دومين فيلم چهارمين روز جشنواره که پس از «باديگارد» در سانس 21 بر پرده نقرهاي سالن برج ميلاد نشست، «من» سهيل بیرقي بود. بيرقي که پيش از اين تجربه دستيار اولي و برنامهريزي براي کارگردانهايي مثل عبدالرضا کاهاني، واروژ کريم مسيحي، رسول صدرعاملي، بهرام توکلي و حسن فتحي را در کارنامه به ثبت رسانده بود، در اولين تجربه ساخت فيلم بلند سينمايي، فيلمنامهاي از خودش را مقابل دوربين برده و از «عبدالرضا کاهاني» هم به عنوان مشاور کارگردان استفاده کرده است. «من» بيرقي که علاوه بر حضور در بخش نگاه نو در کنار فيلم «ايستاده در غبار» در ميان گزينههاي بخش سوداي سيمرغ هم حضور دارد، داستان آذر را روايت ميکند، زني بزهکار و قانونگريز که با بازي متفاوت ليلا حاتمي به يکي از ماندگارترين کاراکترهاي سينماي ايران بدل شده است. «آذر» ترکيبي از جسارت، اقتدار، لطافت زنانه و آسيبپذيري عاطفي است، زني که از يک طرف موسيقي تدريس ميکند و از طرف ديگر در انواع بزهکاري و کار چاقکني از شرخري، توزيع قاچاقي نوشيدنيهاي الکلي، قاچاق انسان گرفته تا تلکه کردن، دور زدن قانون، تبحر خاصي دارد و به اصطلاح خلافي نيست که از عهدهاش خارج باشد. ليلا حاتمي در ايفاي اين نقش برخلاف قالب متداول نقشهايي که بازي ميکند، زني آرام با ري اکشنهاي کند نيست، آذر زني است عصبي با دروني متلاطم که بهرغم ولع پول، وقتي که عصباني ميشود نميتواند از پس کنترل احساساتش بر بياد و با يک دعوا سود کلان يک معامله را از دست ميدهد. بهرغم روابط سردي که آذر با آدمهاي دور و برش دارد، اما حضور يک فرد جديد که او را به ياد زنانگياش انداخته، پاشنه آشيلش ميشود و در نهايت آذر هم مانند قهرمانهاي فيلمهاي نوآر از نقطه ضعف عشق آسيب ميبيند. يکي از مهمترين مؤلفههاي فيلم در کنار شخصيتپردازي روانکاوانه کاراکتر آذر، بازي ليلا حاتمي است. او نقش يک ضدقهرمان را که در کنار اندوهي مبهم، بازيگوشي و ولع تمامنشدني به رفتارهاي خطرآفرين دارد به خوبي بازي ميکند و چهرهاي تازه از زنان بزهکار را در قاب سينما به نمايش در ميآورد. شايد ريتم فيلم «من» چندان هم سريع نباشد، اما روندش به گونهاي است که مخاطب را تا لحظه آخر با خود همراه ميکند و مجالي براي فراغت نميدهد. در نهايت فيلم «من» آغاز خوبي است براي فيلمسازي که در اولين ساخته بلند سينمايياش بدعتهايي به ياد ماندني را رقم زده است.