کد خبر: 736853
تاریخ انتشار: ۱۰ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۵:۱۱
مديرعامل شركت عمليات اكشتاف نفت ايران
وحيد حاجي‌پور

پس از تعويق چند باره رونمايي از قراردادهاي نفتي در لندن، انتظار براي ديدن اين قرارداد بار ديگر «تمديد» شد و هنوز هم مشخص نيست مدل پايه‌هاي قراردادهاي IPC، چه قراردادي است؛ بيع متقابل يا مشاركت در توليد. مديرعامل شركت ملي نفت از شبيه بودن به بيع متقابل مي‌گويد و برخي ديگر آن را شق ديگري از مدل مشاركت در توليد مي‌دانند. هرچند طي سال‌هاي گذشته صنعت نفت ايران به دليل دور بودن از سرمايه‌گذاري با مشكلات بسياري مواجه شد اما با اين وجود، استفاده از روش توسعه پلكاني در توسعه ميادين نفتي توانست ياري‌دهنده بالادست لقب بگيرد. مهندس حميد بورد، مديرعامل سابق شركت ملي مناطق نفت‌خيز جنوب و عضو هيئت مديره شركت ملي نفت ايران در اين گفت و گو به مشكلات سرمايه‌گذاري اشاره كرده و با تشريح مدل توسعه پلكاني در يكي از بزرگ‌ترين ميادين جهان، نمايي از روش ايراني توسعه ارائه مي‌دهد. بورد هم‌اينك مديريت شركت عمليات اكتشاف نفت ايران را بر عهده دارد.

صنعت نفت در سال‌هاي گذشته پروژه‌هاي بسياري را در حوزه توسعه ميدان‌هاي نفتي با موفقيت به سرانجام رسانده است؛ ميدان آزادگان نمونه‌اي ساده در اين حوزه است كه موفقيت بزرگي به شمار مي‌رود. توسعه اوليه آزادگان تا چه اندازه با مدل‌هاي امروزي توسعه همخواني دارد؟

زماني كه قرار شد ميدان آزادگان توسعه يابد، بسيج همگاني در مناطق نفت‌خيز به وجود آمد و نيروهاي انساني متبحر و متخصص وارد عمل شدند و توانستند با هزينه‌اي كمتر از 260 ميليارد تومان در مدت 9 ماه آزادگان را با 50 هزار بشكه به توليد برسانند.

مهم‌ترين عامل در اين موفقيت حضور نيروي انساني متخصص و با‌دانش در كادر مهندسي، عملياتي و نظارتي توسعه ميدان آزادگان بود كه نبايد از كنار آن به راحتي عبور كرد. اين نيروي انساني در كنار امكانات و تجهيزات موجود پروژه‌اي را به سرانجام رساند كه شركت ژاپني اينپكس براي انجام آن بيش از يك ميليارد دلار پيشنهاد داده بود.

پس مي‌توان اين ميدان را نمونه ساده‌اي از توسعه ميدان‌هاي مشترك با تكيه بر توان داخل ارزيابي كرد؟

بله، اگرچه در آغاز كمتر كسي به موفقيت عملكرد شركت مناطق نفت‌خيز جنوب اطمينان داشت، اما يك‌بار ديگر ثابت شد كه نيروي انساني كارآمد و فني، بزرگ‌ترين سرمايه صنعت نفت است.

پس با اين ديدگاه مخالفيد كه مشكل اصلي صنعت نفت ايران ضعف نيروي انساني است؟

بله كاملاً مخالف هستم، زيرا صنعت نفت ايران از نيروي انساني متخصص و كارآمد و صاحب دانش و تجربه روز بهره‌مند است، به‌طوري كه شركت‌هاي معتبر خارجي همواره براي استفاده از دانش، توان و تجربه متخصصان ايراني، مشتاق بوده‌اند.

در تكنولوژي چطور؟ آيا با فناوري‌هاي روز دنيا فاصله نداريم؟

نه به اين شكل كه تبليغ مي‌شود؛ شما نگاه كنيد بخشي از فناوري‌هاي نوين از سوي شركت‌هاي ايراني بومي شده است. در بومي كردن ساخت توربين‌ها و كمپرسورها گام‌هاي بلندي برداشته شده است و مشكلي در اين زمينه نيست. چندين پروژه بزرگ در همين مناطق نفت‌خيز به بهره‌برداري رسيد كه در خاورميانه براي نخستين بار اجرا شد.

پروژه تزريق غيرامتزاجي گاز رامشير يكي از اين پروژه‌هاست كه دومين طرح تزريق غيرامتزاجي جهان به شمار مي‌رود، البته در برخي موارد هنوز جاي كار داريم، اما اگر بگوييم با دنيا فاصله زيادي داريم، سخني غيرمنطقي است.

با توجه به صحبت‌هاي شما، مي‌توان به افرادي كه ادعا مي‌كنند با اجراي قراردادهاي مشاركت در توليد يا چيزي شبيه آن، تكنولوژي به ايران مي‌آيد، پاسخ صريحي داد؟

به نظر من اين نوع قراردادها مناسب كشورهايي است كه به لحاظ توان فني، تكنولوژي و همچنين دارا بودن نيروي انساني متخصص دچار فقر و عقب‌افتادگي هستند، اما كشور ما كه داراي تجربه يكصد ساله در توسعه و بهره‌برداري از پيچيده‌ترين ميدان‌هاي نفتي دنياست، توان لازم براي توسعه و بهره‌برداري از ميدان‌هاي نفتي و گازي خود را دارد، به طوري كه شركت‌هاي ايراني، ميدان‌هاي نفتي پيچيده‌اي همچون مارون را با تكيه بر همين توان متخصصان داخلي توسعه داده‌اند.

از سوي ديگر، در صورت اجراي قرارداد مشاركت در توليد، ما به نوعي بخشي از حقوق حاكميتي خود را به شركت‌هاي خارجي توسعه‌دهنده واگذار مي‌كنيم؛ تا جايي كه بنده اطلاع دارم اين كار با قانون انفال كه جزء قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران است، مغايرت دارد.

يعني هيچ كمبودي در شركت‌هاي ايراني در توسعه ميدان‌هاي نفتي كشور وجود ندارد؟

متأسفانه عدم توانايي كشور در سرمايه‌گذاري براي توسعه ميدان‌هاي نفتي و گازي، بهانه عده‌اي است براي اجراي قرارداد مشاركت در توليد؛ اين افراد يا فاقد هر گونه آشنايي با بخش بالادستي نفت هستند يا دست‌كم تجربه كافي را در زمينه آشنايي با حفاري و تأسيسات بهره‌برداري ندارند.

شايد اظهارنظرهاي اين افراد در چارچوب يك تئوري به لحاظ اقتصادي و سياسي پذيرفته شده باشد، اما كساني كه با توسعه در بخش بالادستي صنعت نفت آشنا هستند، به خوبي مي‌دانند اين بخش از صنعت نفت داراي تكنولوژي هايتك نيست يا اگر هست، ما به تكنولوژي هايتك آن دست يافته‌ايم؛ در همه عرصه‌هاي اكتشاف، حفاري، توسعه سطح‌الارض، مطالعات مخزن، بهره‌برداري، تعمير و نگهداري، ما توانمندي لازم را داريم، پس با توجه به عدم نياز كشور در حوزه تكنولوژي و توان فني لازم، بهتر است براي سرمايه‌گذاري در حوزه نفت و گاز از روش‌هاي بهتري استفاده كنيم.

افرادي كه موافق اجراي قراردادهاي مشاركت در توليد هستند، مي‌گويند با اجراي اين نوع قرارداد، افزون‌بر برطرف شدن نيازهاي مالي صنعت نفت، توسعه و افزايش توليد نفت صعودي خواهد شد، آيا از نظر شما اجراي اين قراردادها به نفع صنعت نفت است؟

به‌طور قطع انعقاد اين نوع قراردادها در صنعت نفت كشور در تضاد با قوانين و بر خلاف منافع و مصالح ملي است؛ همان‌طور كه مي‌دانيد متأسفانه هنوز منبع اصلي درآمد كشور فروش نفت و گاز است، پس به نظر من بهتر است ما در حوزه‌هاي ديگري مثل راه و ساختمان، كشاورزي و... به دنبال جذب سرمايه‌گذاري بيشتري باشيم و اجازه دهيم تا توسعه در صنعت نفت كه منبع مولد سرمايه در كشور است از محل درآمد‌هاي خودش صورت پذيرد.

پس با توجه به ظرفيت‌هاي موجود و توانمندي‌‌هاي شركت‌هاي ايراني و همچنين با در نظر گرفتن محدوديت منابع مالي و مشكلات براي جذب سرمايه‌گذاري خارجي، استفاده از درآمدهاي نفتي براي توسعه بخش بالادستي صنعت نفت را راهكار اصلي براي توسعه و عدم نياز به عقد قراردادهايي همچون مشاركت در توليد مي‌دانيد؟

بله، همين طور است. نكته ظريفي كه بايد درباره آن بگويم اين است كه سرمايه‌گذاري در بخش بالادستي صنعت نفت به هيچ وجه همانند بخش پايين دستي به سرمايه‌گذاري‌هاي حجيم و هنگفت نياز ندارد.

چرا؟

به دليل اينكه در توسعه بخش بالادستي صنعت نفت، امكان سرمايه‌گذاري به صورت پلكاني وجود دارد؛ مثلاً وقتي مي‌خواهيد يك ميدان نفتي را تا توليد 300 هزار بشكه نفت در روز توسعه دهيد، مي‌توانيد در گام نخست براي توليد روزانه 20 هزار بشكه برنامه‌ريزي و سرمايه‌گذاري كنيد، سپس مي‌توانيد از محل درآمد توليد مرحله نخست، هزينه‌ها و سرمايه مورد نياز براي مراحل بعدي را تأمين كنيد تا به مرحله توليد نهايي برسيد. در عين حال از ياد نبريم واگذاري مديريت مخزن به شركت‌هاي خارجي براي ما وابستگي مي‌آورد.

گروهي از كارشناسان بر اين باورند كه قراردادهاي مشاركت در توليد، دقت و صحت تهيه طرح جامع ميدان (MDP) را تضمين مي‌‌كند و در نتيجه پايداري توليد در دراز‌مدت را محقق مي‌كند. با توجه به اين ارزيابي، به نظر شما از ميان قراردادهاي بيع متقابل موجود و قراردادهاي مشاركت در توليد، كدام بهتر است؟

هرچند من قراردادهاي بيع متقابل كنوني را نيز نمي‌پسندم، اما بايد بگويم كه اين گونه قراردادها در قياس با قراردادهاي مشاركت در توليد، برتري نسبي دارند.

مهم‌ترين دليلش اين است كه در قراردادهاي بيع متقابل مديريت مخزن را واگذار نمي‌كنيم، بلكه درآمد را تا چند سال با سرمايه‌گذار شريك مي‌شويم. اساساً وقتي براي مديريت مخزن، از نيروي انساني متخصص، كارآمد و باتجربه در داخل كشور بهره‌مند هستيم، پس راه مناسبي نيست كه به سمت عقد قراردادي برويم كه مديريت را واگذار مي‌كند.

اينكه مي‌گويند مشاركت در توليد ضمانتي براي تهيه طرح جامع ميدان (MDP) است، حرف كاملاً غلطي است. طرح جامع يك مخزن، حالتي ديناميك دارد و نسبت به شرايط توليد و شرايط مخزن در بازه‌هاي زماني مختلف تغيير مي‌كند. پس در واقع MDP اوليه دقيق نيست و اين يعني نقض استدلال عده‌اي كه مي‌گويند قرارداد مشاركت در توليد تضمين توليد پايدار است.

آيا با اجراي قراردادهاي مشاركت در توليد، روند ورود تكنولوژي‌هاي روز كامل نمي‌شود؟

مگر هم‌اكنون در جزيره دورافتاده‌اي در حوزه تكنولوژي قرار داريم؟

نه به اين شدت، اما با توجه به محدوديت‌هايي كه هم‌اكنون پيش روي صنعت نفت قرار دارد، براي بهبود و ارتقاي فناوري‌هاي صنعت نفت چه بايد كرد؟

ببينيد داشتن توان فني متخصصان صنعت نفت ايران امروزه مطلبي نيست كه نياز به اثبات داشته باشد، در بدترين حالت متخصصان ما جزو 10 كشور برتر دنيا در اين زمينه هستند، البته ما ادعا نداريم در قله‌هاي تكنولوژي توليد، توسعه و بهره‌برداري از ميدان‌هاي نفتي و گازي ايستاده‌ايم، اما مدعي هستيم با تكيه به همين توان و تخصص داخلي مي‌توانيم مخازن نفت و گاز كشور را با شتاب بيشتري و به طور صيانتي توسعه دهيم و به بهره‌برداري برسانيم.

مي‌گويند: «مشاركت در توليد يعني رابطه با دنيا و جذب پول و تكنولوژي» نظرتان در باره اين ديدگاه چيست؟

يعني هر كشوري از اين قراردادها استفاده نكند، نه پول دارد نه تكنولوژي؟ من هم اين اظهارات را بارها شنيده‌ام، اما اين مشكلات، مباحثي نيستند كه نتوان با برنامه‌ريزي‌هاي دقيق آن را برطرف كرد. در اوج تحريم‌ها و انحصارطلبي شركت‌هاي خارجي متخصصان ايراني حفاري افقي را در كشور اجرا كردند و موفق هم بودند.

قبول داريم تحريم‌هاي اعمال شده عليه صنعت نفت، مانع از ورود و استفاده از اين قبيل تكنولوژي‌ها در صنعت نفت ما شده، اما خوش‌خيالي است كه فكر كنيم با ورود شركت‌هاي معتبر نفتي بين‌المللي به ايران اين مشكل برطرف خواهد شد.

در زماني كه بحث قراردادهاي بيع متقابل هم مطرح شد، انتظار عده‌اي اين بود كه اين قراردادها با جذابيت‌هايي كه دارند، بتوانند شركت‌هاي خارجي را به دور زدن تحريم‌ها و وارد كردن تكنولوژي‌هاي نوين به كشور ترغيب كنند، اما در عمل مي‌بينيم كه اين اتفاق رخ نداد.

البته من عقيده دارم سياست‌گذاري ما در بيع متقابل هم به دقت و مطالعه بيشتري نياز داشت، اگر ما براي ساخت پالايشگاه از روش بيع متقابل استفاده مي‌كرديم، نه تنها براي ساخت پالايشگاه در داخل، بلكه حتي براي ساخت پالايشگاه در خارج از كشور، توان لازم را داشتيم و با توجه به تنوع محصولات و مشتقات توليدي نفت‌خام، امروز ديگر تحريم كردن صنعت نفت ايران به اين سادگي‌ها مقدور نبود.

درباره استفاده از قرارداد مشاركت در توليد براي توسعه ميدان‌هاي پرريسك و پرهزينه مانند آب‌هاي عميق درياي مازندران، ميدان‌هاي نفت سنگين يا ميدان‌هاي مشترك كه در اولويت توسعه قرار دارند، ولي مانند پارس جنوبي دچار عقب‌افتادگي از برنامه زمان‌بندي شده‌اند، ارزيابي شما چيست؟

ببينيد پاسخ به اين سؤال چند بخش دارد، ما نمي‌توانيم براي همه ميدان‌هاي نفتي و گازي يك نسخه واحد تجويز كنيم. هر مخزن مدل و شرايط خاص خودش را دارد. در‌باره ميدان‌هاي پر‌ريسك و پر‌هزينه، در گام نخست بايد دقيقاً كارشناسي كرد تا به تعريف دقيقي از ميدان نفتي پر‌ريسك يا با هزينه بالا براي توسعه رسيد.

نبايد در اين زمينه سليقه‌اي عمل كرد، به نظر من هيچ يك از ميدان‌‌هاي هيدروكربوري ما در خشكي جزو اين دسته نيستند، اما همان طور كه شما گفتيد، شايد بتوان اكتشاف و توسعه مخازن آب‌هاي عميق درياي مازندران را در اين دسته جا داد. البته باز هم عقيده دارم نبايد توسعه همه ميدان‌هاي نفتي را به اين شكل قراردادي واگذار كرد، بلكه يك بلوك كوچكي از آن را به صورت مشاركت در توليد توسعه داد و با آناليز نتيجه‌هاي آن براي بقيه مخزن تصميم گرفت.

درباره انعقاد قراردادهاي مشاركت در توليد براي توسعه ميدان‌هاي مشترك، باز هم با استفاده از اين نوع قرارداد مخالفم. اولاً مشكل عقب ماندن اجراي طرح‌هاي توسعه ميدان گازي پارس جنوبي از برنامه زمان‌بندي، به‌علت شكل قراردادي آن نيست، ثانياً اگر هم مشكل اين باشد، بهترين روش براي مديريت اين مخزن عظيم نفت و گاز و ساير ميادين مشترك در كشور، مديريت مشترك مخزن با كشور همسايه است؛ يعني يك شركت مشترك دو مليتي تأسيس شود و هر يك از كشورها به نسبت درصد مالكيتي كه از مخزن مشترك دارند در سود و هزينه‌ها با هم شريك شوند.

شخصاً اين اطمينان را مي‌دهم كه اگر شركت ملي نفت ايران براي توسعه ميدان‌هاي مشترك نفتي در بخش خشكي، به شركت ملي مناطق نفت‌خيز جنوب مجوز اعطا كند، با شناختي كه از ظرفيت‌هاي فني، تخصصي و عملياتي كه در اين مجموعه سراغ داريم، مي‌توانيم توسعه آنها را با شتابي كم‌نظير و بدون نياز به منابع مالي هنگفت به سرانجام برسانيم؛ يعني بدون اتكا به قراردادهاي مشاركت در توليد و بر پايه امكانات داخلي.

بر اساس اهداف برنامه پنجم توسعه كشور، شركت ملي نفت ايران بايد به توليد 5/5 ميليون بشكه نفت در روز برسد، با توجه به نياز كشور به حفظ جايگاه خود در ميان كشورهاي عضو سازمان كشورهاي صادركننده نفت (OPEC) بهتر نيست با اين روش قراردادي و روش‌هاي مشابه، شتاب توسعه و توليد نفت در كشور را افزايش دهيم تا بتوانيم جايگاه بين‌المللي خود را در صنعت نفت جهان، حفظ كنيم و ارتقا دهيم؟

براي ارائه پاسخي جامع به اين پرسش، افزون‌بر آشنايي با صنعت نفت و سازوكارهاي توسعه و توليد در آن، به داشتن اطلاعات سياسي و بين‌المللي نيز نياز است، اما در زمينه آن بخشي كه مربوط به توليد از ميدان‌هاي نفتي است، عقيده دارم توليد از مخازن نفتي كشور بايد با توجه به توان مخزن و توليد صيانتي از آن باشد.

اين موضوع به شكل قرارداد توسعه ميدان ارتباطي ندارد. به نظر من هيچ جايگاه بين‌المللي در برابر اينكه ما منافع ملي را ناديده بگيريم، ارزش ندارد. ضمن اينكه اميدوارم به جاي تلاش براي حفظ جايگاه در اوپك به عنوان يك كشور صادركننده نفت خام بتوانيم در ميان كشورهاي صادركننده محصولات و مشتقات نفتي صاحب جايگاه شويم.

به نظر شما، هم‌اكنون بهترين روش توسعه و توليد از ميدان‌هاي نفتي و گازي كشور چيست؟

همان گونه كه در آغاز سخنانم هم گفتم، دو راهكار مناسب وجود دارد؛ يكي اعمال مديريت جامع با رويكرد تجميع و بكارگيري همه توان فني و تخصي داخل كشور براي توسعه ميدان‌هاي هيدروكربوري و ديگري استفاده از روش توسعه پلكاني در توليد، مناسب‌‌ترين راهكارهاي موجود براي توسعه ميدان‌هاي نفتي و گازي كشور است.

در آزادگان خروجي اين قرارداد چه بود؟

پس از خروج اينپكس از اين ميدان قرار شد شركت ملي مناطق نفت‌خيز جنوب اين ميدان را توسعه دهد. در جلسه‌اي كه در تهران برگزار شد فاكتورهاي مهمي چون زمان اجرا، كسب اطلاعات دقيق‌تر در حين توليد از ۶ حلقه چاه به جاي حفر چاه‌هاي بيشتر كه اينپكس در طرح خود داده بود، تعميري كردن ۶ حلقه چاه (‌گفته مي‌شد تنها ۳ حلقه چاه قابل تعمير است اما با تعمير ۶ حلقه چاه همه لايه‌هاي ميدان در دسترس توليد قرار گرفت) مورد بحث قرار گرفت و در نهايت امر توسعه ميدان نفتي آزادگان به شركت ملي مناطق نفت‌خيز تكليف شد، نتيجه اقدامات هم توليد روزانه ۵۶ هزار بشكه در عرض ۱۵ ماه را در برداشت.

با وجود اينكه ضمانت لازم براي اجراي اين پروژه به مناطق صورت نگرفت اما كميته ويژه‌اي براي كاهش زمان انجام كار تشكيل شد كه هر دو هفته يك‌بار با حضور نمايندگان واحدهاي مرتبط و به رياست مديرعامل شركت ملي مناطق نفت‌خيز جنوب برگزار مي‌شد. به گفته كارشناسان، سازماندهي خوبي در بخش‌هاي اجرايي و پشتيباني صورت گرفت و تمامي معاونت‌ها و اداره‌ها به دستور مدير عامل وقت شركت ملي نفت در اين جلسات حضور داشتند تا توسعه ميدان مشترك آزادگان، اسير كاغذ‌بازي و بروكراسي‌هاي آزاردهنده صنعت نفت نباشد.

نخستين مرحله براي تحقق توليد ۲۰ هزار بشكه‌اي در مدت شش ماه انجام آزمايش‌هاي لازم روي چاه‌ها و تعيين توانايي بهره‌دهي چاه‌ها و مخزن و كسب اطلاعات ارزشمند ديناميكي بود. با توجه به زمان‌بر بودن حفاري چاه‌هاي جديد و هزينه‌زا بودن آن چاه‌هاي اكتشافي با دقت و بررسي‌هاي كارشناسانه به مدار توليد آورده شدند.

پايان سال ۸۸ مصادف بود با توليد ۵۶ هزار بشكه‌اي نفت از آزادگان كه در كمتر از يك سال ماه يك‌بار ديگر توان دانش فني جنوب را به منصه ظهور رساند كه به شكل پلكاني انجام شد؛ تجربه‌اي بزرگ كه مدل جديدي از طرح‌هاي توسعه‌اي را رايج كرد.

اين طرح در مدت ۹ ماه و با حفر ۱۲ حلقه چاه، احداث حدود ۲۰۰كيلومتر خطوط لوله جرياني و انتقال، توسعه دو مجموعه تفكيك و تقويت فشار نفت احداث شده در فاز اول، احداث ۵۵ كيلومتر خط انتقال نيرو و با صرف هزينه مجموعه (فازهاي ۱ و ۲) در حدود ۲۲۰ ميليارد تومان انجام گرفت. كليه برنامه‌ريزي فني / منهدسي، اجرايي و تأمين كالا و لجستيكي صرفاً توسط مناطق نفت‌خيز اجرا شد كه علاوه بر كسب اطلاعات ارزشمند ديناميكي مخزن و كشف چند لايه جديد نفتي، حدود ۲۰ ميليون بشكه نفت از اين ميدان توليد شد كه با احتساب هر بشكه معادل ۵۰ دلار درآمدي در حدود يك ميليارد دلار عايد كشور شد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار