کد خبر: 748738
تعداد نظرات: ۷ نظر
تاریخ انتشار: ۲۹ مهر ۱۳۹۴ - ۲۱:۱۹
اگر اين حادثه را دقيق در نظر بگيريد، شايد بشود گفت انسان مي‌تواند در حركت چند ماهه حضرت ابي عبدالله (ع) از آن روزي كه از مدينه خارج شد و به طرف مكه آمد، تا آن روزي كه در كربلا شربت گواراي شهادت نوشيد بيش از صد درس مهم بشمارد.
 اما، آن صد درسِ مورد اشاره به كنار؛ يك درس اصلي در حركت و قيام امام حسين عليه السلام وجود دارد كه من امروز سعي خواهم كرد آن را، به شما عرض كنم. همه آنها حاشيه است و اين متن است. چرا قيام كرد؟ اين درس است.
 به امام حسين عليه السلام مي‌گفتند: شما در مدينه و مكه، محترميد و در يمن، آن همه شيعه هست. به گوشه‌اي برويد كه با يزيد كاري نداشته باشيد، يزيد هم با شما كاري نداشته باشد! اين همه مريد، اين همه شيعيان؛ زندگي كنيد، عبادت و تبليغ كنيد! چرا قيام كرديد؟ قضيه چيست؟
 اين، آن سؤالِ اصلي است. اين، آن درسِ اصلي است. نمي‌گوييم كسي اين مطلب را نگفته است؛ چرا، انصافاً در اين زمينه، خيلي هم كار و تلاش كردند، حرف هم زياد زدند. حال اين مطلبي را هم كه ما امروز عرض مي‌كنيم، به نظر خودمان يك برداشت و ديد تازه‌اي در اين قضيه است.
دوست دارند چنين بگويند كه حضرت خواست حكومت فاسد يزيد را كنار بزند و خود يك حكومت، تشكيل دهد. اين هدفِ قيام ابي عبدالله عليه السّلام بود. اين حرف، نيمه درست است؛ نمي‌گويم غلط است. اگر مقصود از اين حرف، اين است كه آن بزرگوار براي تشكيل حكومت قيام كرد؛ به اين نحو كه اگر ببيند نمي‌شود انسان به نتيجه برسد، بگويد نشد ديگر، برگرديم؛ اين غلط است.
بله؛ كسي كه به قصد حكومت، حركت مي‌كند، تا آنجا پيش مي‌رود كه ببيند اين كار، شدني است. تا ديد احتمال شدنِ اين كار، يا احتمال عقلايي وجود ندارد، وظيفه‌اش اين است كه برگردد. اگر هدف، تشكيل حكومت است، تا آن جا جايز است انسان برود كه بشود رفت. آنجا كه نشود رفت، بايد برگشت. اگر آن كسي كه مي‌گويد هدف حضرت از اين قيام، تشكيل حكومت حَقّه علوي است مرادش اين است اين درست نيست؛ براي اينكه مجموع حركت امام، اين را نشان نمي‌دهد.  در نقطه مقابل، گفته مي‌شود: نه آقا، حكومت چيست؛ حضرت مي‌دانست كه نمي‌تواند حكومت تشكيل دهد؛ بلكه اصلاً آمد تا كشته و شهيد شود! اين حرف هم مدّتي بر سرِزبان‌ها خيلي شايع بود! بعضي با تعبيرات زيباي شاعرانه‌اي هم اين را بيان مي‌كردند. حتّي من ديدم بعضي از علماي بزرگ ما هم اين را فرموده‌اند. اين حرف كه اصلاً حضرت، قيام كرد براي اينكه شهيد شود، حرف جديدي نبوده است. گفت: چون با ماندن نمي‌شود كاري كرد، پس برويم با شهيد شدن، كاري بكنيم!
 اين حرف را هم، ما در اسناد و مدارك اسلامي نداريم كه برو خودت را به كام كشته شدن بينداز. ما چنين چيزي نداريم. شهادتي را كه ما در شرع مقدّس مي‌شناسيم و در روايات و آيات قرآن از آن نشان مي‌بينيم، معنايش اين است كه انسان به دنبال هدف مقدّسي كه واجب يا راجح است، برود و در آن راه، تن به كشتن هم بدهد. اين، آن شهادتِ صحيح اسلامي است. اما اينكه آدم، اصلاً راه بيفتد براي اينكه «من بروم كشته شوم» يا يك تعبير شاعرانه چنيني كه «خون من پاي ظالم را بلغزاند و او را به زمين بزند»؛ اينها آن چيزي نيست كه مربوط بدان حادثه به آن عظمت است. در اين هم بخشي از حقيقت هست؛ اما هدفِ حضرت، اين نيست.
پس به طور خلاصه، نه مي‌توانيم بگوييم كه حضرت قيام كرد براي تشكيل حكومت و هدفش تشكيل حكومت بود، و نه مي‌توانيم بگوييم حضرت براي شهيد شدن قيام كرد. چيز ديگري است كه من سعي مي‌كنم در خطبه اوّل - كه عمده صحبت من هم امروز، در خطبه اوّل همين قضيه است - ان‌شاءالله اين را بيان كنم.
بنده به نظرم اين طور مي‌رسد: كساني كه گفته‌اند «هدف، حكومت بود»، يا «هدف، شهادت بود»، ميان هدف و نتيجه، خَلط كرده‌اند. نخير؛ هدف، اينها نبود. امام حسين عليه‌السّلام، هدف ديگري داشت؛ منتها رسيدن به آن هدف ديگر، حركتي را مي‌طلبيد كه اين حركت، يكي از دو نتيجه را داشت: «حكومت» يا «شهادت». البته حضرت براي هر دو هم آمادگي داشت. هم مقدّمات حكومت را آماده كرد و مي‌كرد؛ هم مقدّمات شهادت را آماده كرد و مي‌كرد.
اگر بخواهيم هدف امام حسين عليه السّلام را بيان كنيم، بايد اين طور بگوييم كه هدف آن بزرگوار عبارت بود از انجام دادن يك واجب عظيم از واجبات دين كه آن واجب عظيم را هيچ كس قبل از امام حسين - حتّي خود پيغمبر - انجام نداده بود.  حالا چرا امام حسين اين كار را بكند؟ چون زمينه انجام اين واجب، در زمان امام حسين پيش آمد. پس هدف، عبارت شد از انجام اين واجب، كه حالا شرح مي‌دهم اين واجب چيست. آن وقت به طور طبيعي انجام اين واجب، به يكي از دو نتيجه مي‌رسد: يا نتيجه‌اش اين است كه به قدرت و حكومت مي‌رسد؛ اهلاً و سهلاً، امام حسين حاضر بود. اگر حضرت به قدرت هم مي‌رسيد، قدرت را محكم مي‌گرفت و جامعه را مثل زمان پيغمبر و اميرالمؤمنين اداره مي‌كرد. يك وقت هم انجام اين واجب، به حكومت نمي‌رسد، به شهادت مي‌رسد. براي آن هم امام حسين حاضر بود.
حال اندكي قضيه را توضيح دهم. برادران و خواهران نمازگزارِ عزيز! پيغمبر اكرم و هر پيغمبري وقتي كه مي‌آيد، يك مجموعه احكام مي‌آورد. اين احكامي را كه پيغمبر مي‌آورد، بعضي فردي است و براي اين است كه انسان خودش را اصلاح كند. بعضي اجتماعي است و براي اين است كه دنياي بشر را آباد و اداره كند و اجتماعات بشر را به پا بدارد. مجموعه احكامي است كه به آن نظام اسلامي مي‌گويند.
سؤالي در اين جا باقي مي‌ماند و آن اينكه: اگر اين قطاري را كه پيغمبر اكرم برروي اين خط به راه انداخته است، دستي، يا حادثه‌اي آمد و آن  را از خط خارج كرد، تكليف چيست؟ اگر جامعه اسلامي منحرف شد؛ اگر اين انحراف به جايي رسيد كه خوف انحرافِ كلّ اسلام و معارف اسلام بود، تكليف چيست؟
دو نوع انحراف داريم. يك وقت مردم فاسد مي‌شوند - خيلي وقت‌ها چنين چيزي پيش مي‌آيد - اما احكام اسلامي از بين نمي‌رود؛ ليكن يك وقت مردم كه فاسد مي‌شوند، حكومت‌ها هم فاسد مي‌شوند، علما و گويندگان دين هم فاسد مي‌شوند! از آدم‌هاي فاسد، اصلاً دين صحيح صادر نمي‌شود. قرآن و حقايق را تحريف مي‌كنند؛ خوب‌ها را بد، بدها را خوب، منكر را معروف و معروف را منكر مي‌كنند! خطّي را كه اسلام - مثلاً - به اين سمت كشيده است، 180 درجه به سمت ديگر عوض مي‌كنند! اگر جامعه و نظام اسلامي به چنين چيزي دچار شد، تكليف چيست؟
در زمان امام حسن كه معاويه در رأس حكومت است، اگرچه خيلي از نشانه‌هاي آن انحراف، پديد آمده است، اما هنوز به آن حدّي نرسيده است كه خوف تبديل كلّي اسلام وجود داشته باشد.  شايد بشود گفت در برهه‌اي  از زمان، چنين وضعيتي هم پيش آمد؛ اما در آن وقت، فرصتي نبود كه اين كار انجام گيرد - موقعيت مناسبي نبود.
در زمان امام حسين عليه السّلام، هم آن انحراف به وجود آمده، هم آن فرصت پيدا شده است. پس امام حسين بايد قيام كند؛ زيرا انحراف پيدا شده است. براي اينكه بعد از معاويه كسي به حكومت رسيده است كه حتّي ظواهر اسلام را هم رعايت نمي‌كند! شُرب خَمر و كارهاي خلاف مي‌كند. تعرّضات و فسادهاي جنسي را واضح انجام مي‌دهد. عليه قرآن حرف مي‌زند. علناً شعر برخلاف قرآن و بر رّد دين مي‌گويد و علناً مخالف با اسلام است! منتها چون اسمش رئيس مسلمان‌هاست، نمي‌خواهد اسم اسلام را براندازد. او عامل به اسلام، علاقه‌مند و دلسوز به اسلام نيست؛ بلكه با عمل خود، مثل چشمه‌اي كه از آن مرتب آب گنديده تراوش مي‌كند و بيرون مي‌ريزد و همه دامنه را پر مي‌كند، از وجود او آب گنديده مي‌ريزد و همه جامعه اسلامي را پر خواهد كرد. چنين كسي با آن فساد، بعد از معاويه، خليفه مسلمين شده است! خليفه پيغمبر! از اين انحراف بالاتر؟!
زمينه هم آماده است. زمينه آماده است، يعني چه؟ يعني خطر نيست. چرا؛ خطر كه هست. مگر ممكن است كسي كه در رأس قدرت است، در مقابل انسان‌هاي معارض، براي آنها خطر نيافريند؟ جنگ است ديگر. شما مي‌خواهي او را از تخت قدرت پايين بكشي و او بنشيند تماشا كند! بديهي است كه او هم به شما ضربه مي‌زند. پس خطر هست.
اين كه مي‌گوييم موقعيت مناسب است، يعني فضاي جامعه اسلامي، طوري است كه ممكن است پيام امام حسين به گوش انسا‌ن‌ها در همان زمان و در طول تاريخ برسد. اگر در زمان معاويه، امام حسين مي‌خواست قيام كند، پيام او دفن مي‌شد. اين به خاطر وضع حكومت در زمان معاويه است. سياست‌ها به گونه‌اي بود كه مردم نمي‌توانستند حقّانيت سخن حق را بشنوند. لذا همين بزرگوار، 10سال در زمان خلافت معاويه، امام بود، ولي چيزي نگفت؛ كاري، اقدامي و قيامي نكرد؛ چون موقعيت آنجا مناسب نبود.
پس هدف، عبارت شد از بازگرداندن جامعه اسلامي به خطّ صحيح. چه زماني؟ آن وقتي كه راه، عوضي شده است و جهالت و ظلم و استبداد و خيانتِ كساني، مسلمين را منحرف كرده و زمينه و شرايط هم آماده است.
اين، آن كاري بود كه امام حسين انجام داد. منتها امام حسين آن كسي بود كه براي اوّلين بار اين حركت را انجام داد. قبل از او انجام نشده بود؛ چون قبل از او - در زمان پيغمبر و اميرالمؤمنين - چنين زمينه و انحرافي به وجود نيامده بود، يا اگر هم در مواردي انحرافي بود، زمينه مناسب و مقتضي نبود. زمان امام حسين، هر دو وجود داشت. در باب نهضت امام حسين، اين اصلِ قضيه است.
 پس مي‌توانيم اين طور جمع‌بندي كنيم، بگوييم: امام حسين قيام كرد تا آن واجب بزرگي را كه عبارت از تجديد بناي نظام و جامعه اسلامي، يا قيام در مقابل انحرافات بزرگ در جامعه اسلامي است، انجام دهد. اين از طريق قيام و از طريق امر به معروف و نهي از منكر است؛ بلكه خودش يك مصداق بزرگِ امر به معروف و نهي از منكر است. البته اين كار، گاهي به نتيجه حكومت مي‌رسد؛ امام حسين براي اين آماده بود. گاهي هم به نتيجه شهادت مي‌رسد؛ براي اين هم آماده بود.
منبع:  انسان 250 ساله ـ مجموعه بيانات مقام معظم رهبري درباره زندگي سياسي ـ مبارزاتي ائمه معصومين(ع)
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۷
پرنیا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۲۹ - ۱۳۹۴/۰۸/۰۳
1
3
خوب بود ممنون استفاده کردیم
زهرا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۵۹ - ۱۳۹۶/۰۷/۰۸
1
2
بسیار مفید بود.. تشکر
طاهره
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۳۷ - ۱۳۹۸/۰۲/۱۷
0
3
بسیار زیبا و دلنشین و منطقی و مفید بود ممنون
الی ق
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۱۸ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۰
0
3
عالی بود. فیض بردیم.
شهرام
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۰۳ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۹
0
3
سلام، من امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) را بسیار دوست دارم و عاشقش هستم
ابوالفضل
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۲۵ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۲
0
1
شما از دوازده هزار نامه کوفه هیچی نگفتید !فکر نمی کنید این هم دخیل بوده ، وقتی امام حسین می دونست و پیامبر وعده این روز رو به امام داده بودند دلیلی بر حکومت حداقل تا کربلا که فهمیدن نیست !
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۴۶ - ۱۴۰۲/۰۵/۰۶
0
0
ممنون عالی بود
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار