شيرين هانتر، استاد دانشگاه جورج تاون امريكا در مورد وضعيت فعلي عربستان بعد از به شهادت رساندن شيخ نمر باقر النمر مينويسد: «عربستان سعودي در مقطع فعلي همانند يك حيوان عصباني و زخمخورده است. بسياري از طرحهاي آنها براي هژموني منطقهاي شكست خورده و باعث تحميل هزينههاي مالي سنگيني شده است و مهمتر از همه، آنها هنوز از توافق هستهاي ميان ايران و گروه ۵+۱ عصباني هستند. هانتر اين تصوير عمومي عربستان را با نگاهي از يك رشته برنامههاي تهاجمي عربستان در منطقه مدنظر گرفته كه آلسعود اين برنامهها را با هجوم به يمن، مداخله در سوريه، حملات تروريستي در لبنان، تجاوز نظامي در يمن، تعرض و كشتار حجاج و دست آخر، شهادت شيخ النمر به اجرا درآورده تا آنكه با واكنش ايران زمينه را براي تشكيل ائتلاف نظامي عليه ايران فراهم كند. اگر تحليل هانتر در مبنا قرار دادن ائتلاف نظامي و حمله به ايران را با مشاركت برخي كشورهاي منطقه و حتي حاميان غربي به ويژه امريكا هم مد نظر قرار ندهيم، باز اين نكته مسلم است كه عربستان تمام اين برنامهها را بر مبناي ايرانستيزي طراحي و اجرا كرده به اين اميد كه دستكم با همراهي كشورهاي منطقه و حاميان غربياش بتواند جبههاي گسترده عليه ايران ايجاد كند و در عمل، ايران را در سطح منطقه و بينالملل به انزوا بكشاند.
شايد عربستان توانسته باشد بعد از شهادت النمر و در همان روزهاي اوليه يك گام در اين جهت پيش برود، آن هم به دليل تبعيت كشورهايي نظير بحرين، سودان، جيبوتي و تا اندازهاي امارات از اين سياست اما زود معلوم شد كه ميزان موفقيت آلسعود تنها در همين حد است و نه بيشتر. روشن است كه حكام آلسعود انتظار حمايتي بسيار گستردهتر از اين حد را داشتند و شايد به دليل همين انتظار است كه محمد بن سلمان، جانشين وليعهد و وزير دفاع عربستان، راهي اسلامآباد پاكستان ميشود تا پيجوي عدم همراهي اين كشور بشود به خصوص اينكه پاكستان در مورد ائتلاف ضدتروريسم آلسعود هم حاضر به مشاركت نشده است. اين سفر حكايت از نياز مبرم عربستان به همراهي كشوري دارد كه حداقل به لحاظ منطقهاي وزن قابل توجهي داشته باشد والا تبعيت كشورهايي مثل بحرين، سودان و جيبوتي براي آلسعود ارزش و دستاورد منطقهاي ندارد تا چه برسد به بعد بينالملل آن.
اسلام آباد گذشته از عدم همراهي و تبعيت از آلسعود، براي ميانجيگري بين تهران و رياض اعلام آمادگي كرده تا آنكه بر موضع بيطرفانه و عدم تبعيت از آلسعود تأكيد كرده باشد. اين اعلام موضع شبيه موضع حيدر العبادي، نخست وزير عراق است كه آمادگي خود را براي ميانجيگري اعلام كرده و با اين تشابه بايد گفت كه اسلامآباد بيشتر سياست متحدان ايران را دنبال كرده تا كشورهايي مثل بحرين يا امارات. اگر به واكنش ديگر كشورهاي اسلامي نگاهي انداخته شود، موضع اغلب آنها شبيه همين سياست اسلامآباد است كه براي نمونه ميتوان به تصميم اندونزي در فرستادن يك نماينده ويژه براي ميانجيگيري بين تهران و رياض اشاره كرد. حالا آلسعود درخواست نشستهاي اضطراري براي شوراي همكاري خليج فارس، اتحاديه عرب و سازمان همكاري اسلامي كرده تا شايد در اين نشستها بتواند دستاوردي از حمايت كشورهاي منطقهاي، عربي و اسلامي به دست آورد. شايد آلسعود در نشست شوراي همكاري خليج فارس نوعی لفاظي از سوي شيوخ خليج فارس بشنود آن هم با احتمال ضعيفي از همكاري عملي اما نميتواند در سطح اتحاديه عرب و به خصوص سازمان همكاري اسلامي انتظارات خود را برآورده كرد. تصميم اندونزي براي فرستادن نماينده ويژه دستكم نشاندهنده اين نكته است كه جاكارتا قصدي براي تبعيت از سياست آلسعود ندارد و همين جهت را هم در سياست ديگر كشورهاي اسلامي ميتوان ديد. در واقع، آلسعود در همان ابتداي راه متوجه نشده كه پولهاي نفتياش تنها تعداد بسيار معدودي دنبالهروي محض را براي برنامه تهاجمياش عليه ايران به ارمغان آورده و نميتواند در هماوردي در برابر ايران وزني بيشتر از اين حد داشته باشد. معلوم نيست كه آلسعود تا كي بخواهد اين مسير را از لجاجت خود در هماوردي در برابر ايران ادامه بدهد اما تجربه شهادت النمر و حوادث بعد از آن نشان داده آلسعود از ابتدا روي زمين سوخته سرمايهگذاري كرده و توان تشكيل جبههاي نيمبند عليه ايران را ندارد تا چه رسد به اينكه بخواهد در سطح منطقهاي و بينالمللي كاري كرده باشد.