کد خبر: 726301
تاریخ انتشار: ۱۳ تير ۱۳۹۴ - ۱۵:۵۴
خاطرات و ناگفته‌هايي از منش سياسي و اخلاقي رهبر معظم انقلاب درگفت‌وگوي «جوان» با آيت‌الله سيداحمدعلم‌الهدي - بخش پاياني
محمدرضا كائيني

آغازين بخش از گفت‌و‌‌شنود ما با آيت‌الله سيداحمد علم‌الهدي، امام جمعه محترم مشهد مقدس درباره خاطرات وي از منش سياسي و اخلاقي رهبر معظم انقلاب را در روز گذشته از نظر گذرانديد. اينك واپسين بخش از اين گفت‌و‌گو پيش روي شماست.

در حاشيه مطلب، سؤال مي كنم كه آيا برخوردهاي افرادي مانند شيخ علي تهراني، آيت‌الله قمي را به مخالفت با نظام سوق داد يا تحريكاتي هم از سوي ضد انقلاب صورت مي‌گرفت؟

بله، جماعتي كه با نظام مسئله داشتند، از همان اول ايشان را عليه نظام تحريك كردند كه آقا! دادگاه انقلاب فلاني را بيخود گرفته است! اموال فلاني را بيخود مصادره كرده‌اند! يا مثلاً در فلان‌جا، فلان مشكل پيش آمده است و دائماً اينها را در نظر مرحوم آيت‌الله قمي بزرگ مي‌كردند. جرياني را خود من شاهد بودم. از تهران به مشهد و منزل آقاي قمي رفته بودم. در ماه‌هاي اول پيروزي انقلاب بود...

سال 58؟

بله، اوايل سال 58 بود. به منزل ايشان رفتم كه ديداري تازه كنم. سال‌ها با ايشان محشور بودم. ديدم يك نفر معتاد در آنجا هست كه دارد سيگار مي‌كشد و مسخره‌بازي درمي‌آورد و همه هم دارند به او مي‌خندند! كمي نشستم تا آقاي قمي تشريف آوردند. ايشان كه آمدند، ديدم اطرافيان به آن مرد اشاره كردند كه بلند شو بيا! اين فرد معتاد را آوردند و لباس‌هايش را در مقابل آقاي قمي كندند و گفتند: اين آقا را برده و شلاق زده‌اند و اين هم آثار شلاقى نمي‌دانم دزد بود، قاچاقچي بود، چه بود كه او را آورده بودند، ولي همه چيز به او مي‌آمد! آقاي قمي هم به محض اينكه چشمش كه به بدن او افتاد، حالش به هم خورد و اوقاتش تلخ شد!ما همان جا نشسته بوديم كه آقاي مطهري، دادستان انقلاب مشهد آمد. اوقات آقاي قمي تلخ بود و تا مي‌توانست به اين شيخ حمله كرد كه: شما به چه مجوز شرعي بدن يك انسان را اين‌جور مجروح كرده‌ايد؟... ايشان از جنبه روحي، بسيار احساسي بود و ضد انقلاب‌هايي كه در بيت ايشان بودند، كم‌كم از آقاي قمي آدمي را ساختند كه مقابل امام ايستاد! درخواست‌هايي هم كه ايشان داشت قابل اجرا نبود. اگر مي‌خواستند اجرا كنند، بايد فاتحه انقلاب را مي‌خواندند. هر ساواكي كه دستگير مي‌شد، خانواده‌اش به خانه آقاي قمي مي‌‌ريختند و زن و بچه آن فرد نزد ايشان، گريه، شكايت و آه و ناله مي‌كردند! طرف ساواكي و شكنجه‌گر بود و آقاي قمي از او حمايت مي‌كرد! وقتي مي‌ديد به حرفش ترتيب اثر نمي‌دهند، اوقاتش تلخ شد و كم‌كم با خود امام در افتاد و به مواضع عليه انقلاب و امام كشيده شد.

همانطور كه اشاره كرديد، فرزند ايشان آقاي سيدمحمود قمي- كه اخيراً هم از دنيا رفت- در سوق دادن ايشان به اين وضعيت بسيار مؤثر بود. او چندي بعد از آن تاريخ، به خارج فرار كرد و سال‌ها در راديو‌هاي بيگانه، به نظام و رهبري توهين مي‌كرد. او پس از سال‌ها به ايران بازگشت و ظاهراً با كمك شما توانست با رهبر معظم انقلاب ديدار كند. از حاشيه‌هاي آن ديدار براي ما بفرماييد، چون قاعدتاً ماجراي جالبي است؟

من در جلسه ديدار حضور نداشتم. آقامحمود به من گفت: مي‌خواهم آقا را ببينم!داخل پرانتز عرض كنم كه ايشان پس از خروج از ايران، يك مدت به سوريه پناهنده شد. بعد به لندن رفت و هر جا هم كه توانست با ضد انقلاب همكاري كرد. هر شب در بي. بي. سي به نظام و مسئولان آن هم، هرچه مي‌خواست، مي‌گفت. وقتي خواست به ايران بيايد، آقا فرمودند: كاري به او نداشته باشيد و بگذاريد بيايد! برحسب دستور آقا، به ايران كه آمد كاري به او نداشتند! البته خودش اين‌طور فكر نمي‌كرد و تصور مي‌كرد دستگيرش مي‌كنند، ولي وقتي با اين برخورد آقا روبه‌رو شد، خيلي خجالت كشيد و شرمنده شد. آقا محمود با آقاي طبسي خيلي بد بود. آقاي طبسي هم از بس از دست او ناراحتي كشيده بود، حاضر نبود به او اجازه ملاقات بدهد. اينجا بود كه آقامحمود به من گفت: صحبتي بكن بروم آقا را ببينم. بنده هم به آقاي محمدي گلپايگاني زنگ زدم و گفتم :ايشان مي‌خواهد بيايد آقا را ببيند، آقا اجازه مي‌دهند؟ آقا هم درجواب فرموده بودند: من كه هرسال به مشهد مي‌آيم، هر وقت آمدم بيايد، لازم نيست تهران بيايد!

در چه سالي؟

حدوداً سه چهار سال پيش. بعد از مدتي كه آقا به مشهد تشريف آوردند، آقامحمود مرتباً به ما تلفن مي‌زد كه: حالا كه آقا به مشهد آمده است، پس چه شد؟ به آقاي محمدي گفتيم و ايشان گفت: الان حال آقا، حالِ چنين ملاقاتي نيست، براي استراحت آمده‌اند، باشد براي موقع ديگري! خلاصه يك جوري قضيه را گذرانديم تا آقا به تهران برگشتند. دو سال پيش كه آقا به مشهد تشريف آوردند، خودشان موضوع را مطرح كردند و از آقاي طبسي پرسيدند: از آقامحمود چه خبر داريد؟ آقاي طبسي گفتند: شنيده‌‌‌ام از زن و بچه‌اش جدا زندگي مي‌كند، در خانه آقاي قمي اتاقي گرفته است و زندگي مي‌كند والبته اعضاي بيت هم او را به خوبي جمع وجور نمي‌كنند و وضع خوبي ندارد! آقا مجدداً خاطراتي را از گذشته مرحوم آقاي قمي نقل كردند و از من پرسيدند:شما ازايشان چه خبر داريد؟ قضيه تلفن‌هايش را كه قبلا به آقاي محمدي گفته بودم، راتعريف كردم. عرض كردم: شما فرموده بوديدوقتي آمدم مشهد بيايد، بعد هم كه تشريف آورديد، آقاي محمدي گفتند: شما حال ملاقات نداريد!اين راهم بگويم كه در آن دوره، وضع آقا محمود هم به هم ريخته بود و چندان تعادل نداشت! آقا فرمودند: «حالا بگوييد بيايد.» گفتم: «آقا! الان مصلحت نيست با شما تماس بگيرد، تا جايي كه من خبر دارم تعادل ندارد.» آقاي محمدي خنديد و گفت: «دائماً اصرار داشتيد بيايد، حالا كه خود آقا مي‌گويند، چرا مي‌گوييد مصلحت نيست و مانع مي‌شويد؟» گفتم: «تا آنجا كه خبر دارم وضع روحي‌اش خوب نيست.» آقاي طبسي هم حرف ما را تأييد مي‌كردند. آقاي محمدي گفت: «حالا كه آقا مي‌خواهند او را ببينند، يك جورهايي خبر بدهيد و شبي را معين كردند كه بعد از نماز آقا بيايد».

در حرم حضرت رضا(ع)؟

بله، به هرحال ما، ماجرا را به آقامحمود خبر داديم. او گفت: ممكن است به آنجا بروم و مرا راه ندهند! راست هم مي‌گفت. ممكن بودبرخي محافظان نگذارند او بالا برود. به هرحال گفت: مرا كه راه نمي‌دهند و شما بيا با هم برويم. راستش من نمي‌خواستم با او بروم، چون وضعش عادي نبود. درشبي كه براي آن ملاقات تعيين شده بود، آقاي محمدي زنگ زد و گفت: امشب آقا مي‌خواهند به ديدار يك خانواده شهيد بروند و امشب نمي‌توانند ملاقات كنند! خلاصه قرار ملاقات به شب جمعه افتاد. آقا محمود مجدداً وسواس گرفت و گفت: تنها نمي‌روم و شما بيا با هم برويم، من مي‌ترسم كه مرا راه ندهند! شب جمعه بود ومن به او گفتم: چون فردا بايد نماز جمعه را بخوانم، نمي‌توانم بيايم، بايد براي خطبه‌هاي فردا مطالعه وخودم را آماده كنم، ولي به آنجا مي‌سپارم كه رفتي مشكلي پيش نيايد! به بچه‌هاي خودمان هم سپردم شما به آنجا برويد و وقتي خواست برود راه را باز كنيد.

خلاصه آن شب رفت و خدمت آقا رسيد ظاهراً نسبت به ايشان خيلي ابراز خضوع وارادت هم كرده بود. ازحاشيه‌هاي آن جلسه هم اين بوده كه ظاهراً قدري آن طرف‌تر، آقاي طبسي نشسته بود و آقا محمود به‌قدري حالش بد بود كه آقاي طبسي را نشناخته و شروع كرده بود بلند بلند انتقاد و بدگفتن به ايشان! آقاي طبسي مي‌گفت: تعجب كرده بودم چطور مرا دارد مي‌بيند و توهين مي‌كند! خلاصه قدري حرف زده و برگشته بود.

آقا به او چه گفته بودند؟

در حدي كه آقا به او چيزي بگويند كه نبود. حال وروز درستي نداشت!

طبعاً اين رويداد، كرامت و بزرگواري رهبري را نشان مي‌دهد، چون همه ديده بودند كه او دردوره اقامت در خارج و در مصاحبه با راديوهاي بيگانه، چقدر به ايشان توهين مي‌كرد!...

در اينكه آقا، خيلي آقاست كه هيچ شكي نيست! اما من مصلحت نمي‌دانستم او با آن وضعيت به ديدن آقا برود، چون مي‌دانستم خراب مي‌كند كه خراب هم كرد و اصلاً آقاي طبسي را نشناخت! معتقد بودم از طرف آقا يك نفر برود و تفقدي بكند و پول و هديه‌اي به او بدهد، ولي ملاقات حضوري صلاح نيست. گفتم كه، آقاي محمدي مي‌گفت: عجيب است! نه به آن اصراري كه قبلاً مي‌كردي، نه به اينكه حالا آقا خودشان مي‌گويند بيايد و شما مخالفت مي‌كنيد!

شما امام جمعه يكي از شاخص‌ترين شهرهاي ايران هستيد و آن‌طور كه از اخبار و بازتاب‌هاي مواضعتان برمي‌آيد، در ميان ائمه جمعه، يكي از معدود كساني هستيد كه گفته‌ها ورويكردهايتان، پژواك زيادي دررسانه‌ها دارد. وقتي قرار شد به مشهد بياييد، مسائل حساس مورد نظر رهبري، چه درباره بيوت، چه درباره حوزه پرقدمت اين شهر و چه بدنه اجتماعي و مذهبي اين شهر، چه مواردي بودند؟در آن دوره، ايشان به شما چه گفتند؟

مشهد براي آقا، نسبت به كل ايران، موضوعيت دارد! نه به عنوان اينكه مشهد وطن آقاست، بلكه به عنوان اينكه مشهد نقطه حساسي است. همه تصور مي‌كنند علاقه آقا به مشهد به اين دليل است كه هر كسي به وطن خود علاقه دارد، اما اين نيست. آقا چنين ديدي ندارند. آقا بر وضع مشهد از همه جاي كشور مسلط‌ترند و ما در مشهد كسي را نداريم كه بگويد از مشهد چيزي را مي‌دانم كه آقا نمي‌داند! چه در مورد سوابق و تاريخ مشهد، تقسيم‌بندي اجتماعي آن، نوع مردم، فكرشان، روحانيت و حوزه مشهد، آستان قدس و هر آنچه كه در مشهد مي‌گذرد، هيچ كس به اندازه خود آقا شناخت ندارد. اخبار مشهد را هم آقا از چند كانال دريافت مي‌كنند. اين‌طور نيست كه بنده بروم و به آقا گزارش بدهم و ايشان فقط حرف مرا بپذيرند يا نماينده ولي فقيه گزارش بدهد و فقط به همان اكتفا كنند. دوستان قديمي آقا هستند كه با ايشان ارتباط دارند. بستگان خود آقا يكي از كانال‌هاي ارتباطي آقا هستند. افراد ديگري هم هستند كه دراين شهرجايگاهي دارند و به آقا خبررساني مي‌كنند.

بعد از فوت مرحوم آقاي عبادي، آقا به بنده فرمودند: اين‌طور نبود كه ما در مشهد، براي امام جمعگي چندين گزينه داشته باشيم، گزينه من فقط شما بوديد! نظرم اين بود كه امام جمعه مشهد، يك مشهدي اصيل باشد. ! در بين علماي مشهد، غير از آقاي طبسي، مشهدي اصيل نداريم... نظر آقا اين بود كه بنده درمقام امام جمعه، بيشتر در مباحث فرهنگي و ترويجي كار كنم، چون در مسائل اجرايي نماينده ولي فقيه در مشهد حضوردارد و كلاً اعتقادشان بر اين است كه اين نوع كارها، با اشراف و تسلط خود آقاي طبسي صورت بگيرد. ايشان فرمودند: به هر حال آقاي طبسي نماينده ولي فقيه درخراسان هستند و وضعيت به شكلي در نيايد كه اين تصور ايجاد شود كه بين ايشان و امام جمعه مشهد اختلافاتي وجود دارد! مي‌دانم شما به آقاي طبسي علاقه‌مند هستيد... داخل پرانتز عرض كنم كه بنده از بچگي، به دليل تقوايي كه در آقاي طبسي مي‌ديدم، مريد ايشان بودم و هنوز هم ارادتم فرقي نكرده است. عمر انقلابي آقاي طبسي از خود انقلاب بيشتر است! در سال 38 ايشان معمم نبودند اما عبايي روي دوش مي‌انداختند و در منزل آقاي عندليبيان در بازار سرشور منبر مي‌رفتند و حرف‌هاي انقلابي مي‌زدند و بنده از همان زمان پاي منبر ايشان مي‌رفتم و مريد ايشان بودم.

آقا فرمودند: مي‌دانم شما به آقاي طبسي علاقه داريد و اين از جمله دلايلي بود كه بنده را انتخاب كردند. بعد هم فرمودند: «نمي‌خواهم شما در مسائل اجرايي داخل شويد، مشهد زمينه مناسبي براي كارهاي حوزوي و دانشگاهي دارد و شما تلاش كنيد قشر روشنفكر و حوزوي را به انقلاب نزديك كنيد، شما روي برنامه‌هاي فرهنگي كار كنيد» و بنده هم به مشهد آمدم و همين كار را كردم.

روحانيت مشهد از ابتداي آغازنهضت اسلامي، رويكرد خاصي نسبت به انقلاب داشت. در دوره حضرت امام هم، چندان فرصتي براي جذب آنها پيش نيامد. آقا در دوران رهبري خود، نه تنها در مشهد، بلكه در قم و بسياري از نقاط كشور، خيلي‌ها را كه قبلاً بي‌تفاوت بودند، جذب انقلاب ونظام اسلامي كردند. در اين باره از عملي شدن اين رويكرد در مشهد چه خاطراتي داريد؟

در مورد روحانيت مشهد و موضع‌گيري آنها پس از انقلاب، همه مي‌دانيم كه حضرت امام مشرب فلسفي داشتند و علماي مشهد هم بعضاً، مواضع شديداً ضد فلسفي داشتند و لذا به طور طبيعي، زاويه‌اي بين اينها و امام وجود داشت. البته اين، به‌رغم آن بود كه بخش‌هايي از همين آقايان، در مبارزات هم شركت داشتند. خدا رحمت كند مرحوم آقاي حاج آقا ميرزا جواد تهراني و مرحوم آقاي مرواريد را كه باعث شدند اين خلأ تا حدودي پر شود. اينها به حضرت امام علاقه داشتند و در عرصه‌هاي مبارزه از جمله راهپيمايي‌هاي انقلاب شركت مي‌كردند و يك مقدار زاويه را پر كردند. منتها بعدها مسائلي كه پيش آمد، از جمله مواضع مرحوم آقاي قمي، در بعضي از اهل علمِ مشهد بي‌تأثير نبود و اينها تاحدودي مسئله‌دار شدند و بعضي از آقايان هم تصميم گرفتند از انقلاب فاصله بگيرند و ديگر در كارها دخالت نكنند! اينها به خاطر شخصيت با عظمتي كه از نظر علم و تقوا داشتند، مورد علاقه طلبه‌ها و مردم بودندو فاصله گرفتنشان از انقلاب باعث شد اين رويكرد به‌تدريج در محيط طلبگي و روحانيت تبديل به يك هنجارشود و روحانيت مشهد به دو بخش تقسيم شد. روحانيت حامي نظام و يك بخش هم روحانيتي كه برخلاف نظام بود! متأسفانه يك چنين تقسيم‌بندي‌اي، در افواه مردم و روحانيت به وجود آمد. البته الحمدلله اين تقسيم‌بندي از بين رفته است و در آن حد نيست. اين وضعيت تا وقتي كه در مشهد وجود داشت روي مردم، بازار و... تأثيرگذار بود و آقا از من خواستند اين مشكل را حل كنيم. الحمدلله ما درطول اين چندسال، توانستيم متدينين را به عرصه انقلاب بكشانيم و با حزب‌اللهي‌ها هماهنگ كنيم.

آن دوگانه ديگر وجود ندارد؟

به شكل و وضعيت قبل، خير. وضع خيلي بهتر شده است، ولي در عين حال رسوبات آن تفكرات هنوز هست. داريم تلاش مي‌كنيم ان‌شاءالله به‌تدريج برطرف شود. به هرحال آقايان هم متدين هستند و وقتي ديدند اين دوگانگي به نفع نظام نيست، مواضعشان يك مقدار فرق كرد. ضمن اينكه وقتي آقا به رهبري رسيدند، اينها ايشان را از قديم مي‌شناختند و به ايشان علاقه داشتند. علاقه‌شان به خود آقا، باعث شد اينها به انقلاب نزديك‌تر شوند و آن خلأ تا حدي جبران شود. چند سال پيش كه آقا به مشهد تشريف آوردند، وقتي اينها را ديدند كه پاي سخنراني‌شان آمده‌اند تعجب كردند و فرمودند: چقدر خوب كار كرده‌ايد، وضع خيلي فرق كرده است! البته متأسفانه هنوز اشكالاتي وجود دارد، چون در اين بين، افرادي هستند كه دنبال اين‌ هستند كه براي خودشان پايگاهي غير از پايگاه انقلاب پيدا و به اين وسيله خلأ اجتماعي خود را پر كنند و باعث شده‌اند مشكلاتي به وجود بيايد، ولي به نظر من اين مشكلات قابل حل هستند و ان‌شاءالله به تدريج هم حل خواهند شد.

از جنابعالي متشكرم كه به رغم مشغله‌اي كه داريد، وقت خود را به اين گفت‌وشنود اختصاص داديد.

من هم ممنونم، ان‌شاءالله موفق باشيد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار