي اداره كشور تيزبيني، هوشمندي، شعور و درك بالا و به‌ويژه تدبير لازم است و مسئوليت اداره يك كشور، مخصوصاً كشوري كه قرار است براساس دستورات اسلام و قرآن مديريت شود، مسئوليت سنگيني است.
به نظر بنده در كنار اين ويژگي‌هاي شخصيتي كه با مسئوليت خطير رهبري سازگار نبود، دو گروه هم روي ايشان تأثير و نفوذ تعيين‌كننده‌اي داشتند؛ يكي خويشاوندان نزديك ايشان از قبيل سيدمهدي و سيدهادي هاشمي و ديگري كساني كه با اظهار ارادت و اخلاص، مطالبي را به ايشان القا و ايشان را وادار به حرف زدن و موضع‌گيري مي‌كردند.
خدا رحمت كند مرحوم آقاي حاج آقا مصطفي را. ايشان مي‌گفت: «از وقتي قدم بر گود سياست گذاشتيم، تصميم گرفتيم هيچ حرف و عقيده‌اي را زود باور نكنيم و روي حرف‌ها فكر كنيم و ببينيم آن حرف به نفع چه كساني است و به ضرر چه كساني و حساب همه جاي كار را مي‌كرديم!» آقاي منتظري اهل اين‌جور شيوه‌ها نبود و بديهي است كه ديگران سوءاستفاده مي‌كردند.

حضرتعالي در روزهاي پاياني عمر شريف امام محضر ايشان مي‌رسيديد، حالات ايشان چگونه بود و از آن روزها چه خاطراتي داريد؟
در آن اواخر در جلسه‌اي خدمت امام رسيدم و مطلبي را خدمتشان عرض كردم، ايشان فرمودند: «من حالش را ندارم و اگر محض خاطر شما نبود، اينجا نمي‌نشستم و مي‌رفتم كه استراحت كنم!» من عرض كردم: «آقا! من افرادي را به سن شما و كمتر از شما ديده‌ام كه بسياري از صفات كماليه را از دست داده‌اند، اما حضرتعالي بحمدلله در اين سن فكرتان مثل يك مرد ۴۵ ساله است! اين هم عنايت خداست كه اين مردم را دوست دارد و بنابراين حضرتعالي را كه رهبر اين مردم هستيد حفظ مي‌كند.»
با اينكه حضرت امام بيمار بودند، ولي هيچ‌ يك از ما نمي‌توانستيم فقدان ايشان را باور كنيم و دائماً به خود اميدواري مي‌داديم كه خداوند مثل هميشه عنايت مي‌كند و ايشان را براي ما نگه مي‌دارد تا اينكه بيماري ايشان طولاني شد. حدود 20 ساعت قبل از رحلت‌شان، بنده با چند نفر ديگر به عيادت ايشان رفتيم. هنگامي كه آن قامت استوار را روي تخت و رو به قبله ديدم، بغض گلويم را گرفت و نتوانستم تحمل كنم، اما به جاي اينكه ما بگوييم ان‌شاءالله طوري نيست، ايشان با بيان لطيفي فرمودند: «ناراحت نباشيد، چيزي نيست، هرچه خدا مقدر كرده است همان مي‌شود!»
اواخر كه خدمتشان مي‌رسيدم، گاهي جملاتي مي‌گفتند كه از آنها بوي يأس از ادامه حيات مي‌آمد. يك بار فرمودند: «ديگر سير شده‌ام، بايد بروم، بايد به خودم بپردازم، ديگر نمي‌خواهم كسي را ببينم» و بنده مي‌گذاشتم به حساب اينكه پيرمرد و ضعيف شده‌اند و مي‌خواهند استراحت كنند.
ايشان در اواخر عمر دستور داده بودند كه ديگر نوه كوچكشان را نزدشان نبرند، چون به او فوق‌العاده علاقه داشتند و بچه هم به ايشان علاقه زيادي داشت. امام حتي در اين حد دلبستگي‌ را هم بر خود نمي‌پسنديدند. در روزهاي آخر فقط حضرت آقا كه رئيس‌جمهور بودند و آقاي هاشمي‌رفسنجاني كه رياست مجلس را به عهده داشتند، به حضور امام مي‌رسيدند و در كنار تخت ايشان بودند.

پس از رحلت امام، مجلس خبرگان در يك اقدام تاريخي، به‌سرعت جانشين ايشان را تعيين كرد. خاطره آن روز تاريخ‌ساز را بيان بفرماييد. جلسه خبرگان در 14 خرداد 68 چگونه آغاز شد و تداوم يافت؟
با رحلت حضرت امام، همه در برابر يك واقعيت بسيار تلخ قرار گرفتيم و آن هم فقدان آن رهبر الهي بود كه با درايت، ايمان و هوشمندي بي‌نظيري توانسته بود كشتي اين كشور را از طوفان‌هاي مهيب عبور بدهد و به ساحل نجات برساند.
با رحلت امام، غروب همان روز تمام اعضاي خبرگان از سراسر كشور فراخوانده شدند تا صبح فردا در محل مجلس شوراي اسلامي سابق، جلسه اضطراري فوق‌العاده تشكيل بدهند. بنده هم در آن جلسه حضور داشتم. مجلس خبرگان در هاله‌اي از غم و اندوه فرو رفته بود و صداي هق‌هق گريه حضار هرازگاهي سكوت جلسه را مي‌شكست. فقط خدا مي‌داند كه آن لحظات چقدر سنگين و طاقت‌فرسا بود. پس از تلاوت قرآن و قرائت حمد و سوره براي روح ملكوتي امام، دو پاكت سر به مهر كه هر يك حاوي نسخه‌اي از وصيتنامه‌ الهي سياسي امام بودند و يكي به آستان قدس رضوي و ديگري در مجلس شوراي اسلامي به امانت سپرده شده بودند، باز شدند. قرار بود وصيتنامه را مرحوم آسيداحمد آقا بخوانند كه از شدت تأثر نتوانستند و قرائت وصيتنامه به عهده حضرت آقا گذاشته شد؛ وصيتنامه‌اي سراسر مشحون از نكات بلند و آموزنده و آينده‌نگري و صلاح‌انديشي امام براي نسل‌هاي آينده.
پس از قرائت وصيتنامه نوبت به انتخاب رهبر آينده نظام جمهوري اسلامي رسيد. در قانون اساسي آمده است كه اگر در ميان افراد واجد شرايط رهبري به شرح مذكور در قانون اساسي، فردي واجد همه شرايط بود، همان شخص براي رهبري انتخاب شود، وگرنه از ميان واجدين نسبي شرايط عمومي، سه نفر كه نسبت به ديگران امتيازات بيشتر دارند به عنوان شوراي رهبري انتخاب شوند.
شما با شوراي رهبري موافق بوديد؟ اين ايده تا چه حد در آن مجلس مقبوليت داشت؟
خير، نه آن موقع موافق بودم، نه حالا هستم! اشكالاتي كه آن روز بر شوراي رهبري داشتم، هنوز هم دارم و آن را براي اداره كشور كارآمد نمي‌دانم. علاوه بر اينكه براساس مباني فقهي ولايت فقيه، شوراي رهبري را فاقد وجاهت شرعي و مبناي علمي مي‌دانم، بنابراين در همان جلسه تصميم داشتم كه اگر شوراي رهبري مطرح شد، اشكالات اساسي‌اي را مطرح كنم، چون نه در آن مجلس و نه بيرون از آن، سه تن را كه بتوانند هماهنگ اداره كشور را به عهده بگيرند، سراغ نداشتم.
هرچند عده زيادي از علما در سراسر كشور مجتهد بودند، اما به اعتقاد بنده اين امتياز براي رهبري كشور كافي نيست. تدبير، شجاعت، آشنا بودن با زمان، آينده‌نگري، سياستمداري و ويژگي‌هايي از اين دست، لازمه رهبري هستند كه ضرورتاً با اجتهاد فقهي حاصل نمي‌شوند. بنده در آن جلسه شرايط مذكور در قانون اساسي را درحضرت آيت‌الله خامنه‌اي(دامت بركاته) مي‌ديدم. ايشان به اعتقاد بنده، از هر نظر شايستگي احراز اين منصب را داشتند و تصميم من اين بود كه اگر رهبري ايشان مطرح شد، استدلال‌هاي خود را در دفاع از ايشان به سمع مجلس برسانم.
خوشبختانه بحث شورايي بودن رهبري رأي نياورد و سرانجام حضرت آقا به هيئت رئيسه مجلس پيشنهاد شد و آقاي هاشمي‌رفسنجاني به عنوان نايب‌رئيس مجلس خبرگان، نام ايشان را از تريبون مجلس اعلام كرد. با اعلام نام ايشان، نور اميد در چهره اكثر حاضرين ظاهر شد و ما كه در غم از دست دادن امام رمق از دست داده بوديم، جان تازه‌اي گرفتيم. با اينكه اكثريت قاطع مجلس با رهبري ايشان موافق بودند، اما خود حضرت آقا به‌شدت اصرار داشتند كه از پذيرش اين مسئوليت معاف شوند، حتي پشت تريبون قرار گرفتند و از هيئت رئيسه و اعضاي خبرگان خواستند كه اين بار سنگين را روي دوش ايشان قرار ندهند! در مقابل، اعضاي برجسته خبرگان رهبري از جمله مرحوم آيت‌الله مشكيني قبول اين مسئوليت را امري الهي، شرعي و ملي مي‌دانستند. سرانجام موضوع رهبري حضرت آقا به رأي گذاشته شد و ايشان با اكثريت قاطع آراي اعضاي خبرگان مسئوليت رهبري را به عهده گرفتند.

با انتخاب ايشان گويي بار سنگيني از روي دوش همه برداشته شد و نقشه‌هاي شوم دشمنان كه تصور مي‌كردند با رحلت امام، شيرازه كارها از هم مي‌گسلد، نقش بر آب گرديد. نگراني مردم برطرف شد و همه اميدوار شديم كه پس از رحلت امام، زمام امور به دست فردي مدير، شجاع، آينده‌نگر و سياستمدار افتاده است كه مي‌تواند راه امام را به‌درستي ادامه بدهد.
عده‌اي در آن برهه اين شبهه را مطرح مي‌كردند كه رهبر انقلاب بايد مرجع باشد. اين مشكل چگونه حل شد؟
پس از رأي‌گيري و انتخاب حضرت آقا به رهبري، آقاي هاشمي از قول حضرت امام نقل كرد كه: «آقايان به دنبال مجتهد صاحب رساله و سرشناس كه عده‌اي مقلد داشته باشد نباشند بلكه مجتهد بودن و مدير و مدبر و شجاع و توانمند بودن براي اداره كشور مانند آقاي خامنه‌اي كافي است.» نقل اين گفته امام، اسباب دلگرمي بيشتر ما شد.

نظر خود ايشان چه بود؟
اتفاقاً پس از اين انتخاب، بنده در جلسه‌اي خدمتشان عرض كردم كه: «شما تا به حال رئيس‌جمهور بوده‌ايد كه سمتي سياسي و اجرايي است، اما اينك كه در كسوت رهبري درآمده‌ايد، مهم‌ترين ويژگي آن قدرت علمي و فقهي است و مردم به‌تدريج نيازهاي فقهي خود را با شما مطرح خواهند كرد. خود را براي پاسخگويي به اين نيازها مهيا كنيد.» ايشان در نهايت تواضع فرمودند: «آقايان ديگر هستند و نيازي به من نيست، اميدوارم كه مردم هيچ‌گاه در اين امور به من نياز پيدا نكنند. ان‌شاءالله فقهاي عالي‌مقدار همواره در بين مردم باشند و مسائل فقهي آنها را اداره كنند. خوب است كه مردم به من فقط در اداره امور جاريه كشور اكتفا كنند.»
اين فرمايش ايشان است، ولي خواست مردم چيز ديگري بود و هست و تا آنجا كه بنده اطلاع دارم، حجم استفتائاتي كه به دفتر ايشان مي‌رسد، كمتر از استفتائاتي كه به دفتر امام(ره) مي‌رسيد نيست. قدرت استنباط معظم‌له و مدارج علمي و اجتهاد ايشان هم كه بحمدلله طي سال‌هاي رهبري ايشان هر روز آشكارتر از روز قبل شده است.

و سخن آخر؟
وجود مبارك مقام معظم رهبري نعمت بزرگي است كه خداوند به ملت خداجوي ما ارزاني داشته است. اميدوارم مردم ما قدر اين انقلاب را كه بهاي آن خون شهدا و ايثارگري‌هاي امام راحل و ديگر بزرگان انقلاب است بدانند و در پاسداري از ارزش‌هاي انقلاب بكوشند تا ان‌شاءالله اين انقلاب به انقلاب جهاني حضرت متصل گردد.
 
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار