رئيس جمهور محترم يكشنبهشب در گفتوگوي تلويزيوني، موضوعات مهمي را در باب جمعبندي «برجام» و قطعنامه 2231 شوراي امنيت سازمان ملل مطرح كردند كه در نوع خود جاي بررسي و بعضاً نقدهاي جدي دارد كه در يادداشت به دنبال نقد سخنان ايشان نيستيم اما به جهت اهميت موضوع، به ويژه تعريف ايشان از قطعنامه مورد اشاره و به كار بردن اين واژه كه «قطعنامه 2231 يك دستاورد بزرگ حقوقي سياسي است كه من براي آن نظير نميشناسم»، نگارنده را بر آن داشت با بيان برخي ويژگيهاي اين قطعنامه و جايگاه آن در كار ويژههاي دفاعي و امنيتي نظام در بستر توافقهاي هستهاي اخير، نكاتي مطرح كنم تا از رهگذر قضاوتهاي بيطرفانهاي كه صورت ميگيرد، بدانيم اين قطعنامه بينظير چه دستاوردي براي نظام در پي خواهد داشت.
رئيسجمهور امريكا در تشريح قطعنامه مورد اشاره چند روز پيش گفت: «ساختاري كه در نظر گرفته شده به نحوي است كه ما ميتوانيم به هر نوع مخالفتي كه ممكن است ايران با دسترسي به هر سايتي اعلام شده يا اعلام نشده، داشته باشد غلبه كنيم و اگر آنها (ايران) همكاري نكردند، آن وقت باز هم ما در موضعي خواهيم بود كه تحريمها را سرجايشان بازگردانيم.» در جاي ديگر اوباما به صراحت نظام جمهوري اسلام را يك نظام طرفدار تروريسم معرفي ميكند و ميگويد: «ايران يك رژيم دينسالار بيرحم و حامي تروريسم است و پس از 15 سال شرايط براي اقدام نظامي مناسبتر است.» به كارگيري از اين ادبيات نشان از آن دارد كه غرب و به ويژه امريكا با يك رويكرد كاملاً هدفمند و تعريفشده به دنبال تصويب چنين قطعنامهاي بوده است و حداقل آن اين است كه چنين قطعنامهاي دستاورد بزرگي براي جمهوري اسلامي ايران نخواهد داشت و بينظير بودن آن با نگاه مثبت كمي اغراقآميز است.
عمدهترين نكات و مفروضاتي كه در اين خصوص وجود دارند، عبارتند از:
1- ايران در «برجام» متعهد گرديده است كه به قطعنامه شوراي امنيت پايبند باشد و اين برخلاف قطعنامههاي گذشته بود كه ايران خود را متعهد به پايبندي به آن نميديد. بنابر اين هيچگاه برخلاف آنچه توسط تيم مذاكرهكننده و برداشت رئيسجمهور محترم منتشر ميشود، نميتوان گفت ايران موظف به اجراي «برجام» است ولي ميتواند قطعنامه را اجرا نكند.
2- در بخش مقدمه برجام ( بند «ن» كه در ترجمه رسمي وزارت خارجه آمده است) تأكيد شده است كه قطعنامه شوراي امنيت براي ايران داراي «محدوديتهاي خاص» خواهد بود. اين محدوديتها شامل چه چيزهايي ميشود؟ حديقف اين محدوديتها كجاست؟ اين آن چيزي است كه با اجرايي شدن قطعنامه فقط ميتوان به عمق و گستره آن پي برد و از هماكنون نميتوان براي آن دستاوردي را پيشبيني كرد؟!
3- محدوديتهاي موشكي و تسليحاتي كه در ضميمه قطعنامه 2231 براي ايران بيان گرديده است، به معني آن نيست كه ايران ميتواند اين محدوديتها را ناديده بگيرد، چرا كه در بند 7 قطعنامه مورد اشاره (بخش ب) مجموعه پيوستها را ذيل ماده 41 منشور سازمان ملل معرفي كرده است و اين برخلاف آن انتظار است كه ايران از ماده 41 منشور خارج شده است. اگر ايران صدور قطعنامه 2231 شوراي امنيت را براي خود يك موفقيت و دستاورد بزرگ بداند، ديگر نميتواند بندهاي ضميمههاي اين قطعنامه را ناديده بگيرد!
با توجه به همين چند مورد مختصر نميتوان چندان خوشبين به قطعنامه صادر شده بود و نه تنها آن را دستاورد ندانست، بلكه چالشي جدي براي آينده فرض كرد. لذا به نظر ميرسد در مقام تصميمگيري براي آينده «برجام» به ويژه قطعنامه 2231، با ابهامات و پرسشهاي اساسي مواجه هستيم، چرا كه هنوز سه سؤال مهم در اين زمينه باقي است:
1- ارتباط قطعنامه و برجام و الزامآور بودن اجراي قطعنامه بر اساس برجام.
2- بحث پذيرش نظام بازرسيها و تأييد و تكذيبهايي كه در اين زمينه از سوي برخي مسئولان صورت ميگيرد.
3- محدوديتهاي موشكي و تسليحاتي و تعريفهاي متفاوت از موشكهاي بالستيك. بنابر اين يقيناً آنچه اتفاق افتاده است بخشي از واقعيت صحنه است و درك همه واقعيتها هم نيازمند گذشت زمان است و هم نيازمند داشتن يك شامه قوي براي ديدن افقهاي دوردستي كه ممكن است برخلاف انتظار داشتن دستاوردهاي بينظير، حامل خسارتهاي بزرگ براي نظام باشد.