بر اساس پيشبيني هانريش مك ري در كتاب 2020 در آيندهاي نزديك رقابت فرهنگي بر هر رقابت ديگري پيشي ميگيرد و همهگير ميشود. در اين صورت اين سؤال پيش ميآيد كه در آن زمان جوامع چه كالايي ميفروشند؟ بسياري «صنعت فرهنگ» را پاسخ دقيقي براي اين سؤال ميدانند. با استناد به اين صنعت و فرآوردههاي پرسود و گرانقيمتي كه توليد ميكند، ميتوانيم معماي رقابت فرهنگي را تا حدي بگشاييم و معناي تجاري آن را توضيح دهيم. ماده صنايع موجود كه اغلب ماهيت سختافزاري دارند «ماده فيزيكي» است كه بيواسطه يا با واسطه از طبيعت به دست ميآيد اما ماده صنعت فرهنگي، يك ماده نرم است كه از ذهن و روح انسان ميجوشد و فرآوردههاي آن نيز كاربرد روحي و روحاني دارد (سينما، راديو و تلويزيون، نشركتاب، معماري، ورزش، موسيقي، طراحي لباس، صنايع دستي، نقاشي و... ، شاخههاي گوناگون صنعت فرهنگي را ميسازند). نتايج مطالعات صاحبنظران نشان ميدهد اگر اين نكته را تشخيص دهيم كه وقتي يك پارادايم جديد ميآيد، شرايط به وضعيت صفر بازميگردد، همه ملتها و سازمانها از پيشرفته و در حال پيشرفت، در شرايط نسبتاً يكساني قرار ميگيرند، بنابراين پارادايم فناوري نرم براي ايران اسلامي به يك فرصت تاريخي تبديل ميشود. به تصريح چشمانداز 20 ساله كشور، قرار است ايران اسلامي تا سال 1404 به قطب اول اقتصادي، نظامي، فرهنگي و... در منطقه آسياي جنوب غربي تبديل شود و فناوري نرم به ويژه در شاخه فناوريهاي فرهنگي ميتواند ما را به سرعت در مسير تحقق اين چشمانداز قرار دهد. ستاد توسعه فناوريهاي نرم و هويتساز معاونت علمي و فناوري رياست جمهوري تعريف نويي از صادرات فرهنگ ارائه كرده كه بخشهايي از آن را «جوان» در گفتوگو با سيدمحمدحسين سجادي نيري دبير اين ستاد مطالعه كرده است. شرح اين گفتوشنود در ادامه ميآيد.
منظور از فناوري نرم و هويتساز چيست و چه فرقي با فعاليتهاي مشابه سازمانهاي ديگر دارد؟
واژه نرم در مواردي مثل اقتدار نرم، قدرت نرم و فناوري نرم استفاده ميشود. منظور ما از فناوري نرم در اين ستاد مجموعه فناوريهايي است كه منشأ اثر آنها (بر خلاف فناوريهاي سخت) انسان است. تا الان يكسري فناوري داشتيم كه تحت عنوان فناوريهاي سخت تقسيمبندي و ردهبندي ميشدند و منشأ اثر آنها طبيعت بوده است. اين فناوريها بر اساس تغييراتي كه توسط انسان در طبيعت حادث ميشده شكل ميگرفتند. اصولاً فناوري از جنس توانايي است. يعني اگر علم و دانش را از جنس دانايي بدانيم، فناوري از جنس توانايي است. بايد بتوانيم با استفاده از فناوريهايي انسان را به رفتار در بياوريم. ذيل بحث فناوريهاي نرم مجموعه فناوريهايي وجود دارد كه يكي از آنها فناوريهاي فرهنگي است. يعني فناوريهايي كه باعث ارتقاي صنايع فرهنگي ميشوند. منظور از صنايع فرهنگي صنايعي هستند كه محصولات، خروجي و فرآورده آنها در حوزه فرهنگ فناورانه است. مثل هنر- صنعت سينما، انيميشن و اسباب بازيهايي كه با روشهاي فناورانه توليد ميشوند. اينها محصولات فناورانه صنعت فرهنگي هستند. مثل هر صنعت ديگري اين صنعت هم نيازمند فناوري است و به مجموعه فناوريهايي كه در صنعت فرهنگي مورد استفاده قرار ميگيرند، فناوري فرهنگي اطلاق ميشود. فناوري فرهنگي يكي از بخشهاي مهم حوزه فناوري نرم است كه چون محصولات و خروجيهاي آن قرار است به طور مستقيم بر ذهن بشر تأثير بگذارد و در بشر ايجاد تغيير كند، به اين مجموعه فناوريها فناوري نرم اطلاق ميشود. اينجا بايد به يك تفاوت جدي توجه كنيم. در ساير فناوريها هم استفاده كننده انسان است. مثلاً فناوري نانو، بيو، فناوريهاي هوايي و فضايي؛ اما منشأ اثر و جايي كه اثرگذاري اتفاق ميافتد محل تفاوت است. در ساير فناوريها ما با استفاده از اين فناوريها چيزي از طبيعت را تغيير ميدهيم، در فناوري نرم انسان و هويت و رفتار و سبك زندگي او تغيير پيدا ميكند و هويت آن ساخته يا تثبيت ميشود. لذا عنوان اين ستاد، فناوري نرم و هويتساز شده است.
بين فناوري سخت و نرم داد و دهش و ارتباطي وجود دارد؟
حتما هست. ضمن اينكه بسياري از فناوريهاي نرم ممكن است ماژولها و عناصري از فناوريهاي سخت را مورد استفاده قرار دهند. يك مثال خيلي ساده بزنم. صنعت اسباب بازي يك صنعت فرهنگي و نرم و البته بسيار گسترده است. براي اينكه يك اسباب بازي فناورانه داشته باشيم، از فناوريهاي مختلفي مثل فناوري مواد، برش و دوخت استفاده ميكنيم. اينها يك سري فناوري از جنس فناوريهاي سخت هستند كه كمك ميكنند تا يك محصول فناورانه فرهنگي توليد شود. محصول نهايي در حوزه تأثيرگذاري بر انسان ردهبندي و تقسيم بندي ميشود. پس دقيقاً در اين حوزه كنش و دهش وجود دارد.
فناوريهاي نرم كجاي فرآيند تمدنسازي هستند؟
اصولاً غايت تمدنسازي تأثير و تأثراتي است كه انسان بر تمدن و تمدن بر انسان دارد. البته در يك تمدن بزرگ و قابل اعتنا طبيعتاً فناوريهاي مختلفي از جنس فناوريهاي سخت هم به بلوغ رسيده و قابل اعتنا و كپيبردارياند ولي چيزي كه بسياري از جامعه شناسان به آن اتكا دارند وجود ريشه تمدن در هويت افراد و انسانهاي جامعه است. چنانكه ميبينيم بسياري از كشورها بعد از اتفاقي مثل يك جنگ جهاني بزرگ يا يكسري از بلاياي طبيعي با اينكه دچار مشكلات زيرساختي جدي در حوزه فناوريهاي سخت شده بودند توانستند مجدداً تمدن خود را بسازند و احيا كنند. بسياري از كشورها هم بهرغم سيطرهشان در حوزه فناوريهاي سخت، بعد از اتفاقي كه ريشه در رفتار مردمانشان داشت، تمدنشان رو به اضمحلال و سقوط گذاشته است. بنابراين پايه اصلي يك تمدن را انسانها و مغزافزار آن تمدن ميسازند. به همين علت عمده فناوريهايي كه در حوزه تمدنسازي مورد استفاده قرار ميگيرد فناوريهاي نرم هستند كه طبيعي است با فناوريهاي سخت كنش و دهش و تأثير و تأثر داشته باشند. ولي به نظر ميرسد بخش اصلي فناوريهايي كه يك تمدن را ميسازند برگرفته از فناوريهاي نرم هستند يا ريشه در رفتار انسانهاي آن تمدن داشته و دارد.
در تكميل چرخه ايده تا ثروت فناوريهاي نرم چه تأثيري دارند؟
جواب سؤال شما را در دو بخش ميدهم. يك اينكه در خود بحث فناوريهاي نرم و فرهنگي نيازمند ايجاد و بالغ كردن چرخه ايده تا ثروت هستيم. لذا يكي از فعاليتهايي كه بايد صورت بگيرد اين است كه چرخه ايده تا ثروت را در حوزه فناوريهاي نرم تكميل كنيم. بحث بعدي اين است كه چطور با استفاده از فناوريهاي نرم چرخه ايده تا ثروت را در حوزه ساير فناوريها به تكامل برسانيم. يعني بتوانيم براي هر كدام از اين فناوريها ابتدا ايدهاي را به كار بگيريم، هستههاي كنار آن را شكل دهيم، شركتهاي دانش بنيان حول آن ايده را تشكيل و رشد دهيم و در نهايت فناوريهاي آنها را بفروشيم و كسب ثروت كنيم. از آنجا كه منشا اثر فناوريهاي نرم انسان است ميتوانند در اين مسير كمك كنند و طبيعي است كه بخشهاي مرتبط با فناوريهاي نرم كه اغلب از جنس علوم انساني هستند باعث رشد و تعالي انسان، تغيير رفتار فردي و كنش روانشناسانه و تغيير رفتار اجتماعي ميشود. بلوغ، توانمندي و رفتار درست انسان كه نتيجه رشد فناوريهاي نرم است، در نوع خود ميتواند تكامل چرخههاي ديگر را كه انسان در آن دخيل است به همراه داشته باشد.
تمركز فعاليتهاي ستاد فناوريهاي نرم روي تمدنسازي است يا اهداف كوتاه مدتتري مثل تكميل چرخه ايده تا ثروت؟
يك برنامه 10 ساله داريم كه در سند ستاد آمده و اين سند در حال طي فرآيند تصويب در ستاد راهبري نقشه جامع علمي كشور و شوراي عالي انقلاب فرهنگي است. براساس اين سند، عمده فعاليتهاي ما طي 10 سال آينده و تا افق 1404 متمركز بر تكميل چرخه ايده تا ثروت در فناوريهاي فرهنگي و نرم و محصولات فرهنگي فناورانه است. علت اين اولويت 10 ساله اين است كه حاكميت، مجموعههاي فرهنگي كشور، ستاد راهبري نقشه مهندسي فرهنگي، ستاد الگوي اسلامي و ايراني پيشرفت و شوراي عالي انقلاب فرهنگي ناظر به محتوا، فعاليتهايي را انجام ميدهند و اسناد بالادستي را تهيه ميكنند و بقيه مجموعهها ملزم هستند كه براي ادامه مسيرشان از آن اسناد استفاده كنند. پس موضوع اول اين است كه نهادهاي ديگري در كشور متولي بحثهاي محتوايي منجر به تمدنسازي هستند. نكته دوم اينكه ما شعار نانوشتهاي برگرفته از صحبتهاي مقام معظم رهبري داريم با اين مضمون كه ابتدا بايد حق حرف زدن را براي خودمان ايجاد كنيم كه بتوانيم حرف حقمان را به دنيا بزنيم. يعني اگر ما در تكنيك و فناوري توفيق نداشته باشيم و اگر نتوانيم يك فيلم خوش ساخت يا يك عروسك و انيميشن در استانداردهاي جهاني بسازيم، حتي اگر آن انيميشن و فيلم و عروسك حامل پيام انساني و اسلامي خوبي هم باشد باز مورد استقبال قرار نميگيرد. يعني ابتدا بايد تكنيك و خوش ساخت بودن در آن محصول فناورانه لحاظ شود تا مورد توجه قرار بگيرد. آن وقت است كه ميتوانيم حرف حقمان را در قالب پيامي كه بر آن فيلم و انيميشن سوار ميكنيم به دنيا بزنيم. لذا با توجه به اينكه خاستگاه اين ستاد، نقشه جامع علمي كشور است و منظر آن فناورانه و اقتصادي است، عملاً وظيفه ستاد فناوريهاي نرم و هويتساز فناورانه و اقتصادي نگاه كردن به اين فناوريهاست. پس در تلاشيم كه صنايع فرهنگي اين حوزه مانند صنعت اسباب بازي، صنايع دستي و گردشگري را ارتقاي فناورانه بدهيم و تجاريسازي كنيم. مقام معظم رهبري در ابلاغ سياستهاي برنامه ششم توسعه به اين موارد تأكيد جدي داشتند. زماني كه اين اتفاق بيفتد در عمل داراي رسانههايي هستيم كه جنس فناورانه دارند. حالا ميتوانيم پيام عالي كشور مبتني بر فرهنگ ايراني و اسلاميمان را سوار بر اين حامل كنيم. بعد از اين ميتوانيم به صورت جدي انتظار داشته باشيم كه دنيا حرف ما را بفهمد و به هدف تمدنسازيمان برسيم. جواب سؤال شما اين است كه اگر بخواهيم برنامه اين ستاد را به دو بخش و دو دهه تقسيم كنيم در دهه اول تلاشمان افزايش سهممان از حجم بازار و توليد محصولات فناورانه با نگاه اقتصادي خواهد بود. در دهه دوم تلاشمان اين است كه پيام و محتواي فرهنگي كشور را سوار بر اين توليدات به دنيا عرضه كنيم. طبيعي است كه در دهه اول ما از محتواي نرم و فرهنگي توليد شده توسط مجموعههاي ديگر تغذيه ميشويم ولي در دهه دوم فعاليت بنا بر اين است كه در كنار ساير مجموعههاي متولي و مسئول به صورت جدي به موضوعات محتوايي فرهنگي بپردازيم.
اغلب برنامههاي مؤثر كشور به ويژه در حوزههاي نرم و فرهنگي به محض تغيير مديران دستخوش تغيير ميشوند يا از اولويت در ميآيند و اين بزرگترين مانع در جهت دستيابي به اهداف بلندمدتمان در اين زمينههاست. شما چه برنامهريزياي كردهايد كه تغيير مديريت در اين دو دهه اثري در اهداف ستاد نگذارد؟
همه ستادهاي توسعه فناوري معاونت علمي و فناوري رياست جمهوري سندي دارند (كه در مراحل مختلف تدوين تا تصويب قرار دارند) كه چارچوب دهي و تعيين نقشه راه هر كدام از ستادها را مشخص ميكنند. چارچوب و نقشه راه سند هر ستاد توسعه فناوري كه مصوب ستاد راهبري نقشه جامع علمي كشور و شوراي عالي انقلاب فرهنگي است ثابت و مستقل از اين است كه چه مديري در بالا سر آن قرار بگيرد. علاوه بر اين نهادهاي نظارتي مثل ستاد راهبري نقشه كه نظارت عالي بر فعاليتهاي ستادهاي توسعه فناوري را بر عهده دارد از هدف كلي آنها مراقبت ميكند. شعار سند راهبردي ستاد توسعه فناوريهاي نرم و هويتساز هم پيشران اعتلاي اقتصاد فرهنگ است. يعني ميخواهيم با نگاه اقتصادي به فرهنگ توجه كنيم. مقام معظم رهبري هم اشاره كردند كه تا الان نگاه اقتصادي ما در كشور نگاه بچه پولداري و مبتني بر ثروتي بوده كه در اختيار كشور است. فرهنگ بايد بتواند اقتصادي باشد و نه تنها به دولت و شير نفت وابسته نباشد، بلكه بتواند درآمدزا باشد و سهمي از توليد ناخالص ملي و درآمدهاي كشور را به خود اختصاص دهد. صنايع فرهنگي و اقتصاد خلاق هفت تا 10 درصد GDPكشورهاي توسعهيافته را به خود اختصاص ميدهند. ما بايد بتوانيم از محصولات فرهنگي كه ذيل اقتصاد خلاق جاي ميگيرند براي كشور درآمد ايجاد كنيم و در اين راه از نوآوري، خلاقيت و پتانسيلهاي موجود در كشور از جمله نيروي انساني جوان استفاده كنيم. اين يك نگاه فعال به فرهنگ است. در اين صورت نه تنها فرهنگ درآمدزا ميشود اتفاقا تأثيرگذارياش هم بالا ميرود. چنانچه مدلهاي آن را در دنيا ميبينيم. يك فيلم هاليوودي نه تنها درآمد بالايي براي امريكا ايجاد ميكند، بلكه تأثيرات فرهنگي آن نيز بر دنيا غيرقابل انكار است. به نظر من اگر قرار بود صنعت فيلمسازي امريكا وابسته به پول دولت باشد و با يارانه مديريت شود اين ميزان استقبال، تأثيرگذاري و تهاجم فرهنگي كه به واسطه اين فيلمها اتفاق افتاده رخ نميداد. لذا تبديل كردن اقتصاد فرهنگ به يك اقتصاد پويا و شكوفا و داراي گردش مالي خوب يكي از اهدافي است كه در سند ستاد و ناظر به ميزان حجم بازار به آن توجه شده است. بنابراين هر كس دبير ستاد شود بايد بر اساس اين سند و اهداف آن حركت كند و به آنها برسد. سليقه افراد در مسيرهاي رسيدن به اهداف سند ميتواند دخيل باشد اما نقشي در تعيين و تغيير اهداف ندارد.
مخاطب خروجي فعاليتهاي ستاد شما كداميك از گروههاي اجتماع هستند و آيا برنامههايتان ناظر به داخل است يا در سطح بينالمللي هم برنامه داريد؟
طبيعتاً در حوزه فناوريهاي فرهنگي، طيف وسيعي از موضوعات از گردشگري و ايرانگردي تا صنايع دستي و اسباب بازي براي مخاطبان متعدد از لايههاي سني و اجتماعي مختلف داريم. مثلاً انيميشن جزو فعاليتهاي ستاد است. زماني مخاطب آن گروه كودك و نوجوان بودند اما الان انيميشنها جزو رستههاي پرفروش فيلمهاي دنيا قرار ميگيرند و اين نشان ميدهد كه مخاطبان بزرگسال هم به انيميشنها توجه خاص و ويژهاي دارند. لذا طيف مخاطبان ما طيف وسيعي هستند و بسته به هر كدام از زير مجموعهها و قلمروهاي كاري ستاد بايد توجه ويژه به هر كدام از آنها شود. در مورد بحث بينالمللي كه فرموديد معتقدم تا نتوانيم يك محصول را در داخل كشور بفروشيم نميتوانيم آن را در خارج از كشور بفروشيم. ولي بسياري از حوزههاي ما هستند كه اگر ناظر به صادرات و با نگاه بينالمللي به آنها توجه نشود نميتوانند موفق شوند. اگر قرار باشد صنعت انيميشن ما ناظر به داخل رشد كند محل عرضهاش هم شبكههاي تلويزيوني داخلي و احتمالا تعدادي از سينماها ميشود كه به نظر من نميتواند صنعت انيميشن ما را به يك صنعت پويا، فعال و سودآور تبديل كند. صنايعي از اين دست زماني ميتوانند موفق باشند كه در شبكهها و سينماهاي خارجي عرضه شوند و مردم دنيا براي آن پول بدهند و هزينه كنند و آن را ببينند. در اين صورت سطح كيفي توليدات بازار داخل هم بالا ميرود. اتفاقاً در اين حوزهها صادرات و ديپلماسي فرهنگي بسيار پررنگ مورد توجه قرار ميگيرند. وقتي دنبال اين هستيم كه پياممان را به دنيا منتقل كنيم بايد بتوانيم محصولمان را به دنيا عرضه نماييم و محصولمان بايد در حد استاندارد مورد توجه دنيا شود. نه كيفيت بايد فداي پيام گردد و نه پيام فداي كيفيت شود. هر دو را بايد در عاليترين سطح داشته باشيم. اين نيازمند كار، تلاش و مجاهدت است. همينطور در حوزههاي ديگري مثل سبك زندگي، مد و پوشاك و امثالهم. اگر معتقديم كه داراي فرهنگ غني ايراني و اسلامي هستيم بايد درست آن را به دنيا عرضه كنيم تا مخاطب، شنونده و خريدار داشته باشد. لذا بايد با نگاه بينالمللي حركت كنيم. بخشي از سند راهبردي ستاد توسعه فناوريهاي نرم و هويتساز به تعاملات و صادرات بينالمللي اختصاص دارد. با چشماندازي هم كه در افق 1404 براي ستاد ديده شده بايد در حجم بازار محصولات فناورانه فرهنگي رتبه يك را در منطقه و در جهان اسلام داشته باشيد. يعني به صورت ويژه به خارج مرزهاي خود فكر كنيم و براي آنها برنامه داشته باشيم.
آيا راهاندازي ستاد فناوريهاي نرم و هويتساز به معناي كمبود نگاه عميق و جدي در اين حوزه بوده است؟ يعني در اين حوزه فعاليت نشده يا كم شده يا تداخل برنامهاي بوده يا منظور، تشكيل ستادي بوده كه راهبري اهداف اين مجموعهها را بر عهده بگيرد؟
خاستگاه 13 ستاد توسعه فناوري كه در معاونت علمي و فناوري رياست جمهوري تشكيل شد به نقشه جامع علمي كشور بر ميگردد. در بسياري از حوزههايي كه جزو محدوده كاري ستاد هستند مجموعههاي متعدد ديگري نيز فعالند، منتها ما در تعامل با اين مجموعهها بايد دو هدف اصلي را مدنظر قرار دهيم. اول اينكه نگاه ما فناورانه و اقتصادي است. يعني در تلاش هستيم با توجه به جايگاه معاونت علمي و فناوري و فرمايش آقا (كه گفتمان غالب كشور بايد گفتمان علم و فناوري باشد) در تمام حوزههاي فرهنگي، نرم و هويت ساز ارتقاي فناوري صورت بگيرد. ما نبايد بابت ساخت يك فيلم هزينههاي مالي و جاني فراواني بدهيم. اين ضعف فناوري است. در صورتي كه فناوري، توليد فيلم را با كيفيتتر و كوتاه مدتتر و كم هزينهتر ميكند و مخاطبان را بالا ميبرد. قطعاً در حوزه گردشگري، سازمان ميراث، متولي است اما ما هم تلاش ميكنيم با نگاه فناورانه و علمي به آن مجموعه كمك كنيم و فناوري را براي توسعه گردشگري به خدمت بگيريم. ولي جميع اين فعاليتها بايد به خروجيهاي اقتصادي و به كسب درآمد و ثروت براي كشور بينجامد. اين يك هدف ما است. نكته ديگري كه بايد به آن توجه كنيم زنجيرهاي بودن بسياري از حوزههاي فرهنگي است. مثلاً فروش محصولات جانبي شخصيتهاي يك انيميشن پرفروش مثل عروسك، اسباب بازي، لوازمالتحرير، تيشرت، مسواك، خميردندان و... درآمد و گردش مالي قابل توجهي به وجود ميآورد. بايد توجه كنيم كه در حوزه محصولات فرهنگي نميتوانيم روي يك محصول تمركز كنيم مثلاً عروسكي تحت عنوان دارا يا سارا توليدكنيم بدون اينكه بچهها با اين عروسك آشنا باشند و آن را بشناسند و علاقهاي به خريد آن داشته باشند. بالعكس نمونههاي مشابهي مثل عروسكهاي كلاه قرمزي و شهر موشها و انيميشن شكرستان در بازار هست كه چون بچهها نسبت به آنها حافظه و ديد و تجربه دارند، اتفاقاً در آن حوزه درآمد خوبي هم از اين عروسكها داشتيم. اين حوزهها زنجيرهوار به هم وابسته هستند. خوب است نهاد و مجموعهاي باشد كه پيگير روابط بين اين مجموعهها باشد و روابط بين مجموعههاي درگير در حوزه فرهنگ از وزارت ارشاد تا صدا و سيما، آموزش و پرورش، شهرداريها و سازمان ميراث فرهنگي را هماهنگ و تسهيل كند. يكي از فعاليتهاي ما در ستاد همين است. فرض كنيد مجموعهاي در كشور درگير راهاندازي يك پارك سرگرمي است. يك رويكرد اين است كه مجموعه را آزاد بگذاريم تا از عناصر و كاراكترهايي كه ايراني هم نيستند مثل شخصيتهاي ديزني لند استفاده كند.
رويكرد ديگر اين است كه به اين مجموعه كمك و تعاملش را با شركتهاي خصوصي و مجموعههاي دولتي كشور تسهيل كنيم تا از شخصيتهاي توليد يا بازتوليد شده ايراني استفاده كند يا مجموعههاي عروسكسازي را با مجموعههاي توليد انيميشن مرتبط كنيميا شركتهاي فعال در حوزه فضاي مجازي را با گردشگري و محيط زيست پيوند دهيم. بنابراين يكي از فعاليتهاي ما تسهيلگري و هماهنگي بين روابط دستگاهها با هم است، براي اينكه همگي به هدف توسعه فناورانه اقتصاد فرهنگ دست پيدا كنيم.
شما دانشبنيان شدن حوزه فرهنگ را هم دنبال ميكنيد. اين در قالب توسعه فناوري است يا برنامه جداگانهاي دارد؟
بله در همان راستاست. يكي از ابزار در اختيار معاونت علمي و فناوري رياست جمهوري قانون خوب حمايت از شركتهاي دانش بنيان است. بر اين اساس تلاش ميكنيم شركتهايي كه حائز شرايط هستند در فرآيند دانش بنياني قرار بگيرند و احراز صلاحيت شوند و با اين اتفاق بتوانند از امكانات و تسهيلات و حمايتهايي كه وجود دارد استفاده كنند. دوم با استفاده از اين ابزار و ترويج آن شركتهاي اين حوزه را تشويق ميكنيم كه براي ارتقاي محصولات خود از فناوري استفاده كنند. تسهيلات و امكاناتي كه در اين حوزه وجود دارد براي شركتها جذابيت دارد. اين يعني به صورت خيلي نرم شركتهاي فرهنگي را به سمت استفاده از فناوري و توسعه آن و ايجاد درآمد از توسعه فناوري سوق ميدهيم. شركتها با استفاده از فناوري ميتوانند محصولات و به تبع آن درآمد خود را رشد دهند. لذا تلاش و هدف دوم ما اين است كه شركتها با موضوع شركتهاي دانشبنيان آشنا شوند و در فضاي آن قرار بگيرند و از فناوريها بهرهمند شوند.
به طور كلي تعريف برند در حوزه فعاليتهاي ستاد فناوريهاي نرم و هويتساز چطور اتفاق خواهد افتاد و برندسازي در اين حوزه تا به حال چقدر پيشرفت داشته است؟
بر اساس سند ستاد موظفيم در هر يك از حوزههاي قلمروي كاريمان حداقل يك نمانام يا برند ايجاد كنيم كه اين كار ميتواند در فرآيند طولاني مدت تري ولي با سبك و سياق استارت آپي توسط شركتهاي دانش بنيان كوچكتر اتفاق بيفتد. رويكرد ديگر اين است كه توسط برندهايي كه در حوزههاي ديگر موفق بودهاند شكل بگيرد. يعني بتوانيم شركتهاي صاحبنام در حوزههاي ديگر را تشويق كنيم كه در صنايع فرهنگي و نرم هم سرمايهگذاري كنند و برندهايي شكل دهند. ما هر دو كار را انجام ميدهيم. براي تشويق شركتهاي بزرگ هم از ابزارهاي حمايتي موجود در معاونت علمي رياست جمهوري از جمله قانون شركتهاي دانش بنيان استفاده ميكنيم. تاكنون هم براي ايجاد برند در صنايع دستي و عرضه محصولات سينمايي و انيميشن در خارج از كشور با مجموعههايي رايزني كردهايم.
تا زماني كه دستاوردي در حوزه دانش و فناوري به ثروت تبديل نشود جامعه آن را نميپذيرد و نه به گفتمان غالب جامعه تبديل ميشود و نه حمايت مردم را خواهد داشت. من آخرين سؤالم را اختصاص ميدهم به اينكه در حال حاضر فرآيند رساندن ايده به ثروت در كدام نقاط ضعف بيشتري دارد؟
در تمام دورههاي گذشته فارغ از هيئت دولت خاصي، كشور ما با مشكلاتي در اين زمينه مواجه بوده است. دلايل اين مشكلات هم مختلف و متنوع بوده است. از طرفي وقتي صحبت از تمدنسازي ميكنيم يعني از يك فعاليت و فرآيند تدريجي صحبت ميكنيم كه يك شبه اتفاق نميافتد. همچنين توسعه فناوري نيازمند يك زيست بوم كامل است كه همه مجموعهها بايد براي ايجادش تلاش كنند. در اين صورت نتايج آن هم براي مردم ملموس ميشود. منظور از زيست بوم اين است كه نظام مالياتي، صنعت، سيستم گمركي، سيستم تقنيني و قوهقضائيه كشور با فرآيند توسعه علم و فناوري همراه باشند. خيلي وقتها ميشنويم كه در حوزه علم و فناوري بر سر يك موضوع بين دو شركت اختلاف افتاده و كار به دادگاه كشيده است. نياز است كه دادگاه ما درك اختلاف فناورانه را داشته باشد و بتواند در زمان مناسب به آن پاسخ دهد. سازوكار صادرات محصولات فرهنگي و فناورانه بايد در گمرك ديده شده باشد. بخش مالياتيمان هم بايد بالغ شده باشد و با اين مسئله همراهي كند. فرمايش آقا مبني بر اينكه خريد محصولات خارجي براي مجموعههاي دولتي حرام است بايد مورد توجه قرار بگيرد و همه به سمت استفاده از محصولات داخلي بروند. اينطور نباشد كه حرف آن را بزنيم ولي در مناقصاتمان اولويت با محصولات خارجي باشد. اين زيست بوم بايد كامل شود و همه بازيگران آن كمك كنند تا خروجي آن ملموس باشد. به نظر من فرهنگسازي براي استفاده از محصولات داخلي يكي از جاهاي خالي است. يكي ديگر ورود بانكها و مجموعههاي سرمايهگذاري در حوزههاي جديد است. هنوز نگاه بانكها و سيستم اقتصادي ما نگاه فناوريهاي سخت و اقتصاد بچه پولداري و نفتي است. بانكها و مجموعههاي سرمايهگذار وقتي با بعضي از مجموعهها و شركتها مواجه ميشوند انتظار سوله و تجهيزات سخت و وثيقه ملكي دارند. ورود بانكها در فرآيندهاي جديد تأمين مالي و اعطاي تسهيلات ريسكپذير در حوزههاي جديد، شكل دادن وي سيها و سرمايهگذاري خطرپذير براي توسعه علم و فناوري يكي ديگر از نيازهايي است كه به نظر ميرسد بخش اقتصادي كشور تا الان كم كاري كرده و همكاري نكرده است. البته پاي بخشهاي ديگري هم لنگ است. مثل ورود بيمه، ورود بخشهاي كارشناسي، سيستم حمل و نقل و پست، شركتهايي كه بتوانند محصولات ما را در حراجيهاي خارجي شركت دهند يا حراجي برگزار كنند، زيرساخت بازگشت پول محصول فروخته شده به داخل و مسئله مالياتي آن. ميبينيد كه براي فروش يك محصول ساده در خارج از كشور، چه مجموعههاي مختلفي را به عنوان بازيگر داريم كه هر كدام بايد نقششان را به درستي بازي كنند. از نظر من ورود سيستمهاي اقتصادي به سرمايهگذاري در بخش فناوري يكي از نيازهاي اصلي است.