بيترديد مسجد ارك تهران از پايگاههاي شاخص نهضت اسلامي ايران در تمامي ادوار آن به شمار ميرود. اين كانون پرآوازه از آغازين روزهاي نهضت اسلامي به رهبري امام خميني درخدمت اين حركت مقدس درآمد و تا دوران پيروزي انقلاب، همچنان در معرض توجه مبارزان قرار داشت. مقالي كه پيش روي داريد به بازخواني كاركرد سياسي اين مسجد در دوران اوليه نهضت اسلامي پرداخته است.
بيترديد طرح «لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي» در سال 41، محمل آغاز نهضت اسلامي ايران به شمار ميرود. هرچند با اعتراض و ايستادگي امام خميني و ساير مراجع تقليد، اين لايحه هرگز عملي نشد اما مشخص بود كه مبارزه آغاز شده، راهي طولاني در پيش دارد.
رفراندوم بهمن 1341، آغازي بر يك مواجهه جدي
هنوز چند هفته از لغو تصويبنامه انجمنهاي ايالتي و ولايتي نگذشته بود كه شاه در ديماه 1341، اصول ششگانه خود را اعلام و به دنبال آن دولت علم اعلان كرد 6 بهمن همان سال لوايح ششگانه به رفراندوم گذاشته خواهد شد. شاه اصول ششگانه خود را انقلاب سفيد ناميد و با هياهو سعي در تبليغ آن داشت. انقلاب سفيد شاه مشتمل بر شش اصل الغاي رژيم ارباب ـ رعيتي، ملي كردن جنگلها، فروش سهام كارخانههاي دولتي و سهيم كردن كارگران در منابع توليدي و صنعتي، لايحه اصلاحي قانون انتخابات و ايجاد سپاه دانش بود. رأيگيري درباره لوايح ششگانه از نظر مراجع نامفهوم و خلاف قانون اساسي مورد ادعاي رژيم بود. حتي توضيحاتي كه سران دولتي براي توجيه رفراندوم ارائه كردند، نتوانست اين ابهامها را برطرف كند. از آنجا كه استنباط ميشد اين رفراندوم پوششي براي يك سلسله كارهاي خلاف شرع توسط رژيم است، امام خميني مراجع را براي تصميمگيري در اين باره به تشكيل جلسهاي دعوت كردند و پس از پايان جلسه تصميم گرفته شد رفراندوم را تحريم كنند. (1)
حمله به «فيضيه قم» از پيامدهاي اعتراض امام به انقلاب سفيد!
پس از ماجراي رفراندوم، چون ايام عيد نوروز نزديك ميشد و هر ساله بسياري از مردم با ايمان براي زيارت حضرت معصومه (س) به شهر مذهبي قم ميآمدند، روحانيون تصميم گرفتند به علت تقارن عيد نوروز با شهادت امام جعفر صادق(ع) و مسائل ضد اسلامي عيد آن سال را عزاي عمومي اعلام كنند.(2) رژيم براي سركوب هرگونه واكنشي از جانب حوزه علميه قم عدهاي كماندوها و نيروهاي ورزيده خود را به قم اعزام كرد. عصر دوم فروردين سال 1342 عزاداري بزرگي در مدرسه فيضيه برپا شده بود و گروههاي مختلفي از مردم در آن مجلس حضور داشتند. رفت و آمد مأموران نشاندهنده يك حادثه بود، گويندهاي در بالاي منبر در حال سخنراني پيرامون زندگاني امام جعفر صادق(ع) بود، ناگهان عدهاي با سر و صداي زياد نظم جلسه را به هم زدند و در پي آن كماندوهاي رژيم به مردم حملهور شدند و به جنايتي دست زدند كه تاريخ همواره گواه آن است. ديگر نميشود حادثه فيضيه را پنهان كرد و علما و از جمله امام در مقابل آن موضعگيري كردند و امام با شجاعت وصفناپذيري كه داشت «به اطرافيان و پيروان خود درس ايستادگي و شجاعت را عملاً آموخت»(3) علاوه بر اين ايشان پس از اطلاع از واقعه فيضيه بسيار متأثر شدند و اظهار كردند: «اينها با من كار دارند و من هم با اينها كار دارم، چرا به مردم و مدرسه حمله ميكنند، چرا مجلس سوگواري امام صادق(ع) را بر هم ميزنند، چرا مردم بيگناه و طلاب را ميكشند.»(4) امام خميني نه فقط با سخنان خود اين كار رژيم را محكوم كرد، بلكه درباره اقدامات حكومت اعلاميههاي شاهدوستي، يعني غارتگري را انتشار داد و از جانب ديگر در آستانه محرم سال 1362، فتواي تاريخي خود را صادر كرد: «تقيه حرام و اظهار حقايق واجب ولو بلغ ما بلغ.» اين فتوا در كشور پخش شد و زيانهاي رژيم شاه را كه متوجه اساس اسلام و استقلال كشور بود، براي مردم بازگو كرد. فتواي امام كارسازترين دستوري بود كه همه مردم، بهويژه روحانيت را به جنبش بيسابقهاي واداشت و سازش و تسليم را مردود كرد، فكر عقبنشيني را از بين برد و آشكارا گفت: «تا قلم در دست دارم كارهاي مخالف مملكت را برملا ميكنم....»(5)
مراسم تاريخي ترحيم مرحوم حجتالاسلام سيدضياءالدين حاج سيدجوادي
به هر روي، به دنبال حادثه فيضيه، در بيشتر نقاط ايران مراسمهاي يادبودي برپا شد و در جايجاي ايران واعظان درباره اين كار رژيم سخنراني ميكردند(6) در تهران هم 16 روز پس از واقعه در مسجد ارك مراسمي به همين مناسبت برگزار شد. اين مراسم گرچه در پوشش برگزاري ختم سيد ضياء حاج سيد جوادي تشكيل شده بود، ولي در عمل به كانوني براي انتقاد از رژيم تبديل شد. بر اساس گزارش ساواك بسياري از روحانيون و بازاريها و بهخصوص دانشجويان در اين مجلس شركت كرده بودند. در اين مراسم ابتدا نامه تسليت آيتالله ميلاني قرائت شد و بعد از آن يكي از دانشجويان دانشگاه بدون هيچ مقدمهاي مطالب شديداللحني بيان كرد. مطلب به حدي تند بود كه با مجلس عزاداري مطابقت نميكرد و پس از او حجتالاسلام شجوني شروع به سخنراني كرد. او در سخنراني خود براي از بين بردن و نابود كردن دشمنان دين چنين استدلال كرد: «لامپ را تا موقعي كه روشن است، بالاي سر خود آويزان ميكنيم، در غير اين صورت آن را دور مياندازيم و درخت اگر ثمر نداد بايد آن را قطع كرد؛ همچنين افراد مضر اگر بر جامعه تسلط پيدا كنند، بايد به خاطر جامعه با تمام قدرت براي قطع و نابودي آن وجود مضر كوشيد.»(7) وي در خاطرات خود ميگويد:«مسجد ارك مالامال از جمعيت بود. غلامرضا تختي دم در ايستاده بود. من پاي منبر رفتم...ديدم ساواكيها زياد هستند... ميترسيدم منبر بروم. يواشكي دم در آمدم كه بيرون بيايم، يكمرتبه تختي بازوانم را سخت گرفت و... گفت با زبان خوش برميگردي روي منبر يا همينجا تو را بلند ميكنم و روي منبر مينشانم؟ در نهايت مجبور شدم و منبر رفتم و آنچه را كه بايد ميگفتم، گفتم. پس از پايان سخنراني مردم تظاهرات كردند و به بازار ريختند. بنده مدتي به گمرك رفتم و مخفي شدم تا آبها از آسياب افتاد.»(8)
لغو مراسم ترحيم آيتالله حكيم براي قربانيان فيضيه در مسجد ارك تهران
قرار بود آيتاللهالعظمي حكيم مراسم چهلم شهداي فيضيه را در مسجد ارك برگزار كند. آيتالله حكيم در آن زمان موقعيت خاصي در عالم تشيع داشتند و شاه هم بعد از وفات آيتالله بروجردي به ايشان تسليت گفته بود و چنين وانمود ميكرد كه روي آن مرجع تقليد حساب ميكند. آيتالله حكيم به داماد خودشان مرحوم سيد ابراهيم طباطبايي كه در ايام چهلم مدرسه فيضيه در تهران بود، دستور دادند مجلس ترحيمي براي شهداي مدرسه فيضيه برگزار كند. بر اساس دعوت و اعلاميههاي قبلي قرار بود از ساعت 15 روز يكشنبه 21 ارديبهشت 1342 در مسجد ارك مجلس يادبود برگزار شود. بر اساس گزارش ساواك از صبح آن روز بهشدت در بازار تهران ختم مسجد ارك شايع شده بود و بسياري از بازاريان مغازههاي خود را تعطيل كردند و براي شركت در اين مراسم به جلوي مسجد ارك رفته بودند، اما در ساعت 14 در مسجد قفل شد و افراد كلانتري9 جلوي مسجد مستقر شدند، در ساعت 15 نيز هفت دستگاه لندرور با حدود 50 نفر سرنشين پليس در ميدان ارك مستقر شدند. افرادي كه براي شركت در مراسم مسجد ارك ميآمدند، وقتي با در بسته مواجه شدند در گوشه و كنار خيابان جمع شدند و دستههاي 80 الي 100 نفري تشكيل شد و تظاهرات محلي صورت دادند كه شعارشان بيشتر صلوات بود و هر دفعه مأموران پليس به آنها حمله و آنها را متفرق ميكردند. در يكي از اين تظاهراتها يك نفر هنگام فرار با يك درفش كفاشي از پشت به يك سرهنگ شهرباني حمله و درفش را در بدن او فرو كرد كه آن سرهنگ به بهداري شهرباني فرستاده شد و پس از بهبودي به ميدان ارك مراجعت كرد. بر اساس گزارش ساواك در بين تظاهركنندگان مسجد ارك افراد معمم زيادي ديده ميشدند كه با جملاتي سعي داشتند افراد را تحريك كنند. در اين جريان 14 نفر توسط كلانتري9 دستگير شدند.(9) اين اولين و آخرين باري نبود كه رژيم از برگزاري مراسم در مسجد ارك جلوگيري ميكرد. مأموران رژيم بارها و به بهانههاي گوناگون مسجد را تحت مراقبت شديد امنيتي قرار ميدادند و اين مراقبت به هنگام برگزاري مراسم در كاخ گلستان تشديد ميشد. (10)
موج پيشبيني نشده 15خرداد 1342
امام خميني پس از واقعه فيضيه با اعتراض شديد به هيئت حاكمه پيام مفصلي براي علما نوشتند كه اين كار يكي از عوامل زمينهساز قيام مردم در 15 خرداد 1342 و واقعه جديد در مبارزه با رژيم بود. (11) علاوه بر اين امام در چهلمين روز فاجعه فيضيه نيز پيام مهمي كه دربردارنده مواضع قاطع و سازشناپذير سياسي و انقلابي بود، خطاب به ملت صادر كرد. (12) با صدور و انتشار پيام امام و حركت علما در نجف رژيم متوجه شد برنامه اجراشده در فيضيه پيامدهاي منفي براي رژيم در برداشته و نيازي به حركت ديگري است. از آنجا كه كارهاي انجامشده نتوانسته بودند اهداف مورد نظر را تأمين كنند، به همين علت لازم بود عملياتي در مقياس وسيع و با شدت بيشتري اجرا شود. در مقابل شاه هم در سخنراني 28 ارديبهشت 1342 تهديد كرد اگر اين حركتها متوقف نشوند، كشتار وسيعي خواهد كرد و همه علمايي كه بهگونهاي در راهاندازي اين حركتها سهيم باشند، دستگير خواهند شد. او گفت: «اگر متأسفانه لازم باشد بگوييم انقلاب بزرگ به خون يك عده بيگناه، يعني مأموران دولت و يك عده بدبخت گمراه آغشته شود، اين كاري است كه چارهاي نيست و خواهد شد.»(13)
با فرا رسيدن ماه محرم و آغاز سخنرانيهاي وعاظ در اين ماه و برملا كردن چهره واقعي رژيم ساواك سعي كرد هر چه زودتر دست به كار شود و جلوي اقدامات تحريكآميز را بگيرد. به همين علت جمعي از گويندگان مذهبي را احضار كرد و با تهديد و رعاب به آنان يادآور شد در سخنان خود سه مطلب را رعايت كنند: 1ـ بر ضد شخص شاه سخن نگويند؛ 2ـ از اسرائيل و آنچه مرتبط با اسرائيل است مطلبي گفته نشود، 3ـ مرتب نگويند اسلام در خطر است. زماني كه امام از اين موضوع مطلع شدند، با صدور بيانيهاي خطاب به وعاظ و گويندگان چنين هشدار دادند:
«اين التزامات علاوه بر آنكه ارزش قانوني و مخالفت با آن هيچ اثري ندارد، التزامگيرندگان مجرم و قابل تعقيب هستند...سكوت در اين ايام تأييد دستگاه جبار و كمك به دشمنان اسلام است.»(14)
راهپيماييهاي مذهبي و شعارهاي تند انقلابي عليه رژيم و طرفداري از مواضع امام در تهران و شهرستانها هر روز گسترش بيشتري مييافت و اين موج بهخصوص پس از سخنراني پرشور امام در عصر عاشورا در فيضيه به وقايع روزمره در قم، تهران و شهرستانها شتاب بيشتري ميداد. در اين شرايط با همهگير شدن تدريجي مخالفت رژيم چاره كار را در دستگيري امام دانست. به همين علت در صبحگاه 15 خرداد 1342 نيروهاي امنيتي با دستگيري امام در منزلش او را به تهران انتقال دادند و پس از مدتي او را به پادگان عشرتآباد بردند.
ميدان ارك تهران در روز 15 خرداد
خبر دستگيري امام تلفني به مقامات برجسته روحاني، ملي و سياسي پايتخت رسيد و ساعتي بعد اين خبر در تهران و سراسر ايران منتشر شد. تودههاي مسلمان با شنيدن اين خبر از خانهها بيرون ريختند، مغازهها تعطيل شد و دامنه تظاهرات گسترش يافت. تظاهركنندگان خشمگين با هدف سرنگوني رژيم شاه به پا خاسته بودند و در راه تسخير مراكز دولتي و اداره راديو در كنار مسجد ارك تلاش ميكردند. رژيم كه پايههاي قدرت خود را در معرض خطر ميديد دست به خونريزي وحشتناكي زد. (15) سيد عبدالمهدي آل طعمه از شاهدان عيني درباره وقايع 15 خرداد 1342 ميگويد: «زماني كه جرقه انقلاب زده شد، جمعيت زيادي از ميدان [ارك] به سركردگي طيب حاجرضايي كه از سركردههاي ميدان بود، شروع شد. جمعيت زيادي در بازار به سوي مسجد آمدند. دولت كه هجوم مردم را ديد قشون را وارد كرد. زد و خورد عجيبي رخ داد و تعداد زيادي مجروح شدند، ماشينهايي ميآمدند و براي رضاي خداوند مصدومين را به بيمارستان بازرگان يا سوم شعبان ميبردند. اين وضع از صبح تا عصر ادامه داشت و تعداد زيادي از مصدومين به آنجا برده شدند، از جمله افرادي كه در حمل مصدومين نقش اساسي داشت، حسين سجادي بود كه مصدومين را به بيمارستان بازرگانان ميبرد.»(16)حبيب الله عطايي نيز درباره حوادث 15 خرداد ميگويد: «حوادثي كه در 15 خرداد 1342 شروع شد، از مسجد ارك آغاز شده بود و كساني كه در اين حوادث كشته شدند، ختمشان در اين مسجد برگزار شد.»(17)حسن خوانساري كه از شركتكنندگان در اين مراسم بود، با اشاره به روز 15 خرداد ميگويد: «در اين روز سربازان جلوي مسجد ارك ايستاده بودند و تظاهركنندگان را ميزدند.»(18) حوادثي كه در 15 خرداد اتفاق افتاد و سرانجام به ميدان ارك (15 خرداد) و مناطق ديگر رسيد، بيشتر از ناحيه بازاريها شروع شده بود. يكي از مصاحبهشوندهها درباره وضعيت بازار در آن روز ميگويد: «ما روز 15 خرداد 8 صبح به بازار آمديم. جلوي بازار محل كار پدرم بود. ناگهان يك دسته از جلوي بازار تهران بيرون آمدند و گفتند: يا مرگ يا خميني...چون شب قبل خبر رسيده بود امام را گرفتهاند. تظاهرات گسترش يافت و نيروهاي انتظامي با مردم درگير شدند، گارد شهرباني دخالت كرد و شروع به كتك زدن مردم كردند. شهرباني و كلانتري در سركوب مردم اظهار ناتواني كردند، لذا گارد ارتش وارد عمل شد. گارد شهرباني با باتوم بود، اما گارد ارتش با اسلحه حمله ميكرد...تمام بازار خون پاشيده شده بود.»(19)
اگرچه رژيم در اين روز عدهاي از افراد بيگناه را قتلعام و تعدادي را دستگير كرد، اما با پافشاري علماي سراسر كشور و مهاجرت عدهاي از آنان به تهران و سيل تلگرافهاي اعتراضآميز نسبت به دستگيري امام سرانجام شاه چاره را در آزاد كردن امام ديد. به همين سبب در 12 مرداد 1342 امام و چند تن از علماي ديگر را كه دستگير شده بودند، از زندان آزاد كردند و در منزل تحت نظر گرفتند. سرانجام در فروردين 1343 رژيم مجبور شد حضرت امام را آزاد كند، اما اين آزادي امام ديري نپاييد، زيرا ايشان پس از سخنراني در 4 آبان 1343 عليه لايحه كاپيتولاسيون(20) دوباره دستگير و به تركيه تبعيد شد. پس از تبعيد امام به تركيه علما، روحانيون و تودههاي مذهبي تبعيد ايشان را به اشاره امريكا ميدانستند. از اينرو انتقاد از سياستهاي تجاوزكارانه امريكا در جهان بهويژه در ويتنام از موضوعات عمده سياسي وعاظ بود. به همين مناسبت در جلسهاي كه بعد از ظهر 27 بهمنماه 1344 در مسجد ارك برگزار شد، سخنران جلسه به سياستهاي امريكا حمله كرد و حمله به روحانيون و دستگيري آنان توسط رژيم شاه را از ناحيه امريكا دانست.
از آن پس و تا شهادت آيتالله سيد مصطفي خميني و پيروزي انقلاب اسلامي، مسجدارك تهران از پايگاههاي شاخص انقلاب اسلامي به شمار ميرفت كه پرداختن بدان مجالي ديگر ميطلبد.
پينوشتها در سرويس تاريخ موجودند.