کد خبر: 766973
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۴ - ۲۱:۱۸
گفت‌وگوي «جوان» با فهيمه اكبري همسر«محرم ترك» اولين شهيد مدافع حرم در آستانه چهارمين سالگرد شهادتش
نامش را محرم گذاشتند كه با هر بار ناميدنش ياد حسين(ع‌)‌ و حماسه كربلا برايشان تداعي شود. نامش را محرم گذاشتند و اين دردانه محرم، كربلايي شد.
صغري خيل فرهنگ
شهيد محرم ترك اولين شهيد مدافع حريم آل‌الله بود كه در گمنامي تشييع شد اما رد و نشاني از مدافع حرم بودنش بر سنگ مزارش حك نشد و گمنام ماند. مدتي بعد كه حضور نيرو‌هاي ايراني در دفاع از حرم علني شد، اين فرمانده دلاور هم از گمنامي درآمد. وليكن مزارش همچنان نشاني از مدافع حرم بودن ندارد. در آستانه چهارمين سالگرد شهادتش در29 دي ماه با فهيمه اكبري همسرش به گفت‌وگو نشسته‌ايم كه از نظرتان مي‌گذرد.
 

آشنايي و ازدواج‌تان با شهيد ترك از كجا رقم خورد؟

آشنايي من و محرم از هيئتي بود كه خانوادگي در آن حضور داشتيم. مادر ايشان مرا در هيئت ديدند و ضمن معرفي و مراودات اوليه، آشنايي من و محرم شكل گرفت. ازدواج و مراسم ما به شكلي كاملاً سنتي برگزار شد. من و محرم در خرداد ماه سال 1382 با هم ازدواج كرديم. آن زمان محرم در سپاه مشغول به كار بود.

به عنوان كسي كه روحيه رزمندگي داشت، چه صحبتي در اولين جلسات آشنايي به شما گفتند؟

محرم از همان ابتدا در مورد شغلش و شرايط كاري‌شان برايم صحبت كرد. او مربي تخريب بود و شرايط كاري ايشان سختي خودش را داشت. محرم از همه شرايط كاري و سختي‌هايش برايم صحبت كرد و از نبودن‌هايش برايم سخن گفت و من تكليف خودم را در اين زندگي دانستم. مي‌دانستم كه همراهي با مردي كه اهل عمل و حضور در ميدان نبرد و مبارزه است، كار راحتي نخواهد بود. از ميان همكلامي‌ام در همان اولين روزهاي آشنايي متوجه شدم كه محرم به دنبال يك همسنگر مي‌گردد. من هم عزم خود را جزم كردم تا همراهي‌اش كنم. دركلام و رفتار محرم صداقتي ديدم كه با ديد باز و آگاهي كامل انتخابش كردم. محرم عاشق كارش بود. تنها خواسته همسنگر زندگي‌ام از من ايمان بود و حفظ حجاب و احترام به پدر و مادرش. همه ويژگي‌هاي خوب و اخلاق پسنديده ايشان طوري بود كه ديگر جايي براي حرف باقي نمي‌گذاشت. محرم مي‌گفت مي‌خواهم طوري زندگي كنم كه همسرم از من رضايت كامل داشته باشد واقعاً هم در اين زندگي چيزي غير از اين بين ما اتفاق نيفتاد. ايشان در هر مسائلي ابتدا نظر من را جويا مي‌شدند و رضايت من برايشان مهم بود.

چند سال با ايشان زندگي كرديد؟ از ايشان يادگاري هم داريد؟

من و محرم 9 سال با هم زندگي كرديم و دو فرزند از ايشان به يادگار دارم. دخترم فاطمه متولد 1384 و شب شهادت حضرت زهرا (س)‌به دنيا آمد و پسرم محمد‌حسين كه متولد 1389 و دهه اول محرم است. زمان شهادت پدر فاطمه شش سال و محمدحسينم يك سال داشت.

اگر موافق باشيد كمي بيشتر درباره شاخصه‌هاي اخلاقي همسرتان صحبت كنيم.

مهم‌ترين شاخصه‌اي كه مي‌توانم از محرم برايتان روايت كنم، احترام بيش از حد ايشان به پدر و مادرشان بود. همسرم بيش از حد به والدينش احترام مي‌گذاشت. اگر پدر يا مادرشان با ايشان تماس مي‌گرفتند و كاري با همسرم داشتند، محرم آب دستش بود زمين مي‌گذاشت و بي‌درنگ خود را به آنها مي‌رساند. آنچه باعث مي‌شود جاي خالي‌اش بيش از هر چيزي دلتنگم كند و براي من و بچه‌ها نمود پيدا كند، روحيه شاد و خندان محرم در خانه بود. با حضورش جمع خانه و خانواده‌مان گرم‌تر مي‌شد و شور و شعفي خاص در ميان بچه‌ها به وجود مي‌آمد. در سخت‌ترين شرايط كاري‌اش، خستگي‌اش را به خانه نمي‌آورد. هر زمان به خانه مي‌آمد و مي‌ديد كه من همه كارها را به تنهايي انجام داده‌ام ناراحت مي‌شد كه چرا اجازه ندادم او هم در كار خانه همراهي‌ام كند.

محرم بسيار اهل صله رحم بود. حال تك تك اعضاي خانواده و بستگان من و خودش را جويا مي‌شد و اگر كسي از فاميل ناراحتي يا مشكلي داشت، تا حل نشدن آن مشكل آرام نمي‌نشست. محرم همواره با وضو بود و خيلي از مسائل شرعي را رعايت مي‌كرد. دخترم هم با وجود سن كم خيلي از مسائل را از پدرش به ياد دارد و از ايشان الگو گرفته است و آنها را مراعات مي‌كند.

گويا شهيد ترك در روايتگري راهيان نور هم دستي داشتند؟

محرم يك بسيجي واقعي بود. ايشان در بحث روايتگري در مناطق جنگي فعاليت داشت و مدتي هم در بحث تفحص شهدا حضور خوبي داشت. همزمان با هفته دفاع مقدس با همه سر شلوغي‌هايش نمايشگاه دفاع مقدسي داير مي‌كرد تا ياد و نام شهدا را زنده نگه دارد. در طول اين 9 سال زندگي هر زماني كه فرصتي پيش مي‌آمد خود را به پايگاه بسيج مي‌رساند و در فعاليت‌هاي فرهنگي و نظامي پايگاه شركت مي‌كرد. همسرم ارادت خاصي به شهدا داشت و در اولين فرصت به دست آمده به قطعه شهداي بهشت زهرا (س )‌ سر مي‌زد.

چطور شد كه براي دفاع از حرم راهي شد؟

پيش از هر چيزي بايد بگويم كه محرم بنا بر شرايط كاري‌اش مأموريت‌هاي برون‌مرزي زيادي داشت. پيش از شهادت هم در سوريه حضور داشت. همانطور كه قبلاً گفتم بسيار به فكر ديگران بود. خودش مي‌گفت: اگر در گوشه‌اي از دنيا به مظلومي ظلم شود، هرگز تاب نخواهد آورد. همانطور هم شد با همه دلبستگي‌هايش به من و بچه‌ها، تاب اين را نداشت كه ببيند در جايي به حق زن و بچه مردم مسلمان ظلم مي‌شود. مي‌گفت: وظيفه ما است كه حتماً برويم، همين هم باعث رفتنش شد. محرم رفت تا از حريم ناموس امام حسين(ع)‌ دفاع كند.

مخالفتي با رفتنش نداشتيد؟

من از همان ابتدا با شرايط كاري ايشان آشنا بودم. از زمان رفتن تا آمدنش همواره نذر مي‌كردم و دعا كه به سلامت به خانه برسد. همه اين استرس‌ها و نگراني‌ها را تحمل مي‌كردم اما مخالفتي نداشتم چون مي‌دانستم اين رفتن‌ها عشقش بود و اين عشق او به رفتن، من را قانع مي‌كرد. دوست داشتن او براي هدف و اعتقادي كه داشت، من را آرام مي‌كرد.

از آخرين وداع برايمان بگوييد، عكس‌العمل بچه‌ها چطور بود؟

آخرين مرتبه‌اي كه اعزام شد، روز چهارشنبه 14دي ماه سال 1390بود و آن زمان حضورش در آنجا بسيار نياز بود. ما در منزل خودمان بوديم اما براي اينكه نگران تنهايي ما در لحظه وداع بود با هم به خانه مادرش رفتيم. در برابر گريه و بيقراري دخترم مي‌گفت: تا كارنامه‌ات را بگيري بابايي بر‌مي‌گردد. بهترين لباس‌هايش را پوشيد، چهره‌اش نوراني شده بود. به محض اينكه پدرش ايشان را ديد، نتوانست تاب بياورد و شروع كرد به گريه كردن و به مادر محرم گفته بود من چيزي در چهره محرم ديدم كه مي‌دانم اين بار برود ديگر باز نخواهد گشت. خيلي اصرار كرد كه براي خداحافظي به فرودگاه نرويم. وداع آخر در فرودگاه برايش سخت بود. خاطرات آن لحظات تا مدت‌ها هم ايشان و هم ما را اذيت مي‌كرد و بيقراريمان را بيشتر. محرم تا قبل از لحظه پرواز دائم زنگ مي‌زد كه ناراحت و دلتنگ نشويم. به مادرش گفته بود كه وقتي هواپيما پرواز كند فاصله من و شما خيلي خواهد شد.

چطور از شهادتش مطلع شديد؟

من يك روز قبل از شهادت همسرم با ايشان صحبت كردم و بعد از آن هر چه تماس گرفتم موفق به برقراري ارتباط نشدم. از صبح پنج‌شنبه يك بي‌تابي عجيبي در دلم بود. همان شب دخترم خواب ديده بود كه پدرش در حالي كه ساك در دست دارد به او مي‌گويد: من شهيد شده‌ام و ديگر باز نمي‌گردم، مراقب مادر و برادرت باش. يك لحظه برادرم گريه كرد و گفت كه محرم شهيد شده است. رفتيم خانه مادرش و آنجا متوجه شدم كه محرم به قطع يقين به شهادت رسيده است. علت شهادتش هم انفجار تله انفجاري بود. ساك محرم همراه با وسايلي كه براي بچه‌ها سوغات گرفته بود بعد از شهادتش به خانه آمد. خبر شهادتش پيش‌تر از سوغاتي‌هايش به دستمان رسيد. من از شهادت همسرم خوشحالم براي اينكه او با تمام ويژگي‌ها و خصايص اخلاقي كه داشت لايق اينگونه رفتن بود. حيف بود كه به مرگ طبيعي از دنيا برود.

از مراسمي كه براي شهيد برگزار شد برايمان بگوييد.

مراسم خيلي باشكوهي براي شهيد برگزار كردند. مراسمي كه لايق شهيد بود. من اصلاً فكر نمي‌كردم كه مراسم آنقدر باشكوه باشد و به ياد ماندني. 28 ماه صفر بود. آن روز انگار در آسمان باز شده بود. وقتي پيكر شهيد را ديدم به ايشان تبريك گفتم. دو هفته‌اي بود كه ايشان را نديده بودم و دلتنگش بودم براي همين تا بهشت زهرا در كنار پيكرش نشستم و با او درددل كردم. به شهيد مدافع حرمم اطمينان دادم كه تا آخرش پاي عهدم با تو هستم و مانند روزهايي كه به مأموريت مي‌رفت، صبوري مي‌كنم.

شهيد ترك اولين شهيد مدافع حرم بود، گويا اغلب مدافعان حرم به مزار ايشان مي‌روند و از او طلب شفاعت مي‌كنند.

بله همينطور است. اكثر شهداي مدافع حرم به ايشان اقتدا كرده بودند، شهيد بيضائي، شهيد خليلي، شهيد باقري و.... محرم براي دوستان و همرزمانش الگويي شده بود. آنها كه در محضرش آموزش‌ها و فنون نظامي را ديدند، در نهايت به او و دوستان شهيدشان پيوستند.

روي سنگ مزار شهيد ترك تا به امروز هم عنوان و نشاني از شهيد مدافع حرم حك نشده است. اين روزها كه ديگر بحث حضور نيرو‌هاي ايراني در دفاع از حرم عادي شده است، قرار نيست سنگ مزار ايشان تغييري كند؟

ابتدا بحث حضور و دفاع نيرو‌هاي ايراني به دلايل امنيتي كاملاً محرمانه بود. براي همين زماني كه همسرم به شهادت رسيدند، ما هم راضي نبوديم نام ايشان به عنوان شهید مدافع حرم مطرح و محل شهادت «دمشق» روي مزارش ثبت شود. نمي‌خواستيم بر خلاف مصالح نظام و صلاح مملكت اقدامي انجام بگيرد. ما ايشان را هديه و در راه خدا قرباني كرده بوديم. ايشان ارادت خاصي به آقا داشتند و من مي‌دانستم ايشان هم راضي نيستند مسئله‌اي حاشيه‌ساز به وجود بيايد. شهداي مدافع حرم فقط براي آرمان‌ها و اهداف والايي كه دارند راهي مي‌شوند و اصل هدف آنها، زنده نگه داشتن اسلام است. آنها براي پاسداشت حرم حضرت زينب (س)‌راهي شده بودند و از همه تعلقات دنيايي خودشان گذشته بودند، اينها براي ما ارزشمند بود. اما در شرايط فعلي ما هم تصميم گرفتيم كه روي سنگ مزارش مدافع حرم حك شود. ان‌شاء‌الله كلنا عباسك يا زينب هم زيبنده سنگ مزار همسرم بشود.

 
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۰۳ - ۱۳۹۴/۱۱/۱۵
0
0
روحش شاد
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار