کد خبر: 728509
تاریخ انتشار: ۲۹ تير ۱۳۹۴ - ۱۳:۱۷
مروري بر ز‌مينه‌ها و پيامدهاي قيام تاريخي 30 تير1331 در گفت‌وگوي «جوان» با پروفسور جعفر‌ معين‌فر - بخش پاياني
آغازين بخش از گفت‌وشنود با پروفسور جعفر معين‌فر درباره قيام تاريخي 30 تير را روز گذشته از نظر گذرانديد. اينك واپسين بخش از اين گفت‌وگو را پيش روي داريد.
محمدرضا كائيني

 

به نظر شما قوام را در آن روزهاي كهولت، مي‌توان همان قوامِ بحران آذربايجان و قبل از آن دانست؟

بله. خصوصيات فردي و شخصيتي انسان‌ها كه با پيري و جواني تغيير نمي‌كند! اين حرف‌ها را طرفداران قوام، از جمله آقاي ارسنجاني گفته‌اند. قوام با اعلاميه «كشتي‌بان را سياستي دگر آمد» آمده بود كه بزند، بكشد و پيش ببرد! اين حرف‌ها نبود. غش و ضعف قوام هم اگر بود كه نبود، يك غش و ضعف موروثي و سنتي، مثل غش و ضعف‌هاي دكتر مصدق است! اين راز بايد روزي گشوده شود كه خانواده قاجار، علي الاصول با شاه خصومت داشتند، چون پدرش جاي احمدشاه را گرفته بود! هم قوام‌السلطنه و هم دكتر مصدق چنين حالتي داشتند.

دكتر مصدق وقتي درمجلس چهاردهم با سيد ضياء در مي‌افتد، از لحنش معلوم است كه علت مخالفتش با سيد، اين است كه او كودتاي ضد احمدشاه را راه انداخته است. الان جوي نيست كه بشود اين مسائل را شكافت، اما بايد روزي اين مقوله را از نظر تاريخي مطالعه و تحليل كرد. اساساً نكات تاريك در رفتار دكتر مصدق، به ويژه در واقعه 30 تير زياد است. يكي نبود تا بپرسد كه آقاي دكتر مصدق! اگر راست مي‌گويي و وزارت جنگ را مي‌خواهي، خودت كه نمي‌تواني وزير جنگ شوي، پس لاجرم بايد يكي را بياوري، كانديداي شما براي اين پست كيست؟ با كمال حيرت، اين بعد از30 تيرمشخص شد. دو تا معاون گرفت كه يكي از آن دو، سرتيپ وثوق جاني 30 تير بود! من خودم در مجلس جزو تماشاچي‌ها بودم و ديدم در جمع وزرا نشسته بود. شمس قنات‌آبادي رفت بالا و در مخالفت صحبت كرد. انگار همين ديروز بود. شمس خطيب خيلي خوبي بود و خيلي با احترام شروع به صحبت كرد كه: راست و دروغش را بايد ديد كه شما جلوي كفن‌پوش‌هايي را كه از كاروانسرا سنگي مي‌آمدند گرفتيد و نان و آب را به رويشان بستيد! آن وقت دكتر مصدق اين آدم جاني را در وزارت جنگ، معاون خودش كرده بود! شما با چه استدلالي اين قضيه را حل مي‌كنيد؟ سرهنگ قرباني و سروان فاطمي را، به رغم نقشي كه در 30 تير داشتند، دستگير نكردند و هيچ كاري با آنها نداشتند، همين‌طور افراد ديگر را. اما صحبتش بود كه آن افسري را كه از تانك پايين آمده و گفته بود: مردم را نمي‌كشم دستگير كرده بودند و اذيتش مي‌كردند!

جالب است...

بله. چنين چيزي گفته مي‌شد! هيچ كاري نكردند و كار را به جايي رساندند كه آقاي دكتر مصدق براي خرد كردن مخالفان و منتقدان، اين جمله معروف را گفت: كساني كه تا مرفق دستشان به خون شهداي 30 تير آلوده است، عجولانه انتقام قاتلان شهداي 30 تير را از من مي‌خواهند! و به اين ترتيب راه را بر تأمين حقوق بازماندگان شهداي 30تير بست. خاطرم است كميته تحقيق مجلس شوراي ملي درباره قيام 30 تير، در طبقه پايين مجلس و در يك اتاق كوچك بود و وقتي مي‌رفتيم، از پشت پنجره‌اش دكتر بقايي را مي‌ديديم. تمام پرونده‌هاي قاتلان شهداي 30 تير را جمع كرده كه پرونده عظيمي بود، ولي در نهايت انگار نه انگار!

ظاهراً شما به عنوان يكي از فعالان حزب زحمتكشان، وقتي قوام را براي اختفا جابه‌جا مي‌كردند، پيگير ماجرا بوديد. از روزهاي تعقيب قوام چه خاطراتي داريد؟

بله. البته درآن روزها خيلي‌ها هم با اين كار مخالف بودند. خاطرم است آخرين مرحله تعقيب، وقتي بود كه شنيديم مي‌خواهند قوام را از فرودگاه قلعه‌مرغي به خارج بفرستند! دكتر بقايي قضيه را فهميد و اعضاي حزب زحمتكشان رفتند و جاده فرودگاه را بستند! ارسنجاني در يادداشت‌هاي خود مي‌نويسد: ما از دست چاقوكش‌هاي دكتر بقايي نمي‌دانستيم چه بايد بكنيم؟ بقايي دراين مقوله، تا لحظه آخر هم وا نداد، در حالي كه از نظر سابقه سياسي معتقد بود قوام سياستمدار بزرگي است! شايد هم به نوعي، اولين گام‌هاي سياسي خود را با نگاه به قوام و عضويت در حزب او برداشته بود.

واقعيت هم اين است كه قوام تا قبل از 30 تير وجاهت و اسم و رسمي داشت. من در جريان آذربايجان كوچك بودم. قوام از نظر سياسي قهرمانانه بازي كرد و كارش شاهكار بود و الا آذربايجان از دست رفته بود! قوام تا قبل از30 تير، آدم كمي نبود! به او لقب جناب اشرف دادند، ولي با شاه درافتاد، اين لقب را از او گرفتند! بي‌خود دنبال قوام نرفتند، چون آدم گردن‌كلفتي را مي‌خواستند كه در برابر مصدق كه مردم با او بودند، بتواند بايستد. بر همين اساس است كه مي‌گويم انتخابشان به خاطر خلق وخوي شناخته شده قوام بود. آنها به همين دليل دنبال قوام آمده بودند كه بيايد، بزند و ببرد!

در ايام مخفي شدن قوام، زمزمه‌هايي هم بلند شد كه بين او و دكتر مصدق روابطي هست. ظاهراً فردي به حزب زحمتكشان آمده و شهادت داده بود كه در خانه‌اي، اين دو شب‌ها با هم تخته نرد بازي مي‌كردند!

اين داستان را نشنيده‌ام، ولي بهترين سند خاطرات اميني است. اميني داماد برادر قوام بود. داماد وثوق الدوله. او درخاطراتش، تمام جريان فراري دادن قوام را نوشته است. ديگران هم بعدها، چيزهايي را نزديك به اين ادعا گفته و نوشته‌اند. به هرحال، قوام سردار همه اينها بود! آدم كوچكي نبود. همان روزهاي اول، در روزنامه «شاهد» نوشته شد قوام را در دهكده‌اي نزديك قم توقيف كردند! آيا اقامت او درآن دهكده، از طريق توليت بود؟ نمي‌دانم!

اين امر هم محتمل به نظر مي‌رسد. چون توليت به دربار وكلاً جناح مقابل متمايل بود، اينطور نيست؟

بله و خيلي هم قدرت داشت. يكي از كساني كه با حزب زحمتكشان مبارزه مي‌كرد همين آقاي توليت بود. از طرف توليت قوام را برده و پنهان كرده بودند. همان وقت اين مطلب را در «شاهد» نوشتند.

يكي از مسائلي كه بعد از 30 تير مطرح بود و به همين كميسيون تحقيق به سرپرستي بقايي برمي‌گشت، استيفاي حقوق بازماندگان شهداي 30 تير بود. از اين مراجعات چه خاطراتي داريد؟

همانطور كه اشاره كرديد، مراجعات آنها به كميسيون مربوطه بود و من در آنجا نبودم. به شكل جسته و گريخته مي‌ديديم و مي‌شنيديم كه بازماندگان شهداي 30 تير، مخصوصا كساني كه فرزندان آنها بعضاً نان‌آور خانواده هم بودند، شهيد شده بودند. آنها به هرحال انتظارات به حقي داشتند.

آنها به منزل آيت‌الله كاشاني هم مي‌آمدند؟

بله، اتفاقاً مردم بيشتر به ايشان دسترسي داشتند كه در منزلش به روي همه باز بود. ايشان مرجع خيلي از تظلمات بود وچاره‌اي هم جز نوشتن توصيه‌نامه نداشت، هرچند از اين مسئله هم به عنوان حربه تبليغاتي عليه او استفاده كردند. درمجموع، خيلي به شهداي 30 تير ظلم شد. خاطرم است چهلم شهداي 30 تير كه فرارسيد، بقايي بيمار و در بيمارستان بستري بود...

ظاهراً توده‌اي‌ها هم گفته بودند ما هم مي‌خواهيم درمراسم شركت كنيم؟

بله و دكتر بقايي اعلاميه داد كه قلم پايشان را بشكنيد و نگذاريد بيايند!

علت چه بود كه توده‌اي‌ها هوس كرده بودند به مراسم چهلم شهداي 30 تير بيايند؟

مقدمتا بايد اشاره كنم كه توده‌اي‌ها، ابتدا با ملي شدن نفت مخالف بودند. روزنامه‌هاي آن زمان اينها را كه مطالعه كنيد، اين را به وضوح مي‌بينيد. آنها تئوري ملي شدن نفت را يك تئوري امريكايي مي‌دانستند و تا آخرش هم همين را مي‌گفتند. اين جماعت لغو قرارداد نفت جنوب را مي‌خواستند. سابقه‌اش هم به قديم برمي‌گشت. من خودم درآن دوره، مقاله‌هايشان را از روزنامه مردم پيدا كردم و در روزنامه شاهد آوردم. خاطرم است خيلي از بچه‌هاي جوان را با نشان دادن اين مقاله‌ها، از حزب توده بيرون كشيدم. اگر اشتباه نكنم اين مقاله مال احسان طبري در روزنامه مردم بود كه نوشته بود: ما معتقديم نفت جنوب را به انگليسي‌ها و امريكايي‌ها و نفت شمال را به روس‌ها بدهيد تا تعادل برقرار شود! اينها هيچ وقت به ملي شدن نفت معتقد نبودند، ولي وارد ميدان شدند و وقتي نفت ملي شد ـ جلال آل‌احمد اين مقاله را درستون كندوكاوِ شاهد آورده است ـ نوشتند: جبهه ملي گمان مي‌كند تز ملي شدن نفت را اينها آورده‌اند، در حالي كه اين‌طور نيست و اين كار ملت قهرمان ايران است! توده‌اي‌ها تا جايي كه توانستند و دستشان مي‌رسيد، با ملي شدن نفت مبارزه كردند.

اينها كه با ملي شدن نفت موافق نبودند، پس چرا پس از اوج‌گيري نهضت و روزهايي مانند 30 تير يا چهلم شهداي 30 تير، سعي در خودنمايي داشتند؟

توده‌اي‌ها بيشتر مي‌خواستند خودشان را مطرح كنند، ضمن اينكه يك موج گسترده دركشور برخاسته بود و اينها به هرحال بايد به گونه‌اي برآن سوار مي‌شدند وگرنه به محاق مي‌رفتند. با نهضت نبودند، ولي در 30 تير بيرون ريختند و سعي داشتند از آب گل آلود ماهي بگيرند. مي‌دانيد كه 30 تير، شهر نظم ونسقي هم نداشت و تقريباً همه كارها توسط نيروهاي مردمي اداره مي‌شد. طوري كه عصر 30 تير و فرداي آن سرباز و پليسي در تهران نمي‌ديديد. حزب زحمتكشان در آن روز دستور داد امنيت شهر را حفظ كنيد و بچه‌هاي حزب مأمور شدند سر خيابان‌ها بايستند و ماشين‌ها را بازرسي كنند و جلوي توده‌اي‌ها را بگيرند! توده‌اي‌ها مي‌خواستند به ميدان بيايند.

و در واقع آنها ميدان را بگيرند؟

بله، تنها كوشش حزب زحمتكشان اين بود كه جلوي توده‌اي‌ها را بگيرند و همين كار را هم كردند. حزب زحمتكشان قوي بود و مي‌توانست اين كار را بكند. يادم است روز برگزاري چهلم شهداي 30 تير، سران جبهه ملي بر مزار شهداي 30 تير آمدند. البته در اتاقي نشسته بودند و بيرون هم نيامدند و از آنجا برنامه را اعلام كردند! در آنجا دسته آقاي فروهر ـ ازحزب ملت ايران و پان‌ايرانيسم ـ آمد و گفت: از ما هم بايد يكي صحبت كند! در ميان آنها آدم‌هاي گردن‌كلفت و آماده دعوا هم بودند. خاطرم است فروهر بالا رفت و با همان لباس‌هاي رسمي‌اش و با خشونت گفت: پنج دقيقه به هيئت تشكيل‌دهنده مراسم مهلت مي‌دهيم كه يكي از اعضاي حزب ملت را جزو سخنران‌ها بگذارد و در واقع اولتيماتوم داد! آنها هم وا دادند و او را جزو سخنران گذاشتند!

حالا چه مي‌خواست بگويد؟

حرف خاص و تازه‌اي نداشت، مي‌خواست بگويد ما هم هستيم!

در هر حال توده‌اي‌ها آن روز جرئت نكردند بيايند، اينطور نيست؟

بله. از تهديدي كه نسبت به آنها شد، ترسيده بودند و مجال مانور به آنها داده نشد.

به عنوان پرسش آخر، جمع‌بندي‌تان از قيام تاريخي 30 تير و عبرت‌هاي آن بعد از سپري شدن 62 سال چيست؟

قهرماني ملت ايران در اين واقعه، كه امر مسلمي است. خوب هم جلو آمدند و از بعضي از سران جبهه ملي، خيلي جلوتر بودند. اعمال قهرمانانه‌اي انجام دادند. در اين حرف شكي نيست. حالا اينكه بعد از آن چه شد، مقوله دردناك ديگري است كه شرح و بسط آن زمان ديگري را مي‌طلبد.

ممنون از شما كه براي اين گفت‌وشنود وقت گذاشتيد.

من هم از جنابعالي و تلاشي كه براي روشن شدن حقايق تاريخي مي‌كنيد، ممنونم. اميدوارم موفق باشيد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار