متن زير گزيده صحبتهاي دكتر عادل پيغامي (پژوهشگر و عضو هيئت علمي دانشگاه) است كه مباني فكري و فقهي مباحث اقتصادي امام موسي صدر و شهيد صدر را توضيح داده است و «جوان» گزيدهاي از آن را منتشر مينمايد.
ويژگيهاي شاخص انديشه صدر
ما اينجا انديشههاي كسي را مرور ميكنيم كه از چند جهت ويژه است؛ اولاً اينكه تنها فردي است كه از علماي حوزه علميه قم رشته اقتصاد خوانده است. ليسانس اقتصاد دانشگاه تهران را گذرانده. اين مطالعات اقتصادي وجه تمايزي ايجاد ميكند بين ايشان با ساير افرادي كه در حوزه انديشه اقتصادي اسلام تشيع ارائه بحث كردهاند. براي اينكه اهل تسنن زودتر به اين مباحث پرداختهاند، هرچند ميراث فكري فرهنگي حوزه اقتصاد خيلي عميق است. نگاههاي نظاممندي كه فقهاي ما در اين زمينه داشتهاند حتي برتري داشته نسبت به مكاتب اقتصادي كه امروزه به عنوان ريشههاي علم اقتصاد در اروپا شناخته ميشود.
در ميان بزرگواراني كه بحثهاي اقتصاد اسلامي را در زمان انقلاب آغاز كردند، افرادي مثل آيتالله طالقاني، شهيد مطهري، شهيد بهشتي، آيتالله ادبيلي و... بحثهاي اقتصادي داشتند، ولي هيچكدام مطالعه آكادميك در حوزه اقتصاد نداشتند. اين وجه تمايز اول امام موسي صدر است.
وجه تمايز دوم در اين است كه ايشان جزو اولين كساني هستند كه مباحثشان را در باب اقتصاد طرح كردند. سال 37 و 38 مجله مكتب اسلام را با جمعي از دوستانشان راهاندازي ميكنند، خودشان صاحبامتياز و مدير مسئول و سردبير مكتب اسلام بودند. در آن مجله كه كاركردش روشنانديشي و بازتفسير نويني از دين براي نظامسازي و جامعهسازي است، امام موسي صدر اولين مقالات اقتصاد اسلامي را آنجا مينويسند. سه مقاله آن زمان نوشته ميشود كه امروز در كتابي به اسم رهيافتهاي اقتصادي اسلام منتشر شده است.
مميزه سوم در اين است كه فقط به بحث اخلاقيات و فلسفه اقتصادي اسلام اكتفا نكردند. مثلاً صحبت كردن از اهميت كار و مالكيت و... صحبت از اينكه احسان و انفاق خوب است. به اينها اكتفا نكردند. آنچه شهيد مطهري و آيتالله طالقاني در حوزه اقتصادي مطرح كردند، امروزه در فلسفه و اخلاق اقتصادي دستهبندي ميشود، ولي سه مقاله امام موسي صدر با اينكه كوتاه هستند ولي منسجم و نظامواره هستند و از فلسفه و اخلاق اقتصادي اسلامي گذر كردهاند. اين بحثها با امام موسي صدر آغاز شد، در شهيد صدر به بلوغ رسيد و بعد از آن هم تكرار نشد. الان هم در حوزه اين نگاه استمرار پيدا نكرده است. اين نگاه اين است كه ايشان وقتي وارد بحثهاي فقه الاسلام شدند، يك نظام اقتصادي از اين بحثها ارائه ميكنند.
در انديشههاي اقتصادي شهيد مطهري و شهيد بهشتي و... گزارههايي دارند كه مكاتب اقتصادي ديگر آنها را نخواهند پذيرفت. آنها فلسفه اقتصادي خاص خودشان را دارند و ما هم فلسفه اقتصادي خاص خودمان، اما وقتي از مرحله فلسفه اقتصادي گذر ميكنيم و وارد مباحث علم اقتصاد ميشويم دقيقاً با آنها همسطح ميشويم در پاسخ به سؤالهاي بنيادين يك علم. آن وقت پاسخهاي ما هم براي آنها بسيار كنجكاوانه و جالب است و دنبال ميكنند. براي همين شهيد صدر در نيم قرن گذشته توسط بسياري از انديشمندان غير مسلمان هم دنبال شده، وگرنه مشابه مباحث ايشان را خيليها داشتهاند. عنصر مهمي كه باعث اين امر شده اين است كه اغلب اقتصاددانان بزرگ پايه علم اقتصاد را در «توزيع» قرار دادهاند. در توزيع يك سؤال بنيادين وجود دارد؛ سؤال اين است كه صاحب و مالك، محصولي توليد كردهاند، به هر كدام چقدر ميرسد؟ و بعد اضافه ارزش افزوده مال كي است؟ به اين پرسشها امام موسي صدر هم پاسخ داده است كه موشكافانه و علمي است. اين مهمترين مميزه امام موسي صدر با ديگران است.
رد پاي امام موسي صدر در انديشه شهيد صدر
نكته مهم ديگر اين است كه كتاب «اقتصادنا»ي شهيد صدر به شدت منطبق با سه مقاله امام موسي صدر است، مو نميزند. آنقدر كه بارها افراد اشتباه كردهاند. براي همين وقتي سه مقاله امام موسي صدر تبديل به كتاب شد، انتشاراتي اسم ايشان را نوشت و داخل كتاب عكس شهيد صدر را گذاشت و خواننده هنوز هم بين اين دو پسر عمو اشتباه ميكند! ردپاي امام موسي صدر را در كتاب اقتصادنا ميشود پيدا كرد.
كتابي كه امروز به اسم رهيافتهاي اقتصادي اسلام موجود است، شامل دو بخش است؛ بخش اول همان سه مقاله اصلي است و بخش ديگرش هم سخنرانيهاي بعدي است كه اغلب در لبنان ايراد شده و آمده است، اما امام موسي صدر مقالات و سخنرانيهاي ديگري هم دارند كه در اين كتاب نيامده است. مثلاً چهار مقاله درباره انفاق دارند. نگاه غالب كه ميشناسيم اخلاقي و توصيهاي است كه انفاق خوب است و... ولي نگاه ايشان جامعهساز و اجتماعي است. همينطور تعريفي كه از خمس دارند و... پايههاي فلسفه اقتصاديشان را مرور كردهاند.
پايه انديشه ايشان توحيدي است و انواع دوگانههاي عقل و دل و...را به توحيد برميگرداند. جز در دوگانه حق و باطل. يعني تقريب ايشان فقط بين شيعه و سني نيست، بين عقل و نقل و...هم هست. پايينتر كه ميآييم به بحث «خليفهاللهي» ميرسيم. اين نگاه بحثهايي را ايجاد ميكند از جمله تقدم آزادي بر عدالت.
نظريه خليفهاللهي كه به همه انسانها سرايت ميكند، نشان ميدهد كه انسان بسيار در انديشه ايشان بالا است. هم به لحاظ مأموريتي كه دارد چون خليفه خداست. هم به لحاظ كرامتي كه دارد. براي همين همه اديان در خدمت انسان هستند. تأكيد بر كرامت انسان خيلي از مكاتب را ميشكاند. براي مثال حديث مشهوري از امام صادق (ع) هست كه اگر افراد پولدار خمسشان را ميدادند فقير باقي نميماند. اگر با اين حديث اخباريگرايانه برخورد كنيم، فكر ميكنيم كه حتماً يك رابطه عند الله است كه اگر همه خمس بدهند هيچ فقري باقي نميماند. اما اگر كسي يك واحد آمار خوانده باشد ميگويد آمديم و جامعه توزيع درآمدش چولگي به سمت پايين بود. دهكهاي بالا كمتر بودند و اگر همه خمسشان را هم بدهند مشكل حل نميشود. ولي امام موسي صدر چون ميگويد دين براي حفظ كرامت انسانها آمده، پس مفهوم اين حديث اين نيست كه اگر پولدارها خمس بدهند فقير نخواهيم داشت. مهم اين است كه خمس دادن جوري باشد كه فقيري نباشد. اين يعني نگاه نتيجهگرايانه و پراگماتيستي. نتيجه كه رفع فقر است، براي ايشان مهم است. براي همين امام علي (ع) در دوره زمامداريشان زكات را افزايش ميدهند. براي اينكه دنبال نتيجه هستند. حفظ كرامت انساني اجازه نميدهد كه به اجراي ظواهر فقه اكتفا كند. آن فقهي كه امام موسي صدر دنبال ميكند، هماني است كه بعدها امام خميني در منشور روحانيت ميكنند و ميگويند فقه تئوري واقعي و كامل اداره زندگي انسانها است. در طول تاريخ معاصر فقه شيعه آن مجتهدي كه امام در منشور روحانيت اسم بردهاند، نمونهاش امام موسي صدر است. امام موسي صدر نه تنها بحثهاي اقتصادياسلامي را در تئوري گفته بلكه آن را خرد و جامعهسازانه كرده است. در طول تاريخ فقيهي كه جامعهسازي خرد را با فقه انجام داده باشد، نداريم مگر افراد كمي مثل شيخ بهايي. همان شيخ بهايي كه حق آب بين روستاهاي مسير زايندهرود را بعد از شش ماه مطالعه ميداني حل ميكند. به اين ميگويند فقيه جامعهسازِ خرد.
اقتصاد اسلامي علم است يا مكتب؟
بحث مهم ديگري كه مطرح است اين است كه اقتصاد اسلامي علم است يا مكتب؟ پايه اين بحث برميگردد به اينكه تصور رايج اين است كه علم مجموعه نظريات مبتني بر تجربيات جديدي است كه مدرن مطرح شده است. پس خود به خود اسلام كه از 1400 سال قبل آمده نميتواند مدعي شود كه علم داشته، چون خود غربيها هم هزار سال قبل نداشتهاند و علم- به معناي ساينس- پديدهاي جديد است. براي همين مجبوريم كه انديشهها و معارف اسلامي را مكتب بدانيم. اما چون مخاطب فكر ميكند كه هرچه علم است خوب است و هرچه علم نيست ضعيفتر است. با اين نگاه آيا آنهايي كه در دانشگاه هستند كار علمي ميكنند و آنهايي كه در حوزهاند كارشان مكتبي است؟ بعد بگوييم شما بايد و نبايدها را بگوييد ولي تئوريهاي علمياش با ماست. علم بر دو دسته است نظري و عملي كه ارسطو اينها را تمايز كرد. بعدها هم فارابي آن را به عنوان حكمت نظري و علمي پذيرفت. فرق علم نظري و عملي در اين است كه علم نظري كارش كشف واقعه خارجي است و علم عملي ايجاد واقعه خارجي است. علم نظري ميتواند تجربي، عقلي، شهودي يا نقلي باشد. علم عملي نه. غربيها ميگويند ساينس علم نظري است و مكتب علم عملي. براي فلاسفه ساينس يعني توصيف و تبيين نظري و ايدئولوژي يعني علم عملي. حالا اينكه علم اقتصاد نظري است يا عملي محل بحث است. در كتاب «جان تيرول» اين بحثها آمده است. ساينس يعني دانش نظري تجربي پوزيتيويستي. پوزيتيويسم هم 22 مولفه براي آن ذكر كردهاند. اگر علمي اين ويژگيها را داشته باشد ميشود ساينس. لذا به اين مفهوم اغلب اقتصاد اسلامي نداريم. از نگاه امام موسي صدر دين براي تربيت آدمها آمده است. دين نيامده علم هم توليد كند؛ علم تجربي. اما علم عملي را دين تا حد زيادي جلو آمده و ايدههايي داده. امام موسي صدر بيشتر دنبال اينها بود.
دوگانه ديگري كه امروز خيلي رايج است، اين است كه ميگويند كه اقتصاد دو گونه است، اقتصادي اثباتي، اقتصاد هنجاري. حالا سؤال اين است كه تمايز علم و مكتب همين تمايز اقتصاد اثباتي و هنجاري است؟ به نظر من خير. در كتاب پيرو ميني، فلسفه و اقتصاد يك صفحه توضيح ميدهد كه چطور تمايز اقتصاد اثباتي و هنجاري چطور يك حقه فلسفي بوده كه اقتصاددانان به كار بردهاند.
شهيد صدر ميگويد ما مكلف نيستيم بدانيم معصوم چگونه زندگي ميكرد كه آنگونه زندگي كنيم. ما مكلفيم بدانيم كه اگر پيامبر زنده بود، چگونه زندگي ميكرد. ما بايد دستور دين را براي قرن 21 كشف كنيم. شهيد صدر ميگويد ما اصول فقه اجتماعي ميخواهيم. بعد ميگويد با روش اجتهاد سنتي حكمي جزئي را كشف كرديم و آن را در جامعه اجرا كرديم و اوضاع خراب شد، دو حالت دارد. يا شارع نگفته بود و ما اشتباه فهميديم يا شارع گفته و ما بد اجرا ميكنيم. اجرا هم يعني نظامسازي. امام موسي صدر از اينجا ميگويد كه ما به اصول فقه جديدي نياز داريم. آنچه امروز فقه حكومتي گفته ميشود منجر به تخصصي و شاخهاي شدن فقه ميشود. فقه سياسي از اقتصادي و... جدا ميشود.
ما در فقه دو شأن براي فقيه قائل هستيم. شأن افتا يعني كشف نظريه خدا و ولا يعني اجراي نظريه خدا. امام موسي صدر كسي است كه هم كشف ميكند و هم تا جايي كه تخصص دارد و بلد است وارد اجرا ميشود.
اقتصاددانها به دوسته خوشبين و بدبين تقسيم ميشوند. اقتصاددانان اسلامي كلاً از جنس خوشبينها هستند. به انسان، به مسير كلي پيشرفت انسان و به علم خوشبين هستند. امام موسي صدر ميگويد احكام و قوانين اقتصاد اسلامي دقيقاً مبتني بر اصول متقن علمي هستند. براي همين علم ماركسيستي و سرمايهداري را مثل ما به راحتي از حجم زيادي از دانش بشري محروم نميكنند. ترس هم ندارند. چون اسلام را خوب فهميده است. جاهايي كه مخالف است نقد ميكند و جاهايي هم از ماركسيسم و سرمايهداري ياد ميگيرد. ما در روش هيچ محدوديتي در اسلامشناسي قائل نيستيم.
غرب ليبرال به اصالت فرد قائل است و غرب ماركسيست به اصالت جمع. ولي امام موسي صدر به تلفيق فرد و جمع معتقد است. مثال سادهاش لباس است. آيا لباس هر فرد مالكيت خصوصي است يا عمومي؟ امام موسي صدر معتقد است كه هم مالكيت خصوصي است و هم از حيثي امانت خداوند است و مثلاً نميتوانيم با آن ديگران را تحقير كنيم.
ريشه اقتصاد مقاومتي در انديشه صدر
كلمه مقاومت را هم اولينبار امام موسي صدر وارد ادبيات ما كرده است. پس اقتصاد مقاومتي هم در آن ريشه دارد. انديشه اقتصادي امام موسي صدر فقط فقهي نيست پايههاي فلسفه اسلامي دارد. اگر بانكداري اسلامي ساختيم ولي بيكاري كاهش پيدا نكرد بايد مدل را تغيير بدهيم. تئوريهايي ساخته شده ولي مسائل جامعهسازي نيازمند اجراست. خطا و آزمون نياز دارد. يك اقتصاددان اسلامي نيازمند خطا و آزمون است. تئوريهاي غربي همه در مقام عمل اجرا ميشوند بعد خطاهايش گرفته ميشود. ولي در اقتصاد اسلامي بدنه سياستگذار اجرايي اجازه خطا و آزمون نميدهد. يك بانك كوچولو به ما بدهند بگويند بر اساس انديشههاي شهيد صدر اين را اداره كنيد. بعد اگر نشد، بايد سعي كنيم مدلش را ارتقا دهيم. در مسائل اجرا تا به ما اجازه اجرا ندهند، اجازه خطا و آزمون ندهند، نميتوانيم متوجه شويم كه ايرادات كجاست. مثلاً شهيد صدر درباره زمين و مالكيت آن نظر دارند. فكر ميكنم اگر نظريات شهيد صدر را حوزه زمين و مالكيت آن اجرا ميكرديم يك انقلاب اقتصادي در كشور ايجاد ميشود. كل جريان بيعدالتي و رانتخواري امروز ريشه در زمينخواري دارد. حداقل اجازه دهند كه در يك استان يا جزيره دورافتاده اجرا شود. به نظر ما خيلي كارآمد است. اقتصاد اسلامي را متهم نكنيد كه 34 سال است چه كار كردهاست. اقتصاد اسلامي هنوز اجرا نشده است.